به گزارش ایسنا، قاضی دهقانی در بیست و یکمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، گفت: نظر به قرار تامین خواسته صادره بر اساس تقاضای وکیل شکات در خصوص مطالبه دیه و خسارات که در کیفرخواست مندرج شده است، دستور شناسایی و توقیف تمامی اموال متعلق به سازمان مجاهدین خلق صادر شده و از این پس هرگونه معامله اموال متعلق به متهمین یا شخصیت حقوقی سازمان، از سوی دادگاه ممنوع بوده و موجب توقیف و پیگرد قانونی خواهد بود.
در ادامه این جلسه، کاظمی وکیل شکات با اجازه قاضی در جایگاه قرار گرفت و گفت: به عنوان وکیل شکات پرونده به محضر دادگاه اعلام میدارم که گروهک تروریستی منافقین موسوم به سازمان مجاهدین خلق پس از ورود به فاز مسلحانه و رویکرد تروریستی در خردادماه سال ۱۳۶۰ در راستای انجام فعالیتها و اقدامات تروریستی از تابستان ۱۳۶۰ علاوه بر ترور شهروندان عادی ترور مسئولان نظام را در دستور کار قرار دادند.
وی در ادامه اظهار داشت: پس از بمبگذاری در مقر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه که منجر به شهادت ۷۳ نفر شد، سازمان مجاهدین در راستای ادامه اقدامات تروریستی خود مبنی بر حذف فیزیکی مسئولان عالی کشور متعاقب دستور تشکیلاتی سرکرده گروهک و با برنامهریزی و طراحی قبلی، بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری، توسط عامل نفوذی خود یعنی مسعود کشمیری را در دستور کار قرار میدهد.
وی گفت: انفجار دفتر نخست وزیری توسط اعضای این گروهک، یکی از بزرگترین اقدامات تروریستی در قرن اخیر است، طی این اقدام تروریستی چند تن از مقامات عالی رتبه کشور از جمله آقایان محمدعلی رجایی رئیسجمهور و محمدجواد باهنر نخست وزیر وقت به شهادت میرسند.
کاظمی گفت: متهم مسعود کشمیری، از اعضای گروهک تروریستی منافقین موسوم به مجاهدین خلق مستقیماً تحت کنترل، حمایت و هدایت سرکرده گروهک یعنی مسعود رجوی بوده است.
وکیل شکات ادامه داد: کشمیری با نفوذ به دستگاههای حاکمیتی وقت بهعنوان دبیر شورای امنیت ملی مشغول به فعالیت بوده و با دستور سلسله مراتب تشکیلاتی خود در گروهک تروریستی منافقین از جمله مسعود رجوی بهعنوان سرکرده این گروهک نسبت به بمبگذاری در مقرّ حزب جمهوری اسلامی اقدام کرده است.
وی گفت: مسعود کشمیری ساعت ۳:۱۵ روز یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۶۰ زمانی که قرار بوده جلسه شورای امنیت برگزار شود و حضور محمدعلی رجایی بهعنوان رئیسجمهور و محمدجواد باهنر بهعنوان نخست وزیر در آن جلسه قطعی بوده است، فرصت را جهت اقدام تروریستی خود مناسب دانسته و ساعتی قبل از تشکیل جلسه، کیف حاوی مواد منفجره را پس از تنظیم ساعت انفجار به ساختمان نخست وزیری انتقال داده و در مقر جلسه، زیر میز آقای محمدجواد باهنر و رجایی قرار میدهد.
وی افزود: مسعود کشمیری که خود عضو ثابت جلسه بوده است، ۱۵ دقیقه قبل از زمان انفجار مقر را ترک و متواری میشود، انفجار در زمان تعیین شده به وقوع میپیوندد و منجر به شهادت ۵ تن از جمله محمدعلی رجایی رئیسجمهور، محمدجواد باهنر نخست وزیر، سرهنگ وحید دستجردی ریاست شهربانی کل کشور، سید غلامحسین دفتریان مدیر کل مالی دفتر نخست وزیری و یک نفر عابر پیاده بهنام خدیجه بیگم آلاحمد شده و همچنین سایر شرکتکنندگان در جلسه از جمله سرهنگ محمدمهدی کتیبه از اداره دوم ستاد مشترک ارتش و محمد حسین سرورالدینی نماینده وزیر کشور به شدت مجروح میشوند.
