روبه‌روی «آبگینه»؛ بازخوانی گفت‌وگویی با زنده‌یاد حفیظ‌الله ممبینی

حفیظ‌الله ممبینی، شاعر و نویسنده پیشکسوت خوزستانی، در سن ۸۲ سالگی بر این جهان فانی دیده فروبست.

گروه فرهنگی و هنری ایسنای خوزستان در مهر ۱۳۸۹ با حضور در منزل این زنده‌یاد گفت‌وگویی تفصیلی با وی انجام داد و ضمن آن موضوعاتی از جنس دغدغه‌های این شاعر و نویسنده مطرح شد که با وجود گذشت نزدیک به ۲ دهه هنوز و همیشه تازگی دارد و به همین دلیل مرور آن خالی از لطف نیست:

حفیظ‌الله ممبینی، شاعر، داستان‌نویس و معلم بازنشسته آموزش و پرورش، در سال ۱۳۲۱ به دنیا آمده و از سال ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۵۹ تدریس کرده است. دغدغه انسانیت و انسان بودن انسان‌ها را دارد و خود را جهان وطن و جهان شمول می‌داند. بیشتر وقت خود را صرف مطالعه کرده است. از ادبیات شرق و غرب می‌گوید و تمام ایسم‌ها را من‌ جمله ناتورالیسم، لیبرالیسم، مدرنیسم و پست مدرنیسم می‌شناسد. نوشته‌های او به گفته احمد شاملو سهل و ممتنع هستند یعنی آسان خوانده می‌شوند اما تقلید از آن‌ها دشوار است. او در نوشته‌هایش با استفاده از کنایه و اشاره و ایماژ مسایلی نظیر فقر، بی‌سوادی، بیماری و محرومیت را بیان می‌کند.

به گزارش ایسنا، ممبینی زاده و ساکن روستای میداوود از توابع شهرستان رامهرمز است. گاهی به منزل شخصی‌اش در اهواز سری می‌زند. با خبر شدیم که برای چند روزی به اهواز آمده است. این بود که فرصت را غنیمت شمردیم و از او یک گفت‌وگوی اختصاصی گرفتیم.

ممبینی به گرمی از ما استقبال کرد. بعد از خودش گفت و علاقه‌ها و گلایه‌هایش. هدف و رسالت شعری‌اش را هم بیان کرد و گفت: ‌بهر تمامی دل‌ها نوشته‌ام/اگرچه سپید بودند و یا که سیاه/رسالت من بهر رنگ نبوده است/آنی که از عمق سینه سروده‌ام/چونان گلوله‌ای بوده است/جدا شده ز تفنگ/که مقصد نهایی خویش نیک می‌داند/آماج شعر رها شده به قلب سپید و نیز سیاه/آسوده خاطرم نمود که پرنده بر امن‌ترین مکان ممکن لانه ساخته است.

این شاعر برای خودش هم شعری گفته است که حیف‌ام آمد این خودوصفی‌ را ننویسم: دمی به سرای من قدم بگذار/که بوی شعر می‌دهد و گل‌های اطلسی/و مامن پرنده‌های گریخته ز قفس/و غزال رمیده ز باروت/و گلستانی از کتاب که رنج و اشک نویسنده را ترجمان زیاد می‌آورد/در کنار این همه زیبایی و خوی نرم و صمیمی‌ام که همزاد شبنم و باران است/حتم دان که عمر بد نمی‌گذرد و بی‌حاصل/شتاب کنیم شتاب/که عمر رفتنی است و پشیمانی ماندگار.

با تورق کتاب‌ها و نشریاتی که از دهه‌های ۴۰ و ۵۰ به یادگار دارد یادداشت‌های احمد شاملو را در نشریه خوشه می‌بینیم که برای ممبینی و در وصف داستان «مرد» او این چنین نوشته است: «اسمش را چه باید گذاشت داستان، نوول، قصه، یادداشت، سفرنامه یا چیز دیگر؟ مهم نیست. مهم طرح ساده و گیرای این نوشته است و دیگر این که زبان آن به جز گفت‌وگوها که از لهجه‌ای بسیار شیرین و دل چسب حکایت می‌کند خود نویسنده نیز زبان به خصوصی دارد و کلمات خاصی که نمی‌دانم از خود درآورده است یا به واقع در آن دیار استعمال می‌شود.»

