به گزارش ایسنا، سیدهادی برهانی؛ استاد مطالعات اسرائیل دانشگاه تهران در یادداشتی در پایگاه خبری تحلیلی انتخاب نوشت: نظام انتخابات آمریکا عمدتا مبتنی بر یک رقابت دو حزبی است. در طول سالهای گذشته دو حزب دموکرات و جمهوریخواه همواره رقبای اصلی صحنه انتخابات ریاست جمهوری بوده و همیشه کاندیدای یکی از این دو حزب در انتخابات پیروز شده است. البته این به معنای ممنوعیت حضور احزاب دیگر یا عدم مشارکت آنان در انتخابات نیست. در دوره های مختلف انتخابات، از جمله همین دوره، احزاب کوچک دیگری در انتخابات حضور داشته یا دارند که هیچگاه اهمیت و تاثیر آنها به پایه دو حزب اصلی نرسیده و از این رو عملا حضور و تاثیر آنها در انتخابات نادیده گرفته شده و از این رو بسیاری در جریان حضور کمرنگ آنها در انتخابات قرار نمی گیرند. در انتخابات جاری، برای مثال، در کنار حزب دموکرات و جمهوریخواه کاندیدای احزاب متعدد دیگری از جمله حزب سبز، حزب قانون اساسی و حزب مستقل نیز حضور دارند.
در ایران پس از انقلاب گفتمان قوی و موثری در باره رقابت دوحزبی در آمریکا شکل گرفته که بهترین تعبیر خود را در یک ضرب المثل قدیمی ایرانی پیدا کرده است. این تعبیر شاعرانه همواره بر هر تحلیل کارشناسانه ای در این حوزه برتری یافته و با قدرت و قاطعیت تفاوت میان کاندیداهای دو حزب مختلف در آمریکا را مشخص کرده است: سگ زرد برادر شغال است!
این رویکرد به انتخابات آمریکا تا حدود زیادی با ارزشهای چپ گرایانه و آمریکا ستیزانه سازگار بوده و همواره مورد حمایت سازمانهای چپ قرار گرفته است. زیرا اگر تفاوتی میان دو حزب و کاندیداهای آن به رسمیت شناخته شود این امر بطور تلویحی به معنای آن است که یکی از این دو می تواند بهتر باشد. در حالیکه نگاه چپ گرایانه هوشمندانه مخالف چنین ایده ی خطرناکی است که می تواند سیاهی و تباهی تمامیت امپریالیسم آمریکا را خدشه دار نماید و ورژنی از آن را کم خطرتر و خواستنی تر معرفی نماید.
این نگاه ایدئولوژیک و غیرواقع بینانه از همان ابتدا نتایج و آثار خود را نشان داد؛ در اولین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران متاثر از این اصل چپ گرایانه و با بی توجهی به تفاوتهای کاندیداهای جمهوریخواه و دموکرات، عملا تاثیر زیادی در شکست جیمی کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا، داشت. در دنیای واقعیت این شکست همان چیزی بود که اسرائیل از انتخابات آمریکا می خواست. جیمی کارتر، ضداسرائیلی ترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا و نویسنده کتاب معروف «فلسطین: صلح و نه آپارتاید» به دلیل اصرار بر حق و حقوق فلسطینی ها در پیمان کمپ دیوید خشم دولت وقت اسرائیل و نگرانی آن از تداوم ریاست جمهوری او را برانگیخته بود. ایران با بی توجهی به این مهم و با مدیریت آزادی گروگانهای آمریکایی در تهران، به گونه ای که مطلوب حزب جمهوریخواه بود، در شکست جیمی کارتر نقش موثری ایفا نمود.
بی توجهی به آثار نامطلوب آن تاثیرگذاری نافرجام در انتخابات آمریکا راه را بر درس گرفتن و آموختن از آن اشتباه بست و موجب تداوم و استمرار آن رویکرد زیانبار شد. اینک پس از چهل و پنج سال، سیاست کشور نسبت به انتخابات آمریکا همچنان تحت تاثیر آن ضرب المثل قدیمی است و توجهی به یافته های جدید و تحلیلهای کارشناسی و ارزیابی های علمی ندارد. در واقع، عدم تفاوت میان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در هیچ مکتب علمی آمریکاشناسی پذیرفته نیست. مطالعات آمریکا در همه مکاتب آن بر وجود تفاوتی واقعی میان دو حزب و سیاستهای داخلی و خارجی آنها تاکید دارد. شاید تصور شود به رغم این واقعیت، سیاست هر دو حزب نسبت به خاورمیانه، ایران و فلسطین یکسان است. این امر نیز با سیاستهای اعلام شده دو حزب و همچنین واقعیتهای تاریخ روابط خاورمیانه ای آمریکا مطابقت ندارد و دو حزب در عمل نشان داده اند سیاستهای خاورمیانه ای مختلفی را دنبال می کنند.