کاظمی وکیل شکات اظهار کرد: شهید محمدعلی رجایی متولد ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ در قزوین یکی از شخصیتهای فرهنگی و ساده زیست نظام جمهوری اسلامی بود که در طول سه سال نخست انقلاب به تناوب در سمتهایی از جمله ریاست جمهوری اسلامی ایران، نخست وزیری جمهوری اسلامی ایران، وزیر امور خارجه و وزیر آموزش و پرورش قرار گرفته بود، یکی از همراهان انقلابی او شهید حجتالاسلام دکتر محمدجواد باهنر متولد ۱۳ شهریور ماه ۱۳۱۲ در کرمان بود این شهید نیز بهعنوان یکی از روحانیان مطرح و صاحب اندیشه، طی ادوار مختلف در سمتهایی همچون نخست وزیری جمهوری اسلامی ایران، وزارت آموزش و پرورش، عضو موسس خبرگان قانون اساسی و عضو مجلس شورای اسلامی قرار گرفته بود که در اقدام تروریستی در دفتر نخست وزیری جمهوری اسلامی شهید باهنر در کنار شهید رجایی توسط سازمان به شهادت رسیدند.
وی افزود: مسعود کشمیری بهعنوان عامل نفوذی سازمان ابتدا به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی نفوذ کرده و در آن زمان دسترسی به اسناد سرّی و دارای طبقهبندی پیدا میکند و با کسب اختیارات ویژه به محل بایگانی اسناد طبقهبندی شده ارتش رفت و آمد داشته و اسناد جمعآوری شده را به دست مسئول خود در سازمان میرسانده است. آخرین حضور و نفوذ وی در دفتر نخست وزیری تحت عنوان دبیر شورای امنیت ملی بوده است. نامبرده در زمان حضورش در دفتر نخست وزیری اطلاعات سری و طبقهبندی شده را جمعآوری میکرد و به همراه مستندات به شکل پنهانی در اختیار سازمان قرار میداده است که از جمله این اطلاعات برنامه حمله هوایی به مقر رادیو صدای مجاهد در استان کردستان بود.
کاظمی گفت: براساس گزارش شهربانی ۸ شهریور ۱۳۶۰ درباره جزئیات واقعه تروریستی انفجار دفتر نخست وزیری اعم از گزارش صحنه جرم، میزان تلفات وارده، اعزام مجروحان به بیمارستان و غیره، و گزارش شهربانی مورخ ۹ شهریور ۱۳۶۰ حاوی مفاد پزشکی قانونی و وضعیت مجروحین واقعه تروریستی است. نظریه پزشکی قانونی، نیز بیانگر علت تامه مرگ شهدای حادثه تروریستی است.
همچنین دلیل دیگر اظهارات مسعود رجوی مسئول سازمان در ملاقات با مسئول استخبارات رژیم بعث عراق است که انجام عملیات تروریستی مذکور در سال ۱۹۹۹ میلادی میپذیرد. در قسمتی از این صحبت اینگونه آمده است که مسعود رجوی بیان میکند، همانگونه که اطلاع دارید من در سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۶ در پاریس بودم و در ان سالها دشمنی با ما اینگونه نبود و به ما تروریست نمیگفتند. هرچند کاخ سفید و کاخ الیزه میدانستند چه کسی در ایران حزب جمهوری را منفجر کرد و چه کسی و چرا عملیات علیه رئیسجمهور و علیه رئیسالوزرا انجام داد. این بیانات به صورت صریح دلالت بر پذیرش این اقدام از سوی گروهک تروریستی منافقان دارد.
کاظمی وکیل شکات اظهار کرد: شهادتنامه دو تن از مجروحان حادثه بهنام محمدمهدی کتیبه و محمدحسین سرورالدینی حاوی تشریح این اقدامات تروریستی و سوابق و تحرکات عامل آن، اظهارات تعدادی از اعضای جدا شده گروهک تروریستی منافقین مبنی بر انجام این اقدام تروریستی توسط گروهک مسعود و با عاملیت مسعود کشمیری، اظهارات اقدس کشمیری خواهر مسعود کشمیری بهعنوان عامل نفوذی و تروریستی سازمان بیانگر جزئیات روز حادثه و شرح روابط خود با برادرش مسعود کشمیری و همسر وی است. همچنین سرور دلنواز اطلاعاتی راجع به مسعود کشمیری در خصوص فعالیتهای سیاسی و شغلی وی در قبل و بعد از انقلاب و اطلاعاتی راجع به زن برادر سرور دلنواز نحوه همکاری و مدت همکاری مسعود کشمیری با سازمان، اطلاعاتی در خصوص محمود و ابوالفضل دلنواز برادران سرور دلنواز ارائه کرده است.