شاملو در جای دیگری برای ممبینی این گونه می‌نویسد که:« این دومین بار است که نوشته‌ای از آقای ممبینی در خوشه چاپ می‌شود و تصور می‌رود که خوانندگان نکته سنج «خوشه» پس از خواندن این نوشته با ما در این اعتقاد هم صدا می‌شوند که در گوشه دور دستی از کشور بی هیچ هو و جنجال و کوس و کرنایی نویسنده‌ای متولد شده است؛ نویسنده‌ای که با اولین آثار خود قالبی سهل و ممتنع و زبانی سرشار از شعر و زیبایی ارایه می‌کند  و این هنوز از نتایج سحر است. ممبینی امید روشنی است. من با اعتماد کامل به انتظار طلوع پر شکوه او نشسته‌ام.»

من فارغ‌التحصیل مدارس مختلف‌ام

حفیظ‌الله ممبینی، متخلص به آبگینه، در معرفی خود گفت: مقدمه گفتن و نوشتن، خواندن و تجربه اندوختن بود. این تجربه‌اندوزی در دوران کودکی و نوجوانی و جوانی اتفاق افتاد. من در روستای میداوود به دنیا آمدم در حالی که در مناطق نفت‌خیز قدیم مثل نفت سفید و هفتکل هم درس خوانده و هم رشد و نمو یافتم. ما در آن دوران علاوه بر تحصیلات رسمی در مدارس و دبیرستان‌ها از خانه و کوچه و خیابان و اجتماع هم درس‌های فراوانی یاد گرفتیم به عنوان مثال آن مناطق گذرگاه پهلوانان، نقالان، پرده‌داران و حتی شعبده‌بازان و رمالان بود که پس از تعطیلی مدرسه پای صحبت یا بساط آنان می‌نشستیم.

او ادامه داد: شب‌ها هم کارکنان صنعت نفت، که اکثراً بختیاری و یا از سایر اقوام بوده‌اند، بسیار دوستانه و برادرانه شب‌ها در مراسم مختلف اعم از شادی و شیونی و حل اختلاف به سراغ هم می‌رفتند و در مجموع این برنامه‌ها ما بچه‌های آن روز شاهد شاهنامه‌خوانی و سایر کتب قدیمی و اولیه که شامل قصه‌ها و افسانه‌ها نظیر حسین کرد شبستری، حیدر پیک، خسرو شیرین و امثالهم بودیم. بنابراین خودم در حال حاضر می‌توانم بگویم که فارغ‌التحصیل انواع آن مداس مختلف‌ام چراکه به درس و مشق دبستانی،‌ دبیرستانی و دانشگاهی اکتفا نکردم و پیوسته در حال یادگیری بودم و هنوز هم هستم.

نوشتن خلق‌الساعه نیست

وی بیان کرد: آن تجربه‌های اولیه و مستقیم به تدریج پشتوانه‌ای علمی، فرهنگی و تجربی را برایم فراهم آورده بود تا در موقعیت‌های آینده زندگی برایم کارساز باشند و باید عرض کنم که لایه‌های سطحی اجتماع دور و بر به سطوح زیرین اجتماع و حتی تا به اعماق فرو رفت.

او از سایر عواملی که به رشد فکری‌اش کمک کرده‌اند صادقانه یاد کرد و گفت: زنگ انشا، نامه‌نگاری‌های دوستانه، روزنامه‌های دیواری، دفتر خاطرات دوستان و سینما و تئاتر آموزشگاه‌های کودکی‌ام بوده و در نهایت رنج که ناشی از خانواده و آن محیط صنعتی در آن روزگار است که تفاوت فاحشی بین کارگران و کارمندان ایرانی با کارکنان انگلیسی وجود داشت. کارگران از نظر مسکن و امکانات رفاهی در حداقل بودند و آنان در سطح عالی. با دید کودکانه آن تبعیض‌ها و فاصله‌های بزرگ را درک کرده و اولین انگیزه‌ها در وجودم بیدار شد.

