همت‌ دوربُرد

رو به خرابکاری لیبیایی‌ها، سری به نشانه تأسف تکان داد و به همکارانش گفت: دستمان را می‌گیریم به زانوی خودمان و بلند می‌شویم... ۴۰ یا ۵۰ روز از دست به زانو شدنشان گذشت و ساعت ۶ و ۲۰ دقیقه بامداد ۲۱ دی‌ماه۱۳۶۵ نخستین موشک مستقل ایران، خواب صدام را آشفته کرد.

به گزارش ایسنا، آنچه می‌خوانید نگاهی به زندگی و خدمات ارزنده شهید حسن تهرانی‌مقدم پدر علم موشکی ایران در سالروز شهادتش است که در روزنامه قدس منتشر شده است:

واضح است که همه ویژگی‌ها مثل قدرت تخریب، سرعت، میزان بُرد و دقت در برخورد به هدف یا همان نقطه‌زنی را نمی‌شد در  نسل‌های اول و دوم موشک‌های ایرانی دید.

از روزی که شهید «تهرانی‌مقدم» اقتدار موشکی را برای کشور کلید زد، بیشتر از همه به خاصیت و «قدرت نشاندن» موشک فکر می‌کرد! این خاصیت البته به اصول فنی و فرمول‌های موشک‌سازی ربطی ندارد... شما هم اگر فکر می‌کنید برای درک «قدرت نشاندن» هنوز به توضیحات بیشتری نیاز دارید، لطفاً بنشینید و بقیه این مطلب را درباره پدرعلم موشکی ایران و فرزندش بخوانید!

فرمانده بدون توپ توپخانه!
از سال ۱۳۳۸ و محله «سرچشمه» تهران باید ۱۰ سال می‌گذشت تا «حسن» ده‌ ساله، پایش جدای از مدرسه به مسجد حضرت زینب(س) و درس‌های دین و زندگی آیت‌الله لواسانی باز شود. «حسن» شاید از همین درس‌ها اندوخته‌ای ساخت برای روزهای آینده و زندگی پرفراز و فرودش. جوری که سال۱۳۵۶ به عنوان یکی از بچه مسلمان‌هایی که مشابهش کمتر پیدا می‌شد در رشته صنایع وارد دانشگاه شد. یک سال پس از آن هم به صف انقلابیونی پیوست که فراتر از راهپیمایی‌های مختلف در زیرزمین خانه‌هایشان «سه راهی» می‌ساختند و به جنگ تانک‌ها می‌رفتند. نمونه‌اش شب ۲۲بهمن، میدان امام حسین(ع) و تانکی که خودش و سرنشینانش تسلیم «سه راهی» دست‌ساز «حسن» شدند. این‌ها شاید نخستین تجربه‌هایی بودند که قرار بود از سال۵۶ «حسن» را برسانند به دهه۶۰ و سال‌های جنگ تحمیلی. جنگ با همه ویرانگری‌اش و با همه آنچه از ما گرفت به گفته امام(ره) یک نعمت بود چون توانایی‌هایی را در ما بارور کرد که پیش از آن خودمان هم باورشان نداشتیم. از آن همه نعمتی که دیر شناختیم و باورشان کردیم، یکی «تهرانی‌مقدم» بود  که در سال‌های آغازین جنگ وقتی سپاه تمام دارایی‌اش از سلاح‌های سنگین و دوربُرد فقط خمپاره بود و بس، نشست فکر کرد و طرح «تطبیق و فرماندهی آتش پراکنده» را آماده کرد تا همان بضاعت‌های اندک را ذره‌ذره جمع کند، آتش سوزنده‌ای بسازد و بیندازد به جان دشمن. سال۶۱ خیلی‌ها وقتی برای «حسن» حکم فرماندهی توپخانه سپاه صادر شد، خندیدند که: فرمانده ‌توپخانه‌ای که هنوز توپ ندارد! خنده‌شان خیلی هم بی‌سبب نبود فقط چند قبضه توپ غنیمتی عملیات‌های طریق‌القدس و ثامن‌الائمه (ع) و همچنین ایده تمرکز آتش‌های پراکنده «حسن» را فراموش کرده بودند. فکرش را هم نمی‌کردند از عملیات بعدی نیز ۱۶۵ توپ غنیمتی بدست بیاید و توپخانه سپاه سروسامان بگیرد تا «تهرانی‌مقدم» و توپ‌هایش مثل حادثه خراب شوند روی سر دشمن.

