مرد مرموز یا فامیل دور؟

این روزها دامادهای ترامپ بیش از خودش سوژه رسانه‌ها شده‌اند. داماد بزرگش، جرارد کوشنر یک چهره یهودی است که مواضع تندی علیه فلسطین داشته و مایکل بولوس، دیگر دامادش عرب است و تبار لبنانی دارد. پدر مایل بولوس، مسعد بولوس، تاجر سرشناسی است که به سبب نفوذ زیادش در حلقه نزدیک به ترامپ بحث برانگیز شده است.

به گزارش ایسنا، به نقل از فرهیختگان، این روزها دامادهای ترامپ بیش از خودش سوژه رسانه‌ها شده‌اند. داماد بزرگش، جرارد کوشنر یک چهره یهودی است که مواضع تندی علیه فلسطین داشته و مایکل بولوس، دیگر دامادش عرب است و تبار لبنانی دارد. پدر مایل بولوس، مسعد بولوس، تاجر سرشناسی است که به سبب نفوذ زیادش در حلقه نزدیک به ترامپ بحث برانگیز شده است. رسانه‌ها می‌گویند قرار است این تاجر عرب در تحولات منطقه نقش‌آفرینی کند و پیش از انتخابات هم وعده‌هایی برای برقراری صلح در لبنان داده بود. با این وجود خبرها حاکی از سفر قریب‌الوقوع او به لبنان است تا وضعیت منطقه را از نزدیک بررسی کند و نقش یک مذاکره‌کننده را بازی کند. اخبار ضد و نقیض زیادی در این باره مطرح شده اما سوال اساسی این است که آیا او خواهد توانست نقش پررنگی در منطقه ایفا کند یا خیر؟ محمد خواجویی و سیدهادی سیدافقهی، کارشناسان مسائل بین‌الملل به نوعی معقدند اوضاع منطقه پیچیده‌تر از آن است که این فرد بتواند نقش یک فرشته نجات را بازی کند و یک صلح پایدار برقرار سازد. در ادامه متن کامل گفت‌وگو با این دو کارشناس را از نظر می‌گذرانید. 

خواجویی: این احتمال هست که بولوس جایگزین هوکشتاین شود

مسعد بولوس، پدر داماد ترامپ، یکی از تجار لبنانی- آمریکایی و فردی پرنفوذ در آمریکاست. خواجویی با اشاره به مصاحبه‌ای که در روزهای اخیر از او منتشر شده است، گفت: «تنها داده‌ای که می‌شود به آن استناد کرد همین مصاحبه منسوب به ایشان است که گفته‌اند قرار است به‌عنوان نماینده آمریکا برای مذاکره با لبنان برای توافق بر سر آتش‌بس تعیین شود. البته ما برای اطمینان از این موضوع نیازمند خبرهای بیشتری هستیم و تنها داده ما همین مصاحبه است و باید مشخص شود که تا چه اندازه صحت دارد. البته مورد عجیبی هم نیست. اتکای ترامپ به چهره‌های وابسته به خانواده‌اش در ابتکارات دیپلماتیک سابقه داشته است. در دولت قبلی‌اش جرارد کوشنر، داماد دیگر ترامپ یک فرد بانفوذی در تحولات منطقه بود و رایزنی‌های مهمی انجام می‌داد و از او به‌عنوان یکی از معماران توافق ابراهیم یاد می‌شود. بنابراین این موضوع هم محتمل است و به‌نظر می‌رسد که جایگاه بولوس احتمالاً همان جایگاه آموس هوکشتاین است. البته هوکشتاین فرستاده رسمی رئیس‌جمهور آمریکا در امور میانجیگری بین لبنان و رژیم صهیونیستی بود و طی سال‌های اخیر هم رایزنی‌های بسیار زیادی را انجام داد و در برخی موارد هم موفق بود. مثل توافق لبنان و رژیم صهیونیستی بر سر تعیین مرزهای دریایی که سال ۲۰۲۲ اتفاق افتاد. در این جنگ اخیر هم هوکشتاین سفرهای زیادی هم به لبنان و هم به رژیم صهیونیستی داشت. این سفرها با هدف توافق بر سر آتش‌بس بود و در مجموع اما موفق نبود. آخرین سفرش هم مربوط به دو سه روز قبل از انتخابات بود که انجام شد و آن سفر هم ناکام ماند. شایعاتی مطرح است که هم‌زمان و همسو با سفر بولس به بیروت، هوکشتاین هم مجدداً سفری به منطقه داشته باشد. منتها هنوز روشن نیست و به‌علاوه به‌نظر می‌رسد که با توجه به انتخاب ترامپ، زمینه‌ای برای شکل‌گیری یک توافق بر سر آتش‌بس در این دو ماهی که تا روی کار آمدن دولت بعدی باقی مانده، وجود ندارد. به‌هرحال نتانیاهو نمی‌خواهد که هیچ دستاورد دیپلماتیکی را به دولتی بدهد که بیشتر از دوماه از عمرش باقی نمانده و می‌داند که جریانی در آمریکا بر سر کار خواهد آمد که کاملاً متفاوت با جریان حاکم است، بنابراین دلیلی نیست که نتانیاهو بخواهد توافق بر سر آتش‌بس را بپذیرد.»