جاذبه‌های محبت مردمان روستا برآنم داشت تا بنویسم

وی افزود: از سال ۴۲ که به عنوان معلم در روستاهای زنجان و ایذه بختیاری مشغول به خدمت شدم بار رنج و سختی و تنگناهای عظیم‌تری را در قشر روستایی و عشایری شاهد بودم که از امکانات اولیه نظیر راه، ارتباطات و غیره محروم بودند و به عنوان معلم ضمن این که هم یاد دادم و هم بیشتر از آن یاد گرفته‌ام آن عقب‌ماندگی‌های مناطق تولیدی کشاورزی و دامی تاثیرات عمیق‌تری بر من باقی گذاشت. علاوه بر این‌ها جاذبه‌های محبت، تلاش و دانایی مردمان روستایی و عشایری برآنم داشت که آن چه را دیده و تجربه کرده‌ام را به عنوان حس مسؤولیتی که در من بیدار شد نوشته و بدان‌ها بازگردانم و جز آن کار دیگری از دست‌ام برنمی‌آید.

طرح داستان‌های بومی برای مخاطبان جالب بود

او تصریح کرد: خوش‌بختانه در روزگار دهه ۴۰ هفته نامه وزینی به نام «خوشه» به سردبیری زنده یاد احمد شاملو نظرم را به خود جلب کرد و اراده کردم که از میان نشریات آن دوران از این پیگاه فرهنگی و اجتماعی استفاده کنم. به این ترتیب در سال ۱۳۴۶ اولین داستان خود را برای آن مجله ارسال کردم. ناگفته نماند در همان ایام ـ اگر حمل بر خودستایی نباشد که نیست و دوستان قلم به دست با فروتنی صادقانه من آشنایی دارند ـ با چاپ اولین داستان احساسی به من داست داد که تا آخر عمر فراموش نخواهم کرد چراکه اولین داستان‌نویس آن مناطق نامیده شده بودم به ویژه که آقای شاملو مقدمه‌ای بر آن نوشت.

او ادامه داد: همکاری ما از آن پس از طریق داستان‌های کوتاه و بلند ادامه یافت و آن آثار جزو ادبیات فولکلوریک می‌باشند. بدین معنی که برای نخستین بار در تاریخ ادبیات ایران و در داستان‌نویسی از واژگان قوم بختیاری استفاده شد که هم نوعی خلاقیت به شمار می‌آمد و هم مطرح کننده فرهنگ مردمی بود که دارای آداب و رسوم و گویش چند هزار ساله بوده و می‌باشند و این از این بابت جالب بود که مطرح کردن این گویش برای مخاطبان هم پر از جذابیت به نظر می‌آمد.

وی خاطرنشان کرد: همزمان با داستان‌نویسی شروع به چاپ فولکلور در همان هفته نامه کرده و بعدها تا به امروز ادامه دادم. گفتنی است که زنده یاد احمد شاملو در سایر داستان‌ها هم مقدمه‌ای نگاشت و مرا به ادامه راه تشویق کرد. علاوه بر این، در این برهه از زمان خود را مدیون همشهریان هفتکل، نفت سفید، ایذه و روستاها و عشایر کوچنده بختیاری می‌دانم و به نحوی از حمایت فرهنگی و محبت‌های آقای شاملو که بسیار به ندرت تعریف یا تمجید کسی را می‌کرد سپاس‌گذاری می‌کنم چراکه وی در شماره چهل‌ام «خوشه» مرا این گونه شرمنده کرد: «آقای ممبینی بسیار عزیز، با سلام و احترام بسیار به خاطر نوشته‌های درخشانتان و به خاطر محبت عمیق‌تان به خوبی به حقیقت و با یک دنیا معذرت از غفلتی که تاکنون به علت تراکم نامه‌ها و مطالبی که دوستان "خوشه" فرستاده‌اند درباره این نوشته‌ها شده و بیش از هر چیز خود من مغبون شده‌ام. خواهشمندم برای تقدیم آن چه خواسته‌اید نشانی دقیق بدهید.»