یگان موشکیِ بدون موشک
روزی که دستور رسید: «فرماندهی توپخانه را بسپار به فلانی و برو یگان موشکی را راه بینداز» نه حیرت کرد، نه پرسید با کدام موشک و امکانات و نه البته خندید! ۱۲ نفر از نیروهای نخبه‌اش را برداشت و به سوریه برد تا آموزش موشکی ببینند. کمترین زمان لازم برای این دوره سه سال بود و پس از آن می‌شد امیدوار بود آن‌ها موشک را راه بیندازند، آتش کنند تا شاید و احتمالاً بخورد به هدف. منتها مگر می‌شد سه سال صبر کرد و موشک‌پرانی‌های صدام را بی‌پاسخ گذاشت؟ این‌طوری شد که «تهرانی‌مقدم» و نیروهایش در میان بهت نظامیان سوری این دوره را سه ماهه گذراندند! سوری‌ها البته همه چیز را تئوری گفته و موشک‌ها را فقط نشان «تهرانی‌مقدم» و همکارانش داده بودند. حتی آرزوی دست زدن به موشک‌ها به دل بچه‌ها مانده بود!
وقتی «قذافی» با صدام سر لج افتاد، موشک و سکوی پرتابش را فرستاد به ایران. حالا فرصتی شده بود تا «تهرانی‌مقدم» و تیم موشکی‌اش بیفتند به جان موشک‌ها برای مهندسی معکوس. البته کارشناسان نظامی لیبیایی هم آمده بودند تا اگر فردا سیاست بازی «قذافی» گل کرد بتوانند دست ایرانی‌ها را توی حنا بگذارند. با زیرکی «تهرانی‌مقدم» اعضای واحد موشکی به عنوان نیروی ساده نظامی و ناشناس رفته بودند کنار دست کارشناسان لیبیایی تا فوت و فن موشک هوا کردن را این بار عملی یاد بگیرند. اولین موشک‌های ایران همین زمان رها شد و خورد به پالایشگاه کرکوک، بانک رافادین و نزدیکی‌های کاخ صدام. بعدها که کشورهای مختلف «قذافی» را زیر فشار گذاشتند، کارشناسان نظامی لیبی یکباره وسایلشان را جمع کردند و رفتند. خیلی از قطعات کلیدی را بردند، روی سکوهای پرتاب و موشک‌های باقی‌مانده هم جوری خرابکاری کردند که هیچ کارشناسی نتواند درستشان کند.