وی افزود: اظهارات متهم رضا کیواننژاد در مورد یک خانه تیمی که به نام مسعود کشمیری نامگذاری شده و همچنین اظهارات متهم علی اکبر تهرانی از دوستان کشمیری در خصوص نقش مسعود کشمیری در این اقدام تروریستی، کشف مقادیری اسلحه و مهمات در منزل کشمیری و پیام مریم رجوی بهعنوان مسئول اول سازمان و اشاره به شهادت آقایان بهشتی، رجایی و باهنر به عنوان سرنوشت مسئولان نظام که این پیام در نشریه مجاهد که نشریه سازمان مجاهدین است، در تاریخ خرداد ۱۳۷۱ به شماره ۲۹۱ در صفحه ۴ متنی با عنوان پیام خواهر مجاهد مریم رجوی در رابطه با اعدامهای جنایتکاران رژیم در مشهد و شیراز نیز به عنوان مستندات این اقدام تروریستی وجود دارد.
وکیل شکات در ادامه گفت: مریم رجوی در این متن صراحتا اشاره کرده که بحث شهادت شهید رجایی و باهنر و ترور آنها توسط این سازمان صورت گرفته است، آخرین استناد، گزارش سالانه دفتر هماهنگکننده ضد تروریسم وزارت خارجه و آمریکا در سال ۲۰۰۶ است. بر اساس این گزارش سازمان مجاهدین در زمره گروه تروریستی قرار گرفته و در این گزارش تصریح میکنند که بحث انفجار دفتر ریاست جمهوری و شهادت شهید باهنر و رجایی توسط گروه منافقین صورت گرفته است.
وی ادامه داد که این لایحه را به دادگاه تقدیم میکنم و اگر قاضی جلسه درخواست دارم اجازه دهد دو نفر از اعضای جدا شده سازمان گروهک مجاهدین مسعود خدابنده و محمدرضا گلی در این خصوص شهادت خود را بیان کنند.
در ادامه ناصر باهنر فرزند ارشد شهید باهنر در جایگاه قرار گرفت و گفت: خودم در محل وقوع حادثه که هشتم شهریور ۱۳۶۰ بود حاضر بودم، منزل ما یک منزل سازمانی روبروی ساختمان نخست وزیری بود که ساعت ۳ بعدازظهر من در حالیکه ۱۵ ساله و آماده رفتن به کلاس تابستانی مدرسه بودم، صدای انفجار مهیبی را شنیدم. وارد حیاط شدم، شیشههای ساختمان شکسته بود و آتش خیلی مهیبی کل ساختمان را فراگرفته بود و کاملاً من و خانوادهام و سه فرزند دیگر ناظر بر این فاجعه بودیم و شاید حدود یک ساعت تا یک ساعتونیم طول کشید تا آتش ساختمان مهار شد.
وی افزود: البته مطلع نبودیم که چه اتفاقی در ساختمان افتاده، ولی بعدازظهر بود که به خانواده اطلاع دادند چه حادثهای رخ داد است. به هر حال خانواده شهید باهنر و من که به عنوان نماینده خانواده در محضر دادگاه حضور دارم در طول این سالها سختیهای زیادی کشیدند.
این فرزند شهید گفت: من به عنوان فرزند ارشد ۱۵ سالم بود، خواهر کوچکتر ۱۲ سال و خواهر دوم ۷ سال و فرزند آخر یک پسر سه ساله بود که مجموعا ۴ فرزند کوچک سختیهای زیادی کشیدیم. ما به عنوان خانواده شهید، شکایت خود را در برابر جنایتها رخ داده را در این دادگاه اعلام میکنیم.
قاضی دادگاه پرسید: میتوانید وقایع آن سال را در صحن دادگاه توضیح دهید؟
فرزند شهید باهنر گفت: بعد از آن، ساختمان کامل در آتش سوخت. آتش که مهار شد ما نمیدانستیم چه اتفاقی افتاده، به منزل برگشتیم و یادم هست که مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی من را صدا زدند و گفتند در این اتفاقی که امروز افتاده پدر شما و آقای رجایی به شهادت رسیدند و در آن جا به ما تسلیت گفتند.