دانایی سرچشمه رنج است

ممبینی اظهار کرد: ... و اما سخن از رنج بود. هانری برگسون، فیلسوف فرانسوی، و سوفوکل، تراژدی‌نویس یونان، هر دو گفته‌اند که دانایی سرچشمه رنج است. بگذریم که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ضمن ادامه فرهنگ مردم به شعر و تحقیق در فولکلور روی آورده و بیش از ۱۲ سال است که با هفته‌نامه‌های فجر، ندای جنوب، ندای بهبهان، روزان، نخل، نور خوزستان، همدلی و هم چنین با ماهنامه کوهرنگ بختیاری در حد توان همکاری مستمر داشته و تا همین لحظه هم این همکاری را ادامه داده‌ام.

شعر و ادبیات شناسنامه ایران است

وی در ادامه گفت: زمانی مخاطبان به داستان‌های بلند و رمان‌های اجتماعی، ادبی و تاریخی گرایش داشتند ولی امروزه با وجود تکنولوژی و سرعت ارتباطات و گرفتاری‌های عدیده و پر بودن وقت آنان اغلب به شعر و داستان‌های کوتاه روی آورده‌اند اما برای نویسنده نوشتن داستان بلند و حتی رمان بسی راحت‌تر از سرودن شعر است چراکه شعر در چارچوب مختصر می‌تواند همان پیامی را به مخاطب انتقال دهد که فی‌المثل یک رمان یا داستان. علاوه بر این، تغییر در محتوای شعر بسیار مشکل است در حالی که این فضا در رمان برای نویسنده بسیار باز و راحت است.

وی بیان کرد: ناگفته نماند که با همه این تفاصیل جز اجرای تعهد یا همان به کارگیری وجدان در برابر بزرگان علم و ادب و هنر ایران زمین کار چندان مهمی نکرده و در برابر عظمت تمامی شاعران، نویسندگان و محققان گذشته و حال میهن‌ام سر تعظیم فرود می‌آورم و قطره‌ای هستم در برابر دریا چراکه می‌دانم شعر و ادبیات سجل (شناسنامه) ایران است و مردم سایر قاره‌ها، کشور ما را بیش از هر هنری به شعر و ادبیات می‌شناسند. برای نمونه رباعیات خیام حدود ۱۲۰ سال پیش توسط اسکات فیتز جرالد فارغ‌التحصیل دانشگاه آکسفورد از فارسی به انگلیسی ترجمه شد و بعد از انگلیسی به سایر زبان‌ها و هم‌چنین سایر آثار منظوم ایرانی.

او در این باب افزود: باید گفت که در این میان قرن چهارم هجری حق عظیمی بر گردن شعر و ادبیات و فلسفه و سایر علوم زمانه دارد. بدین ترتیب که آثار پهلوی در این دوره توسط دانشمندان ایرانی به زبان عربی ترجمه شده تا با گذر زمان به دست فراموشی سپرده نشود و از آن پس در قرن بیستم با توجهات و تلاش‌های خاص مرحوم علامه محمد قزوینی برای استفاده پارسی زبانان همان آثار به فارسی ترجمه شد و نقد ادبیات هم اولین بار توسط قزوینی صورت گرفت.

او، با اشاره به افسانه‌های ایرانی، گفت: محض اطلاع مخاطبان باید گفت که اولین افسانه ایرانی به نام «درخت آسوریک» بوده که بحثی است بین  یک بز و یک درخت که هر کدام سعی دارد برتری خود را بر دیگری اثبات کند. تاریخ آن را می‌توان به ادبیات شفاهی ایران مربوط دانست که سینه به سینه نقل شده تا به معاصران رسیده است.

ادبیات ایران تنوع خاصی دارد

این شاعر و داستان‌نویس در خصوص وضعیت ادبیات امروز ایران اظهار کرد: اگر منظور ادبیات معاصر باشد،‌ این ادبیات از تنوع خاصی برخوردار است که در زمینه‌های مختلف نوشته شده و به چاپ رسیده است. برای مثال اولین داستان فارسی که توسط مرحوم سید محمدعلی جمال‌زاده به نام «فارسی شکر است» با همین عنوان چاپ شده زبان را بن‌مایه اصلی تفاهم و دوستی و وحدت ملی دانسته است و یا در آثار صادق هدایت که از تنوع خاصی برخوردار می‌باشند زبان کوچه و مردم عادی به نحو مطلوب و عامه پسند مورد بررسی قرار گرفته است.