دست به دامن امام رضا(ع)
«تهرانی‌مقدم» رو به خرابکاری لیبیایی‌ها، سری به نشانه تأسف تکان داد و به همکارانش گفت: دستمان را می‌گیریم به زانوی خودمان و بلند می‌شویم... ۴۰ یا ۵۰ روز از دست به زانو شدنشان گذشت و ساعت ۶ و ۲۰ دقیقه بامداد ۲۱ دی‌ماه۱۳۶۵ نخستین موشک مستقل ایران، خواب صدام را آشفته کرد. هیچ‌کس، حتی کارشناسان داخلی خودمان باورشان نمی‌شد «تهرانی‌مقدم» و همکارانش در کمتر از دو ماه همه آن خرابکاری‌های پیچیده را برطرف کنند... شاید برای همین بود که خبر اصابت موشک به ستاد نیروی هوایی ارتش عراق را رادیو بغداد زودتر از صداوسیمای خودمان اعلام کرد! حدود سه سال بعد نخستین پرتابگرهای ایرانی هم رونمایی شدند تا «تهرانی‌مقدم» و همکارانش بلافاصله دست به کار تولید موشک‌های مختلف سوخت جامد و مایع شوند. در روزهای پایانی دهه۶۰ نخستین راکت سوخت جامد «نازعات»  با برد ۱۳۰ کیلومتر و سال۱۳۷۲ هم موشک «شهاب۱» با برد ۳۰۰ کیلومتر متولد شد. صنعت دفاعی – موشکی ایران حالا با همان دست‌به‌زانو شدن سال۶۵ «تهرانی‌مقدم» و همکارانش جان گرفته بود. صدام را که سر جایش نشاندیم و جنگ تمام شد، «تهرانی‌مقدم» و همکارانش، جهاد برای تحقق اقتدار موشکی را شروع کردند تا از «شهاب۱» اواخر دهه۶۰ برسیم به  موشک‌های بالستیک و نقطه‌زن امروزی که به‌تازگی گنبدآهنین و افسانه‌ای صهیونیست‌ها را ترکاند. طی کردن این مسیر تقریباً چهل ساله و رسیدن به اقتدار امروز هزینه‌های زیادی داشت. شاید بیشتر مرارت‌ها را در این راه «تهرانی‌مقدم»‌ها متحمل شدند و پای رسیدن به هدف از جانشان هم گذشتند. در این سال‌ها هر بار، کار و تحقیقات پیش نرفته بود، فرمول‌ها، تجربه‌ها و تخصصشان جواب نداده، کشورهای موشک‌ساز همراهی نکرده و یا موشک‌ها در خوردن به هدف نافرمانی کرده بودند «تهرانی‌مقدم» دست به دامان مشهد و امام رضا(ع) شده بود. مثل وقتی روس‌ها برای فروش موشک نقطه‌زن بازی درآوردند، موشک‌ها را نشانمان دادند و از قابلیت‌هایش گفتند و بعد «تهرانی‌مقدم» را دست‌خالی از مسکو به ایران برگرداندند. آن روز دست‌هایش خالی بود؛ سرش اما پر بود از ایده‌هایی برای ساخت نخستین نقطه‌زن وطنی. کار را هم خوب پیش برد، برای تست‌های نهایی اما مشکلاتی پیش آمد که ظاهراً رفع شدنی نبود. این مشکلات «حاج حسن» را خسته و مستأصل فرستاد مشهد، حرم، صحن انقلاب، ایوان طلا... روز سوم زیارت و توسل سرحال و سراسیمه برگشت هتل، رفت سراغ اولین کاغذ دَمِ دستش... دفترچه نقاشی دخترش... نوشت... محاسبه کرد... نوشت... نوشت... آخرکار، دست پر برگشت تهران. نخستین نقطه‌زن ایرانی مدتی پس از این سفر، بعد از این توسل، متولد شد. با همان دست به زانو گرفتن‌ها و این دست به دامان شدن‌ها، موشک‌هایی را ساختیم که در کنار همه قابلیت‌ها، قدرت «نشانندگی» هم دارند! همان‌طور که صدام، داعش، منافقین و... را سر جایشان نشاندند، مثل وقتی ۱+۵ و دیگران را پای میز مذاکره کشاندند، حالا دارند سگ‌ هار منطقه را سر جایش می‌نشانند و خواب خرگوشی را از سر حامیانش می‌پرانند. در ضمن توان موشکی امروزمان، شما را هم می‌تواند سر جایتان بنشاند... نمونه‌اش همین گزارش مفصل موشکی که شما را وادار کرد بنشینید  و تا آخرش را بخوانید!

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۲۱ آبان ۱۴۰۳ / ۰۹:۱۷
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1403082115206
  • خبرنگار :