وی افزود: آن روز با سختیهای خود تمام شد و ما آماده تشییع جنازه در روز بعد شدیم که تشییع جنازه خیلی شلوغی شد و ازدحام جمعیت به حدی بود که ما به دفن اجساد نرسیدیم. خواستیم اجساد را قبل از تدفین ببینیم که گفتند این امکان وجود ندارد و هر چه اصرار کردیم گفتند اجساد سوخته است و ممکن است، آثار بدی برای شما داشته باشد؛ لذا اجساد را ندیدیم و آنها را دفن کردند و بعد هم مراسمات مختلفی که اتفاق افتاد.
فرزند شهید باهنر گفت: یادم هست آن زمان اسم کشمیری را بهعنوان شهید کشمیری آوردند و تشییع پیکر هم انجام دادند، اما بعد مشخص شد عامل اصلی همین فرد بوده است.
قاضی خطاب به این فرزند شهید گفت: آیا پدر شما سابقه کار نظامی داشت؟
فرزند شهید باهنر گفت: ایشان تا مرحله اجتهاد در حوزه علمیه درس خوانده بودند و کار تبلیغی میکردند و تدریس و سخنرانی داشتند و در مسیر طلبگی به دانشکده معقول و منقول آن زمان هم رفتند و کارشناسی ارشد علوم تربیتی و بعد دکترای الهیات و فلسفه را گرفتند. هیچوقت به یاد ندارم که ایشان کار نظامی کرده باشند و تمام فعالیتهای عمرشان در مسیر امور فرهنگی بوده است.
قاضی ادامه داد: شما از چه کسی و یا کسانی شکایت دارید؟
ناصر باهنر گفت: میدانید که این اتفاق بر اثر توطئه منافقان بوده است و نمیدانیم شخصی که این کار را کرده کشته شده و یا زنده است و بعد آمریکا که عامل اصلی این کار محسوب میشود و تمام نقشهها در این مسیر از سوی آنها بوده است.
قاضی گفت: چه مطالبهای دارید؟ اینجا دادگاه رسیدگی به اتهامات سازمان مجاهدین خلق و کادر مرکزی آنهاست.
وی گفت: میخواهم که متهمان به سزای اعمالشان برسند و دوم اینکه خسارات مادی و معنوی جبران شود.
قاضی گفت: مطالبه قصاص دارید؟ همه اعضای خانواده درخواست قصاص دارند؟
فرزند شهید باهنر گفت: بله، من بهعنوان نماینده اعضا حضور دارم علت اصلی حضورم در این جلسه برای تقاضای قصاص است.
قاضی گفت: شما از کجا متوجه هستید که اتهام متوجه چه کسی است؟
ناصر باهنر گفت: در پروندههایی که در گذشته در دادگاه و دادگستری و در طول دو دهه اول بعد از شهادت باز شده و بعد مشخص شده شخص کشمیری و منافقان درگیر بودند این موضوع از طریق دادستانی به ما اعلام شد و بعد افرادی را دستگیر کردند، بعد از آن ۲۰ سال پرونده باز بود و بعد با دستور امام که همه چیز مشخص شده است، این پرونده بسته شد؛ لذا آنچه در پرونده قبلی مشخص شده نشان میدهد شخص کشمیری و منافقان و آمریکا درگیر بودند.
در ادامه قاضی به محمدرضا گلی که به عنوان شاهد در دادگاه حاضر شده بود، گفت: هر زمان که مشخص شود که شهادت شما کذب است براساس قانون آیین دادرسی کیفری تعقیب و براساس قانون مجازات اسلامی، مجازات خواهید شد. براساس موارد حاضر هستید که قسم یاد کنید که در دادگاه راست میگوید.
محمدرضا گلی بهعنوان شاهد در جایگاه قرار گرفت و قسم یاد کرد که جز راستی مطلبی بیان نکند.
این شاهد بیان کرد: سال ۱۳۶۷ به ترکیه رفتم و در آن سال با اعضای سازمان ملاقات داشتم و جذب سازمان شدم. مدتی را در پایگاههای شهر استانبول بودم و بعد به بغداد اعزام شدم و مدتی در پایگاه آموزشی بودم و بعد به پایگاه اشرف رفتم. در جاهای متخلف اشرف کار کردم. سال ۱۳۹۰ با برنامهریزی با دوستانم شبانه فرار کردیم.
وی با بیان اینکه در مورد وقایع ۸ شهریور میخواهم صحبت کنم، گفت: در سال ۱۳۵۷ وابسته سازمان نبودم و بهعنوان یک فرد آزاد در موردش میخواندم، چون بعد از انقلاب فضای باز ایجاد شده بود.