درباره تأثیرگذاری پدر داماد ترامپ نباید اغراق کرد

خواجویی در ادامه با اشاره به اینکه بعید است که اساساً اگر هم سفری بخواهد توسط هوکشتاین انجام شود، موفقیت‌آمیز باشد. درباره احتمال جایگزینی بولوس با هوکشتاین و نتیجه آن افزود: «به باور من خیلی نباید درباره نقش و تأثیرگذاری شخصی ایشان اغراق کنیم. با وجود اینکه لبنانی است اما به نظر من این موضوع فرعی است و موضوع اصلی به این برمی‌گردد که ایشان با چه دستورکاری قرار است بیاید و مذاکراتی انجام دهد. این مهم‌تر است تا اینکه چه کسی مذاکرات را بر عهده دارد. کمااینکه در تجربه رایزنی‌های هوکشتاین هم دیدیم با وجود اینکه ایشان دیپلمات زبده‌ای در این زمینه بود و موفقیت‌هایی هم داشت دست‌کم در این یک‌سال اخیر علی‌رغم رایزنی‌های مختلفش ناکام بود. بولوس هم یک شخصیت دیپلمات نیست و اگر صرفاً با اتکا به روابط فعال شود، می‌تواند اقداماتی انجام دهد. اما مسئله اصلی این است که رایزنی‌های‌شان با چه دستورکاری می‌خواهد انجام شود. یعنی آن دستورکاری که واشنگتن به بولوس می‌دهد چه خواهد بود؟»

پای یک حقه سیاسی در میان است

این کارشناس مسائل بین‌الملل معتقد است که برای درک این موضوع باید تصویر بزرگ‌تر را ببینیم. او در این باره تصریح کرد: «این تصویر نشان می‌دهد که به هر حال نتانیاهو و ترامپ روابط بسیار نزدیکی با هم دارند و به نظر می‌رسد که سیاست ترامپ هم این باشد که در مجموع این نبردهای اخیر در منطقه پایان بگیرد؛ اما با شرط اینکه رژیم صهیونیستی در این معادلات دست برتر را داشته باشد. بنابراین بسیار بعید است که ترامپ بخواهد به سمت توافقات عادلانه حرکت کند. یعنی به نظر می‌رسد که ابتکارات سیاسی ایشان هم از جنسی است که می‌خواهد به طرف لبنانی دیکته کند. به نظر می‌رسد توافقی بین نتانیاهو و ترامپ شکل گرفته که تا زمان روی کار آمدن دولت جدید آمریکا، رژیم صهیونیستی به اقدامات میدانی خودش ادامه دهد و در تقابل با محور مقاومت و اضلاع آن شدت بورزد، چه در جبهه غزه و چه در لبنان و چه حتی در ایران و دیگر اضلاعی که در محور مقاومت است. بر اساس این توافق ضمنی که شکل گرفته قرار است رژیم صهیونیستی در عرصه میدانی به آنچه می‌خواهد در این دوماه برسد و بر اساس دستاوردهایی که رژیم صهیونیستی داشته، دولت آمریکا یک ابتکار سیاسی برای پایان این جنگ ارائه دهد. بی‌تردید با توجه به روابط نزدیک بین نتانیاهو و ترامپ این ابتکار سیاسی متضمن حفظ دست برتر رژیم صهیونیستی در این معادلات و توافقات سیاسی است.»