او یادآوری کرد: ادبیات ایران در مراحل مختلف تاریخی خود گرایش‌های مختلفی پیدا کرده که در مجموع خاصیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را جداگانه یا همزمان به همراه داشته‌اند. کمتر نویسنده‌ای سراغ دارم که در طول فعالیت شعر و نویسندگی یک خط سیر مشخص یا سوژه‌ معینی را انتخاب کرده باشد و چون نقد شعر و ادب در دوران ما فوق‌العاده مورد توجه بود نویسندگان و شعرا با تعهد و مسؤولیت بالایی قلم به دست گرفته و می‌نگاشتند. در عین حال، به امروز که نگاه کنیم از میزان کتب رمان و خوانندگان آن کاسته شده و به همان نسبت بر تعداد شعر و مخاطبان شعر افزوده شده است.

هنوز توجه به سوی مرکزنشینان است

او، با بیان این مطلب که خواستگاه شعر ایران سرزمین جنوب می‌باشد، افزود: این ادبیات تاکنون جهانی نشده و هنوز توجهات به سوی مرکزنشینان است. انگار هر کس در مرکز شاعر باشد از تفکر بزرگ‌تری برخوردار است. حال آن که یک انسان می‌تواند با کمک حواس پنج‌گانه خود خوب بینند و خوب بشنود و همین احساسات را در یک دهکده کوچک بر صفحه کاغذ بنگارد.

در معادلات جهانی انتخاب آثار هنرمندان برتری‌جویی وجود دارد

وی عنوان کرد: با آن که آثار ادبی بسیار بلند مرتبه‌ای توسط شاعران و نویسندگان ایران به چاپ رسیده است و گذر زمان قادر به محو یا فراموش کردن آن نیست و ارزش جهانی دارند؛ با  این همه در معادلات جهانی برای انتخاب آثار هنرمندان ایرانی سیاسی‌کاری و برتری‌جویی مطرح است. شاید هم سرمنشا این کار عقده‌های دیرینه‌ای باشد که جهان غرب نسبت به مشرق زمین و به ویژه ایران دارد. برای مثال عمر شاهنامه فردوسی بیش از کشف قاره آمریکا قدمت دارد؛ آمریکایی که شاید هرگز مایل نباشد که هنرمندان ما در جهان مطرح شوند ولی شاهنامه  هویت ما را شناسنانده و فرهنگ ما را بر سایر فرهنگ‌ها غالب کرده است.

وی، در باب این که ادبیات امروز از نظر محتوایی باید به چه چیزی بپردازد، گفت: اولا شعر باید از پرداختن زیاد به کلمه من یا اول شخص مفرد یعنی درد و دل‌های شاعر و تنگناهای زندگی، شادی‌ها و ناکامی‌ها تا حد ممکن بپرهیزد چراکه شاعر واقعی نیک می‌داند که از مردم است و سرنوشتش به قوم و ملت و میهنش وابسته است. از این جهت، هر آن قدر در انعکاس دردهای اجتماعی، نابسامانی‌ها و نواقص بپردازد شعرش موثرتر بوده و مخاطب را با چراهای مطرح شده در اشعار در برابر سؤال قرار می‌دهد تا با پیدا کردن پاسخ توان راه‌یابی به خودسازی، نیکوکاری و مردم دوستی را متقابلاً در خود ایجاد کند.

شاعر نباید مخاطب‌گریز شود

او، با اشاره به دو جانبه بودن رابطه شعر و شاعر، ادامه داد: اگر هنرمندی که مدعی است دود چراغ خورده بیش‌تر از دیگران مسایل اجتماعی را می‌داند و از دیدگاه بالاتری برخوردار بوده و دارای حس کنجکاوی قوی است، باید خواست‌ها و نیازهای روحی، روانی و فردی و اجتماعی مخاطبان خود را شناخته و اقدام کند. در غیر این صورت، مخاطب‌گریز خواهد شد. همین عبارت در مورد هنر مند منزوی هم صدق می‌کند. یعنی هنرمند به دور از مردم صرفا می‌تواند طبیعت و مسایل درونی خود  را در قالب شعر یا نوشتن مطرح کند. خوشبختانه تا آن جا که خوانده و دیده‌ام هم به تعداد شاعران ما به نحو بارزی اضافه شده و هم دیدگاه‌های آنان مردمی و سازنده شده است.