وی گفت: کشمیری را با نام مستعار باقر میشناختیم وقتی که پیش ما آمده بود، مسئولیتی نداشت و مستمع آزاد همچون یک مهمان بود. روزانه نشست عملیات جاری داشتیم، اما در آن شرکت نمیکرد، مگر میشود کسی عضو سازمان باشد و در نشستها نباشد، چون حضور اجباری و از اصول تشکیلات بود، این فرد به دلیل مسائلی که داشت شرکت نمیکرد. بعد او را به بغداد بردیم مسئول جابهجایی فرماندهان بودم و پس از آن شنیدم او را به آلمان بردند.
در ادامه گلی گفت: اعضای سازمان و اعضای جدا شده از آن میدانند که مسعود کشمیری عامل انفجار ۸ شهریور بود.
قاضی از وی پرسید آیا شما از خود کشمیری شنیدهاید که این کار را کرده باشد؟
محمدرضا گلی گفت: او در مورد هیچ مسئلهای وارد صحبت نمیشد و بسیار محتاط بود.
قاضی گفت: شما به او نگفتید که همان کشمیری هستید؟
وی گفت: آن موقع جرأت این را نداشتم.
قاضی پرسید: منظورتان از مسئلهدار شدن کشمیری چیست؟
گلی گفت: دوستانمان گفتند در نشست فرماندهان مسعود رجوی او را در جمع بلند کرد و معرفی کرد و گفت عامل انفجار کشمیری است، در واقع میخواست راه او را ببندد تا جای دیگری جز عراق انتخاب نکند، اما در نهایت به آلمان رفت.
وی گفت: با اینکه کشمیری برای سازمان کار میکرد، اما چسب ایدئولوژیک با سازمان نداشت.
قاضی خطاب به محمدرضا گلی سوال کرد شما که ۲۴ سال در سازمان بودید از نحوه طراحی تا اجرای این عملیات، اطلاعاتی دارید؟
محمدرضا گلی بیان کرد: به طور دقیق نبودم و دخالتی نداشتم فقط شنیدم. آنها افراد را انتخاب میکردند و آموزش میدادند. جواد قدیری مسئول آموزش این افراد بود، مسئولین اولین سازمان اعم از فهیمه اروانی و زهره اخیانی بودند که دو سال یک بار عوض میشدند. پس از انتخاب و صحبت با این افراد، اگر آن فرد میتوانست وارد عملیاتی شود بر روی او سرمایهگذاری میشد و آمادهاش میکردند تا اعزامش کنند.
وی افزود: آمادگی این افراد بدین صورت بود که ابتدا در مکانی آنها را قرنطینه میکردند پس از مدتی این افراد آموزش میدیدند. ما حق شنیدن رادیو و دیدن تلویزیون ایران را نداشتیم، ولی برای این افراد منعی وجود نداشت تا اخبار را گوش کنند و بهروز باشند تا با فرهنگ ایران بیگانه نباشند پس از اینکه آماده میشدند آنها را به داخل ایران اعزام میکردند.
محمدرضا گلی اظهار کرد: ترور شهید لاجوردی توسط بچههایی بود که جدیدا به سازمان آمده بودند و سابقه نداشتند از این افراد سوء استفاده کردند با شستشوی مغزی باعث شدند که دست به این اعمال جنایت انگیز زدند.
وی ادامه داد: روال کار برای اعزام افراد به این صورت بود که افراد را برای انجام عملیات انتخاب میکردند و آموزش میدادند و با کمک قاچاقچیانی که داشتند به ایران میفرستادند و اسلحهها را در داخل ماشین جاسازی میکردند.
قاضی پرسید: اهداف چگونه تعیین میشدند؟
گلی گفت: به افراد انتخاب شده میگفتند، فلان ساختمان که متعلق به ارتش و یا سپاه است را بزنید و در این میان افراد بیگناه هم کشته میشدند. ماشین را آتش میزند که داخل آن کودک بود. رجوی میگفت فرقی ندارد که چه کسی کشته میشود.
قاضی پرسید: چه کسی غیر از مسعود رجوی انتخاب میکرد که هدف چه افرادی باشند؟
گلی بیان کرد: مریم رجوی، مهدی ابریشمچی و مریم ربیعی تصمیم میگرفتند، یک شورا این تصمیمات را میگرفت.
گلی، عضو جدا شده منافقین، در پاسخ به سوال قاضی درباره این سوال که متهمین پرونده چه نقشی در انفجارها داشتهاند، گفت: من، چون با این فرد بهخصوص که اکنون اشاره کردند (کشمیری) که یک جا بودیم و یک جا کار میکردیم، گفتم که بهتر است بیایم و شهادت دهم؛ این فرد شخصی بود که دست داشت و در لباس سازمان بود و همکار ما بود.