اساساً موضوع مذاکره آمریکا چیست؟ 

یکی از مسائل مطرح این است که چه بولوس و چه دیگران که می‌خواهند در لبنان مذاکره کنند، دقیقا موضوع مذاکره‌شان چیست. خواجویی در پاسخ به این سوال توضیح داد: «مسئله بر سر این است که ما تا قبل از این جنگ که با تبادل آتش آغاز و بعدا تشدید شد، یک قطعنامه‌ای به نام ۱۷۰۱ مصوب سال ۲۰۰۶ در جریان جنگ ۳۳‌روزه داشتیم. این قطعنامه ترتیبات امنیتی بین رژیم صهیونیستی و لبنان را شکل می‌داد که این ترتیبات باعث شد دو طرف از ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۳ در وضعیت نه جنگ و نه صلح باشند. تقریبا یک وضعیت نسبتا پایدار بین دوطرف وجود داشت. جنگی که از اکتبر ۲۰۲۳ رخ داد تا الان، وضعیت را تغییر داده است. نکته اینجاست که الان ما دو نگاه راجع‌به آینده داریم و پرسش اساسی این است که آمریکا به کدام یک از این دو نگاه نزدیک است؟ نگاه اول آن‌چیزی است که طرف لبنانی بر آن تأکید می‌کند؛ یعنی مشخصا دولت لبنان و ‌نبیه بری‌ که رئیس پارلمان است و به نیابت از حزب‌الله مواضع آن‌ها را نمایندگی می‌کند. مجموعه طرف لبنانی تأکیدش بر این است که جنگ متوقف شود و قطعنامه ۱۷۰۱ مجددا به اجرا دربیاید. یعنی تأکید طرف لبنانی بر این است که وضعیت به پیش از جنگ برگردد. بدون آنکه در این قطعنامه تغییری رخ دهد و ترتیبات امنیتی کوچک‌ترین تغییری کند. این موضع دولت لبنان است و صحبت‌ها و سیگنال‌هایی که از سمت حزب‌الله مطرح شده این را نشان می‌دهد که حزب‌الله هم مشروط به اینکه رژیم صهیونیستی به جنگ خاتمه دهد، حاضر است قطعنامه ۱۷۰۱ را به عنوان اصل  و مبنای آتش‌بس بپذیرد. کمااینکه سال ۲۰۰۶ هم حزب‌الله به رغم اینکه راجع‌به بندهای این قطعنامه تحفظ داشت اما با اجرای آن موافقت کرد و اعلام کرد که با وجود اینکه منافع ما را صددرصد تضمین نمی‌کند اما حزب‌الله به آن پایبند است. بنابراین مجموعه لبنان به قطعنامه ۱۷۰۱ تأکید می‌کند و می‌گوید ما می‌خواهیم وضعیت به گذشته برگردد اما طرف اسرائیلی این را نمی‌گوید. آن‌ها می‌خواهند به چیزی فراتر از قطعنامه ۱۷۰۱ برسند، به عبارتی بعد از این جنگی که به لبنان تحمیل شد و تقریبا ۲۳ سپتامبر امسال و دوم مهرماه بود که آن وضعیت تبادل آتش تمام شد و جنگ بین لبنان و رژیم صهیونیستی شکل گرفت؛ همان روزی که رژیم صهیونیستی به طور گسترده به جنوب و منطقه بقاء حمله کرد و آن عملیات چیزی حدود ۶۰۰-۷۰۰ شهید داشت. بعد از آن تاریخ، یعنی بیش از حدود یک ماه است که جنگ نابرابری بین دو طرف وجود دارد که رژیم صهیونیستی ضربات بسیار زیادی به لبنان وارد کرده است. بیش از یک میلیون و ۲۰۰ هزارنفر آواره و صدها نفر شهید شدند. اتفاقات مهمی رقم خورده و سیاست رژیم صهیونیستی همین بود که ضربات گسترده‌ای وارد کند. در نگاه رژیم صهیونیستی بعد از این جنگ و ضرباتی که به حزب‌الله وارد شده، آن‌ها قاعدتا می‌خواهند ترکیبات امنیتی جدیدی بین لبنان و رژیم صهیونیستی شکل بگیرد که متفاوت از قطعنامه ۱۷۰۱ باشد. البته جزئیات را مطرح نمی‌کنند و چیزی که می‌گویند این است که شرایط باید تغییر کند و قطعنامه ۱۷۰۱ اصلاح شود. در این زمینه احتمالاتی مطرح است که مثلا اختیارات نیروهای یونیفل در جنوب لبنان افزایش پیدا کند تا بتواند به نسبت گذشته دست بازتری در عملیات‌هایش در جنوب لبنان داشته باشد؛ با هدف مهار حزب‌الله. ممکن است یک بند دیگر برای اصلاح این باشد که نیروهای یونیفل علاوه‌بر مرزهای لبنان و رژیم صهیونیستی در منطقه مرزی بین لبنان و سوریه هم مستقر باشند تا آن مسیر لجستیکی که همیشه حزب‌الله از طریق سوریه به لبنان داشته را به نوعی مسدود کنند و موانعی قرار دهند که اجازه ندهند نیروهای حزب‌الله در آینده بتوانند خود را از این مسیر تأمین کنند. یا حتی ماه‌های اخیر هم صحبت این شده بود که طرف اسرائیلی در یک موضع عجیب گفته بود در آینده رژیم صهیونیستی حق داشته باشد هر زمانی که هر گونه احساس تهدید بکند و ببیند که آن در لبنان وجود دارد، بتواند وارد عمل شود که لبنان به شدت این را رد کرد و ناقض تمامیت ارضی و حاکمیتش دانست. به عبارتی رژیم صهیونیستی بعد از این اتفاقات چیزی فراتر از ۱۷۰۱ می‌خواهد و تصمیم دارد که عملا یک معادله جدید را به لبنان تحمیل کند که در این معادله رژیم صهیونیستی دست برتر را داشته باشد و امکان احیای حزب‌الله به این راحتی نباشد و شرایط بسیار دشوار باشد.»