به تشویق شاعران جوان اهتمام ورزیم

ممبینی اظهار کرد: ما باید بدون چشم‌داشت به تشویق دیگران و یا مرحمت آنان به تشویق شعرا و نویسندگان جوان و معرفی آنان به وسیله وسایل ارتباط جمعی نظیر مطبوعات، خبرگزاری‌ها، صدا و سیما و همچنین همایش‌های مختلف اعم از بزرگداشت، نکوداشت، یادبود، شب شعر و امثالهم نسبت به دلگرمی هر چه بیش‌تر و تشویق آنان اهتمام ورزیم .من اگرچه با لطف دوستان مطبوعات و رسانه‌ها فردی پیشکسوت به شمار می‌آیم؛ هنوز در حال یاد گرفتن هستم و خود را به جهات سنی و مشکلات عظیم زندگانی از نسل منقرض می‌دانم که با این همه متعهد است پاسخ‌گوی سؤالات و مشکلات هنری جوانان باشد و به عنوان سرمایه و ادامهدهندگان راه پر پیچ و خم هنر آنان را یاری و مورد تشویق و ترغیب قرار داد.

ترجمه آثار ادبی مورد بی‌توجهی قرار گرفته است

ممبینی یادآوری کرد: در بحث ترجمه آثار ادبی به رغم ترجمه‌های متعددی که از نویسندگان جهان توسط مترجمان برجسته‌ای چون محمد قاضی و سایرین به عمل آمده متاسفانه توجه خاصی به ترجمه آثار شعرا و نویسندگان ایرانی به زبان‌های خارجی نشده و آثار متعددی شانس ترجمه و حضور در مجامع ادبی و جوامع خارجی از کشور را نداشته‌اند. اگر جز این می‌بود، شاید بزرگانی چون احمد شاملو، احمد محمود، جلال آل‌احمد، فروغ فرخ‌زاد، سیمین بهبهانی و دیگرانی که کم هم نیستند ای بسا که شانس دریافت جوایز معتبر ادبی را نصیب خود می‌کردند و بیش از آن چه به فرهنگ و ادب سرزمین خدمت کرده‌اند باعث فخر و سربلندی بیش از پیش ملت‌مان در نزد جهانیان می‌شدند.

انتشار کتاب برای من مسؤولیت‌زا بود

این شاعر، که پنج دهه از عمر خود را صرف تحقیقات فرهنگی و نگارش آثار ادبی مختلف کرده است ولی با این وجود هیچ کدام از آثارش را در قالب یک کتاب منتشر نکرده است. او در خصوص انتشار ندادن آثارش گفت: بزرگترین دلیل و عامل این مساله مطرح شدن در روزگار جوانی است که واقعاً تحمل آن همه تشویق و به همان نسبت بار مسؤولیت را نداشتم. انتشار کتاب مرا از حالت حساسیت به مرز وسواس کشاند. همواره فکر می‌کردم که ادامه این راه می‌تواند هم‌چون گام‌های نخستین موثر و ماندگار باشد یا در طول زمان با از دست رفتن انگیزه‌ها به دلیل فشارهای آن روزگار پایان این راه به ابتذال روی خواهد آورد.

وی تصریح کرد: وسواس از این بابت بود که نگارش و اصلاح یک داستان به حد شش ماه ادامه داشت و باز درونم به رضایت کامل نمی‌رسید. با این همه، سفارش‌ام به تمام علاقه‌مندان به ادبیات و هنر این است که نخستین جرقه‌های تراویده از اندیشه را  دست کم نگیرند و هر قدر که ساده و پیش پا افتاده باشد آن مطلب یا آن سوژه شعر و ضرب‌المثل را بلافاصله یاداشت کنند.

 تهاجمات فرهنگی را هنر متعهد خنثی می‌کند

به باور این شاعر، هر قدر گرایش کودکان و نوجوانان میهن ما از طریق ارایه هنر متعهد و فرهنگ ناب ایرانی اسلامی توسط هنرمندان بیش‌تر شود به همان نسبت از تهاجمات فرهنگی بیگانگان به طور طبیعی ممانعت به عمل می‌آید و آن کودک و نوجوان به هویت ملی خود آگاهی بیش‌تری حاصل کرده و بدان افتخار خواهد کرد.