وی یادآور شد: در آن موقع محفل ایجاد میکردند که غیرتشکیلاتی بود.
قاضی: آیا اینها جرم بود؟
گلی: بله اینها جرم بود اگر میفهمیدند، غیرتشکیلاتی بود و سازمان میگفت جرم است؛ مسعود رجوی میگفت که محفل گذاشتن مساوی با باز کردن شعبه سپاه پاسداران در داخل مناسبات است؛ من نمیتوانستم از گذشته خود برای کسی تعریف کنم، دو نفر نمیتوانستند در تشکیلات بنشینند و درباره گذشته خود صحبت کنند.
این عضو جدا شده منافقین افزود: میآمدند و یقه طرف را میگرفتند که چه گفته است؟ اینگونه نبود و چارچوبهایی وجود دارد و اینگونه نیست که هر کسی هر کاری را که بخواهد انجام دهد. دوستی ما با این آقا هم اینگونه بود که در لوای دوستی یک چیزی به ما گفتند و ما هم گرفتیم و بعدا متوجه شدیم که این فرد همان کشمیری است.
قاضی: شما قبل از انفجار هم این آقا را میشناختید؟
گلی در پاسخ به این سوال یادآور شد: من در آن زمان ایران بودم و هیچ ارتباطی با سازمان مجاهدین نداشتم، من یک فرد آزاد بودم، فکر آزادی داشتم، بیشتر پیرو اندیشه شریعتی بودم، با سازمان ارتباط نداشتم و وقتی به آنجا رفتم با سازمان آشنا شدم.
قاضی: درباره نحوه عملیاتی که سازمان انجام داده، اطلاعی نسبت به نحوه انجام و حضور متهمین دیگر دارید؟
عضو جدا شده منافقین با بیان اینکه به طور حضوری این افراد را ندیده است، بیان کرد: من هرگز این افراد را رو در رو ندیدم و آنها را نمیشناختم که انفجار ۷ تیر را رقم زدند، اما درباره آنها خواندم و در کتاب مطالعه کردم که دست به چه اعمال وحشتناکی زده است.
قاضی: از خود رجوی چیزی شنیدید؟ از مریم رجوی چیزی شنیدید؟
گلی در این باره گفت: خود مریم رجوی در کنار مسعود رجوی خیلی افتخار میکردند که ما این کار را کردیم، در یکی از نشستها یک بحثی شده بود و رجوی گفته بود از عملیاتهایی که در داخل ایران انجام داده بودند میگفتند، از هدف قرار دادن آیتالله دستغیب گرفته تا طوسی و مدنی و ...... اینها کار ما بود.
قاضی: از خود رجوی اینها را شنیدید؟
عضو جدا شدن منافقین در پاسخ به این سوال گفت: بله؛ هدف قرار دادن آیتالله دستغیب، آیتالله مدنی، آیتالله صدوقی، صیاد شیرازی، لاجوردی؛ اینها را در نشستهای داخلی گفت که کار ما بوده است، نسبت به آیتالله لاجوردی و صیاد شیرازی کینه داشت، کینه وحشتناکی داشت، همیشه در نشستها اسم این ۲ نفر را میآورد و آخر هم زهر خود را ریخت، افرادی را به داخل اعزام کرد تا این افراد را هدف قرار دادند.
وی افزود: به صراحت گفت که اینها کار ما بود، مسعود رجوی در دورهای که آمریکا آنها را در فهرست تروریستی قرار داده بود، در یک نشستی گفته بود آن زمانی که ما سران نظام را زدیم، ۸ شهریور را رقم زدیم آمریکا ما را داخل فهرست قرار نداد، اما اکنون که حدود ۱۰ سال است هیچ کاری نکردیم و در داخل تروری نداشتیم آمریکا ما را به فهرست اضافه کرده است.
گلی بیان کرد: استدلال خودش این بود که خاتمی آمده بود و باب گفتگوها را با جهان خارج از خودش باز کرده بود و آنها را تحریک کرده بود تا سازمان را داخل لیست قرار دهند؛ میگفت آن زمان که ما آن کارها را کردیم آمریکا ما را داخل لیست نبرد، اما اکنون که کاری نکردیم به خاطر ارتباط خاتمی با اینها با بحث به اصطلاح باز کردن تمدن و اینها ما را داخل لیست بردند.
گلی گفت: کارها در سازمان تعریف شده بود.