نمونه مشخص این تفاوت در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ تجربه شد. سیاست خاورمیانه ای او متضاد آن چیزی بود که از جیمی کارتر دیده شد. ترامپ هیچ توجهی به حقوق فلسطینی ها نداشت. او به رغم مخالفت همه کشورهای اسلامی و عربی سفارت آمریکا را به بیت المقدس منتقل کرد و اراضی اشغالی جولان را رسما به اسرائیل بخشید. همچنین آنچه او در معامله قرن برای فلسطینی ها در نظر گرفت تقریبا هیچ بود. او به اسرائیل هر آنچه می خواست بخشید و در این مسیر حقوق فلسطینی ها را کاملا زیرپا گذاشت. او همزمان با این سیاستهای ضدفلسطینی، کشورهای عربی منطقه را با هویج و چماق به صلح با اسرائیل کشاند و صلح ابراهیم را در منطقه به راه انداخت که در زمان ریاست جمهوری او ادامه و پیشرفتی مداوم داشت و تنها در زمان ریاست جمهوری رئیس جمهور دموکرات، بایدن، متوقف شد. در دوره ترامپ چهار کشور عربی امارات، بحرین، مراکش و سودان به صلح ابراهیم پیوسته بودند. همچنین سیاست ضد ایرانی ترامپ دست کمی از سیاست ضدفلسطینی او نداشت. در دوره او آمریکا از برجام خارج شد و تحریمهای سختی علیه ایران اعمال گردید و سردار سلیمانی به دستور این رئیس جمهور جمهوریخواه به شهادت رسید. از نظر آمریکاشناسان بسیاری، وقوع این حجم از تحولات منفی در منطقه خاورمیانه و به ویژه خروج از برجام در صورت پیروزی یک کاندیدای دموکرات قابل تصور نبود.
در انتخابات جاری نیز این دو حزب سیاستهای متفاوتی را دنبال می کنند. علاوه بر آن، تفاوت میان کاندیدای دو حزب در این انتخابات ابعاد بزرگتری پیدا کرده و موجب ظهور دوقطبی در انتخابات آمریکا شده که در تاریخ آمریکا بی سابقه یا کم سابقه است. علاوه بر این، دموکراتها در طول سالهای اخیر به تدریج از اسرائیل فاصله گرفته و همزمان با آن جمهوریخواهان به اسرائیل نزدیک شده یا روابط خوب قبلی را حفظ کرده اند به گونه ای که حمایت دو حزبی آمریکا از اسرائیل در معرض تحول بی سابقه ای قرار گرفته است. این تفاوت در جریان تجاوز اسرائیل به غزه به اوج خود رسیده و بسیاری از دموکراتها را، در سطوح مختلف، از اسرائیل دور و حتی متنفر نموده است.
براین اساس، ترجیح مشخص اسرائیل در انتخابات جاری کاندیدای جمهوریخواه، دونالد ترامپ، است. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، امیدوار است با پیروزی ترامپ در انتخابات دست اسرائیل برای انجام هر آنچه تاکنون انجام نشده باز شود و اسرائیل برای تجاوز به منطقه و جنایت علیه ملتهای آن در موقعیت جدید و بسیار بهتری قرار گیرد. آخرین نظرسنجی ها در اسرائیل نیز به خوبی نشان می دهد که اکثریت قاطع یهودیان اسرائیل ترامپ را بر رقیب دموکرات ترجیح می دهند.
ایران مجددا در موقعیتی قرار گرفته که می تواند در انتخابات آمریکا تاثیرگذار باشد. اگر ایران با پیروی از همان سیاست قدیمی «برادری سگ زرد و شغال» به مسائل بنگرد می تواند به دست خود زمینه پیروزی ترامپ را فراهم آورده و موجب پیروزی یکی از ضدفلسطینی ترین و ضدایرانی ترین سیاستمداران تاریخ آمریکا شود.
در آستانه انتخابات آمریکا، این مهم از زاویه دیگری با اهمیت و حساس تلقی می شود؛ به نظر می رسد روسیه و رهبری آن، پوتین، مشتاق پیروزی جمهوریخواهان و ترامپ در این انتخابات است و آن را کاملا به نفع خود ارزیابی می نماید. بعید نیست این منفعت و اشتیاق روسی موجب فشار بر ایران برای افزایش تنش در منطقه با هدف کاهش شانس پیروزی کاندیدای دموکرات، کاملا هریس، شود. روسیه می تواند با ابزارهای رسانه ای، تبلیغاتی و شبکه ای خود این منفعت روسی را به عنوان کالایی انقلابی، ضد آمریکایی، ضدغربی و حتی ضداسرائیلی در بازار سیاست ایران به فروش برساند و این قابلیت و قدرت روسی حساسیت موضوع و ضرورت هوشیاری بازیگر ایرانی را دوچندان می نماید.
انتهای پیام