در اهمیت مطالعه

آبگینه گفت: حیف از کتاب‌های ناخوانده که پیر می‌شوند و فرسوده و دست نوازشگری که برگ‌برگ‌شان کند به گور رفته است.

علایق آبگینه

حفیظ‌الله ممبینی به علایق خود اشاره کرد و گفت: در حال حاضر  با این که نوع خدمت‌ام هنوز ادامه راه فرهنگی است و با دوستان و حتی هم‌کلاسی‌های دوره دبستان و دبیرستان ارتباطات دوستانه‌ای دارم؛ بیش‌تر به باغچه و درخت و به خصوص آبیاری آن‌ها علاقه‌مندم چراکه از رشد حکایت می‌کند و من علاقه‌مند به رشد فکری و اجتماعی همه مردم جهان هستم. از آن جهت که تابش نور دانش و بینش در قلوب و جان‌های مردمان باعث تعالی آنان و پرهیز از هر نوع کج‌روی و خدای نکرده انحراف اخلاقی و اجتماعی می‌شود. با رشد فرهنگ و تعلیم و تربیت و اشاعه آن توسط مجموعه هنر به ویژه ادبیات و رسانه‌ها از میزان جرم و جنایت در جوامع انسانی کاسته شده و راه برای رسیدن به مدینه فاضله به راحتی هموار می‌شود.

گلایه آبگینه

وی، که از اختصاص نیافتن حتی یک صفحه از نشریات به ادبیات گله‌مند است، بیان کرد: از زمانی که هفته‌نامه‌ها  به روزنامه تغییر جهت داده‌اند، صرف نظر از اشکالی که در راه اداره و ادامه آن هفته‌نامه‌ها موجود بود، با این همه انتظار می‌رفت که روزنامه‌ها با همان عنوان که فعلاً چاپ و انتشار می‌شوند حداقل صفحه‌ای برای هنر اعم از شعر و ادبیات اختصاص می‌دادند تا هنرمندان جوان ما عرصه‌ای برای فعالیت‌های ادبی و خلاقیت‌های خود داشته باشند.

او ادامه داد: توصیه دوم این که برای تشویق نسل جوان به معارف اسلامی، ادبیات، هنر و امثالهم با جوانان مصاحبه و یا مناظره‌هایی صورت گیرد تا از دیدگاه‌ها و مشکلات و علایق آنان با خبر شده و موجبات تشویق هر چه بیش‌تر آنان را برای حضور در صحنه‌های مختلف فرهنگی فراهم آورند و کم‌تر به پیشکسوتان که حداقل برای استان و کشور به حد کافی شناخته شده هستند و احتیاجی به شناخت مجدد نیست مگر برای استفاده از رهنمودها و تجربیات آنان استفاده کنند. نکته دیگر این که پیشنهاد می‌شود به نقد و نظر اهمیت خاصی داده شود و منتقدان ادبی راضی به افت بیشتر آن نباشند.

حرف آخر آبگینه

ممبینی گفت: اگرچه همواره عاشق زندگی بوده و هستم و باغچه‌ام آشیانه گنجشکان پر سر و صدا و پروانه‌های رنگارنگ است؛ هرگز از مرگ غافل نبوده و آن را با خود به همراه داشته‌ام نزدیک‌تر از پلک‌هایم چراکه به من راستی را آموخت و ذات مرگ که هرگز دروغ نگفته است. مرگ حقیقی‌ترین حقیقت ملموس این جهان خاکی است که خلل‌ناپذیر بوده و مبرا از دروغ و دغل. آن چه تاکنون انجام داده‌ام بر هیچ کس منت نگذارده بلکه رهین منت آموزگاران، دوستان، همشهریان و کسانی هستم که در طول زندگی برداشت‌های فرهنگی و اجتماعی از آنان داشته‌ام.

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۱۳ آبان ۱۴۰۳ / ۱۰:۴۹
  • دسته‌بندی: خوزستان
  • کد خبر: 1403081309324
  • خبرنگار :