قاضی پرسید: اسم این شورا که برای اهداف تصمیم میگرفت چه بود؟
گلی گفت: مهوش سپهری، پارسایی، فهیمه اروانی، زهرا مریخی بودند که در این شورا نقش اول را داشتند. فرماندهان دیگری بودند که دستور میدادند. به عنوان مثال مهدی افتخاری فرمانده تیپ در عملیات مرصاد بود که الان فوت کرده است. ژیلا دهی و پروین صفایی از اعضای مرکزی بودند. پروین صفایی فرمانده قرارگاه بصره بود که به داخل اعزام میشد. فائزه خطاط رضایی در بخش داخله بود. سعادت نژاد از فرماندهان قرارگاه و تیپ بود و آموزش دیده و فرمانده بود و برای اعزام تیمها به ایران نقش داشت.
قاضی پرسید: این فرد در اعزام افراد در انفجار ۸ تیر ماه نقش داشت؟
گلی گفت: این فرد عضو ملیشیا در قائمشهر بود و برای سازمان نشریه میفروخت.
قاضی پرسید: در مورد حادثه ۸ شهریور فرد دیگری را میشناسید که دخیل باشد؟
گلی گفت: رجوی در اشرف بارها اقرار کرده بود و گفته بود این حادثه کار ما بود.
در ادامه وزیری نماینده دادستان گفت: بر حسب اظهاراتی که تا الان این اعضای جدا شده داشتند، مسعود رجوی در ۳ برهه به حادثه ۸ شهریور اشاره داشته است. یکی در نشستی توجیهی در فرانسه به این موضوع اشاره میکند، اما به دلیل شرایطی که داشته به صراحت این موضوع را به خودش منتسب نمیکند. در عراق و زمانی که در حمایت عراق بوده این موضوع را به صراحت مطرح میکند. یک بار هم در اشرف دست کشمیری را بالا میبرد و میگوید این حادثه کار ما بوده است. تمام اظهارات شاهد درست است و هیچ جا نام فردی را به صراحت نگفته است. چند نفر هم این موضوع را تایید کردهاند. اعضای سازمان، کشمیری را در سازمان به نام باقر میشناختند.
قاضی در ادامه گفت: برحسب اظهارات نماینده دادستان بعد از مذاکراتی که بین ایران و فرانسه انجام میشود و معاملهای که بر سر سازمان انجام میدهد، سازمان به صدام واگذار میشود و در عراق مستقر میشود و حسب اظهارات اعضای جدا شده با دلخوریهایی که رئیس این سازمان از ایران و فرانسه پیدا میکند در عراق اظهارات صریحتری نسبت به حادثه ۸ تیر مطرح میکند.
قاضی اظهار داشت: از نماینده دادستان تقاضا میکنم در خصوص اینکه که کلاهی توسط وکیل شاکی به عنوان مباشر این اتهامات معرفی شده، توضیح دهند.
وزیری نماینده دادستان گفت: گروهک تروریستی منافقین یک عمر از طریق سازمانی که تشکیل داده بود و بخشبندیهایی که انجام داده بود، جنایاتی را در جمهوری اسلامی انجام داده که ما با مباشرین برخورد میکردیم. در جایی دستگاه قضایی به این نتیجه رسید که ما باید با کارخانه تروریستسازی مقابله کنیم که این کارخانه تروریستسازی همان سازمان تروریستی مجاهدین خلق است، تا زمانی که این سازمان پا برجا باشد تمام تلاشهای ما بیفایده است، زیرا افرادی که این سازمان طبقهبندی میکند، اعضای کادر مرکزی و شورای رهبری و بخشهایی که به عنوان چرخ دندههای این کارخانه فعالیت میکنند و خروجی آن یک فرد تروریست آموزشدیده میشود. باید با این چرخدندهها مقابله کنیم چرا که اگر این چرخ دندهها از کار بیافتد به قسمت تامین مالی تروریسم سازمان ضربه وارد میشود.
وی افزود: تا وقتی که خود سازمان را هدف قرار ندادیم و تا زمانی که افراد کادر مرکزی، هسته تصمیمگیر و تصمیمساز حضور دارند و جلسه تشکیل میدهند و هدف مشخص میکنند آموزش را به بخش مربوط ارجاع میدهند و تروریست جذب و آموزش میدهند، همچنین سلاح در اختیار آنها قرار میدهند و در نهایت با تامین مالی و اعزام آنها به کشور مرتکب جنایات میشوند، کار ما بیهوده است مانند این است که یک جسم دچار بیماری یا عفونت شده و ما برای اینکه التهاب ناشی از عفونت را از بین ببریم، دائم مسکن تجویز کنیم مسکن فقط التهاب را سرکوب میکند و آتش زیر خاکستر است.