آمریکا می‌خواهد با حفظ برتری رژیم صهیونی، جنگ را تمام کند

مواضع ایالات متحده در قبال تحولات منطقه، پا به پای خواسته‌ها و نیازهای رژیم صهیونیستی پیش رفته است. خواجویی نیز معتقد است که همه نشانه‌ها دال بر این است و سابقه تاریخی هم این را نشان می‌دهد که آمریکا همیشه در زمینه لبنان مواضعش نزدیک به رژیم صهیونیستی بوده. این کارشناس مسائل بین‌الملل در ادامه افزود: «با توجه به اینکه دولت ترامپ هم بسیار نزدیک به موضع رژیم صهیونیستی است، آنچه که آمریکا هم در نهایت به دنبالش است، یعنی آن دستور کاری که ترامپ گفته من جنگ را تمام می‌کنم، با هدف این است که در یک توافقی که متضمن حفظ برتری رژیم صهیونیستی است این جنگ را خاتمه دهد. بنابراین در پرسش اصلی به این موضوع می‌رسیم که فارغ از اینکه چه کسی از جمله بولوس و هوکشتاین بخواهد مذاکراتی با طرف لبنانی داشته باشد، مهم آن است که می‌خواهد مبنای این توافق بر سر آتش‌بس چه باشد. آیا قطعنامه ۱۷۰۱ که بازگشت به گذشته است یا چیزی فراتر از ۱۷۰۱ که در آن رژیم صهیونیستی برتری خودش را آنجا حفظ کرده باشد؟»

لبنانی‌بودن مذاکره‌کننده چندان مثبت نیست

مسعد بولوس، شخصیتی کاملا اقتصادی داشته و کمتر در زمینه سیاست کلان فعالیت کرده است؛ موضوعی که این گزاره را مطرح می‌کند که ممکن است این مذاکره‌کننده احتمالی، منافع اقتصادی را نسبت به اولویت‌های سیاسی ترجیح دهد. خواجویی با اشاره به اینکه باید در نظر داشته باشیم که بولوس در لبنان نیست و فقط تبار لبنانی دارد و پدر داماد ترامپ است، گفت: «این یعنی آنقدر فرد بانفوذی در ایالات متحده است که توانسته داماد شخصی مثل ترامپ شود. بنابراین درست است که این شخص چهره و اسم و تبار لبنانی دارد؛ اما در نهایت آن چیزی که تأمین خواهد شد، نگاهی است که در دولت ایالات متحده وجود دارد و در این موضوع مشخص بسیار تحت تاثیر ملاحظاتی است که جریان راست‌گرا و مشخصا نتانیاهو دارند. این موضوع لبنانی بودن طرف مذاکره‌کننده چندان تأثیری در مذاکرات ندارد. ملاحظات استراتژیک رژیم صهیونیستی در تقابل با لبنان جدی است که این مسئله میزان تأثیرگذاری بولوس را از نظر شخصی بسیار کم می‌کند و مسئله اصلی همین است که قرار است ترکیبات امنیتی بر چه اساس طرح شود؟ آیا بازگشت به سال ۲۰۰۶ و قطعنامه ۱۷۰۱ یا چیزی فراتر از آن؟ موضوع اصلی این است و موضوعات شخصی خیلی نمی‌تواند اینجا مؤثر باشد.»

سیدافقهی: بولوس می‌خواهد لبنان را دعوت به عادی‌سازی کند

ترامپ علاوه بر داماد لبنانی‌الاصلش، یک داماد یهودی و نزدیک به مقامات صهیونیست نیز دارد. سیدهادی سیدافقهی با اشاره به تناقض میان دو داماد ترامپ و نقش آن‌ها در سیاست‌گذاری‌ها گفت: «داماد بزرگ ترامپ، شوهر ایوانکا، جرارد کوشنر است و خودش یهودی است و آغاز مساله عادی‌سازی را هم با بحرینی‌ها و اماراتی‌ها و سعودی‌ها شروع کرد تحت عنوان معامله قرن. یعنی داماد ارشد و مسئول معامله قرن و معاهده ابراهیم همان جرارد کوشنر است که صهیونیست است و با نتانیاهو رابطه خانوادگی دارد. اما این داماد شوهر تیفانی و دختر کوچک ترامپ است. عجیب است که در کمپین‌های انتخاباتی ترامپ و در اعلام پیروزی ترامپ نه جرارد کوشنر و نه دخترش ایوانکا نبودند، ظاهرا این‌ها جایی با یکدیگر مشکل پیدا کردند. آن داماد که لبنانی‌الاصل است و ظاهرا پدرش هم مسیحی است، که عده‌ای می‌گویند شیعه و عده‌ای دیگر می‌گویند مسیحی است، در واقع هیچ تاثیری بر دشمنی و خصومت ترامپ صهیونیست با مقاومت ندارد و قول داده اگر بیاید خاک سرزمین‌های اشغالی را گسترش می‌دهد.  ضمنا کدام لبنانی‌ها؟ کسانی که هم‌پیمان آمریکا و اسرائیل هستند مسیحی مارونی هستند و به خون حزب‌الله تشنه هستند. اصلا همین آمریکا بود که هم بمب‌ها را به اسرائیل اهدا کرد و هم می‌گویند خلبانان هواپیماهای F۳۵ با صهیونیست‌ها شریک بوده‌اند. بنابراین خیلی نمی‌شود روی این مسائل تمرکز کنیم و بگوییم که چون این مذاکره‌کننده پدر دامادش است و لبنانی‌الاصل است، پس مشکل را به نفع لبنان حل خواهد کرد. اگر بیاید قطعا به نفع رژیم صهیونیستی، لبنان را دعوت به عادی‌سازی می‌کند و این افراد نفوذی می‌شوند اسب تروآ. می‌گویند ما آمدیم و آرامش را به لبنان برگرداندیم اگر ما نبودیم ترامپ اوضاع را بدتر می‌کرد و چون ما با ترامپ فامیل هستیم خواهش کردیم خیلی سخت نگیرد و امتیازاتی بدهد که لبنانی‌ها یواش یواش برای عادی‌سازی آماده شوند.»

بعید می‌دانم حضور پدر داماد ترامپ در لبنان خیلی مؤثر باشد

سیدافقهی با اشاره به خوشحالی روس‌ها از نتیجه انتخابات آمریکا توضیح داد: «چون او در روسیه مجموعه هتل‌ها و سرمایه‌گذاری‌های وسیعی در این کشور دارد و برای همین هم گفته است که اگر بیاید جنگ اوکراین را متوقف خواهد کرد. در عالم سیاست دو جور رابطه هست. یکی روابط رسمی و دیپلماتیک است که در چارچوب‌های متعارف و تشریفات خاص و پروتکل‌های خودش انجام می‌شود. مثلا یک مدیرکل با مدیر کل دیگر یا وزیر خارجه با همتایش. اما پشت پرده این روابط رسمی و دیپلماتیک یک روابطی هست که به آن روابط عمومی یا دیپلماسی عمومی می‌گویند. این‌ها بعضی وقت‌ها کارسازتر از روابط رسمی است به همین دلیل دامادش را مامور کرد تا این پروژه‌ها را اجرایی کند. اما وقتی مسائل مهم و راهبردی و منافع کلان ملی امنیت آمریکا مطرح است، دیگر ترامپ تنها نیست که خودش تصمیم بگیرد یا به دامادش مساله را واگذار کند. آنجا دیگر دیپ استیت است و دولت در سایه باید بنشینند و اول سیاست‌های کلان را تعریف کنند و بعد ممکن است در اجرا از داماد و پسرخاله و پسرعمو استفاده کنند. این مرسوم است. در  همه کشورهای دنیا این روابط فامیلی بی‌تاثیر نیست. اما تا کجا؟ در بعد اجرایی نه در ابعاد طراحی و سیاست‌گذاری. ترامپ هم اینگونه است. اما در این دوره وضعیتش با دوره قبل فرق می‌کند. مثلا به لحاظ داخل الان یک قهرمان ملی شده و با آن خرابکاری‌هایی که بایدن کرد و آن شکست‌ها و ناموفقیت‌ها و کمک‌های ناجوانمردانه‌ای که او و بلینکن به نتانیاهو کردند باعث ناراحتی و قهر مسلمان‌ها، عرب‌ها، آمریکای لاتینی‌ها و آفریقایی‌هایی که عمدتا به حزب دموکرات گرایش داشتند و رای خود را در صندوق کاندیداهای دموکرات می‌انداختند، این بار لج کردند و گفتند بایدن آدم مجرمی است و شعارهای حزب دموکرات دروغ از آب درآمد و تا توانستند نتانیاهو را برای قتل عام مسلمان‌ها در فلسطین و لبنان تقویت کردند. لذا در این انتخابات اصلا بی‌نظیر است. یک رئیس‌جمهور که قبلا شکست خورده و ۳۲ فقره محکومیت اخلاقی و مالی و امنیتی داشته و بعد از باختش دستور داده بوده که به ساختمان کنگره حمله کنند، حالا این حزب جمهوری‌خواه هم مجلس نمایندگان و هم مجلس سنا را در اختیار گرفته و هم قضات دادگاه عالی فدرال را تعیین می‌کند و هم کاخ سفید را در دست گرفته است. یعنی چهار اهرم در دست ترامپ است و هرکاری هم که می‌خواهد چه در داخل آمریکا و چه در سطح بین‌المللی ضد ما و حتی هم‌پیمانان خودش که عضو ناتو هستند و می‌خواهند خارج شوند و متوقف کردن جنگ در اوکراین هیچ مانعی ندارد و می‌تواند در کنگره تصویب کند. از سوی دیگر نقشه را جلوی خود گذاشته و گفته اوکراین در بحران است. زمان ریاست جمهوری‌اش چنین بحرانی نبوده و در خاورمیانه‌ هم وضعیت به همین شکل است. لذا در داخل وضعیتش راحت است اما در منطقه وضعیت پیچیده‌ای دارد و بعید می‌دانم حضور پدر دامادش در لبنان تاثیری بگذارد.»

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۲۰ آبان ۱۴۰۳ / ۱۴:۲۳
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1403082014786
  • خبرنگار :