قاضی گفت: این پرونده قریب به چند سال است که در دادسرای تهران بوده و زمانی که به شعبه یازدهم ارجاع میشود، اینجانب به عنوان رئیس شعبه یازدهم نواقص متعددی را به کیفرخواست واصله میگیرم بنابراین پرونده بازمیگردد و پس از تعیین بازپرس پرونده، با دقت بسیار زیادی نواقص را برطرف میکنند و زحمت بسیار زیادی را میکشند به این جهت که باید جنایات حدود ۴۰ سال قبل را تحقیق کنند و در خصوص آن نسبت به بررسی ادله بپردازند.
قاضی با اشاره به سوال وکیل که چرا مباشر یکی از وقایع این جنایت در این جنایت قید نشده است، گفت: پاسخ در ماده ۳۴۱ قانون آیین دادرسی کیفری قید شده و پاسخ این است: در صورتی که دادگاه موارد جدیدی را پس از تحقیقات کشف کند که مستلزم انجام تحقیقات باشد دادگاه با ذکر دقیق موارد تکمیل تحقیقات را از دادسرای مربوطه درخواست یا خود اقدام به تکمیل تحقیقات میکند.
وی ادامه داد: در ماده ۳۴۱ قانون آیین دادرسی کیفری این فرض را پیشبینی کرده که اگر هرچقدر هم کیفرخواستی تهیه شد ممکن است در حین رسیدگی در مرحله دادگاه مواردی کشف یا مواردی مطرح شود یا ادله اثبات توجه به شهادت کند یا پرونده اساسا مخصوصاً کیفرخواست نقضی داشته نیازمند به تحقیق باشد باید یا به دادسرا برگردد یا دادگاه خود آن نقص را تحقیق کند؛ بنابراین ماده ۳۴۱ قانون آیین دادرسی کیفری این اختیار را به دادگاه در مرحله رسیدگی میدهد. همچنین در خصوص پروندههایی که به طور مستقیم در دادگاه مطرح میشود انجام تحقیقات مقدماتی باید توسط دادگاه مطابق مقررات مربوط ذیل ماده ۳۴۱ قانون آیین دادرسی کیفری صورت گیرد.
گلی، یکی از اعضای جداشده منافقین اظهار کرد: در حال حاضر در سازمان اتاقی درست کردهاند به عنوان اتاق کامپیوتر و جنگ سایبری را آغاز کردهاند هر نفری که پشت کامپیوتر مینشیند ۱۰ الی ۲۰ اکانت دارد و با افراد مختلف ارتباط برقرار میکنند، تا آنها را به شکل پیچیدهای به دام خود گرفتار کنند، چون دست آنها از انجام عملیاتهای تروریستی کوتاه است این کارها را انجام میدهند.
در ادامه خدابنده شاهد و عضو جدا شده از سازمان مجاهدین از کشور انگلیس در دادگاه شهادت داد.
خدابنده گفت: فرانسه پاسپورتهایی را به اعضای سازمان از جمله مسعود رجوی داده بود.
قاضی دادگاه در ادامه گفت: در معاهده طرفینی بین ایران و فرانسه، میزبانی از متهمین کیفرخواست صادر شده علیه افراد متهم به تروریست جرم است، برای دولتهایی که عضو معاهدات بینالمللی تروریسم هستند، تسهیل تردد و صدور روادید به غیر نام اصیل برای متهمینِ کیفرخواست ممنوع و جرم است. اینکه شما میگویید دولت فرانسه در اختیار گذاشته، به عنوان سر تیم حفاظت مسعود رجوی و مسئول شخصی حفاظت از مسعود رجوی از کجا مطلع هستید که دولت فرانسه این را در اختیار مسعود رجوی گذاشته؟
خدابنده گفت: من رابط در پاریس بودم و آن فردی که رابط ما بود برای پاسپورت و این جور چیزها از ما حتی امضا هم نمیخواست. من پاسپورتم را در فرانسه به اسم حمید انتظام که گرفتم، برادر مسعود رجوی، صالح رجوی آن را زود برایم آورد. وقتی که آورد من امضا کردم، نمیدانستم چنین پاسی برای من صادر میشود. رابطه به این شکل تنگاتنگ بود یعنی ما در پاریس یک رابط مستقیم داشتیم و تعدادی پاسپورت و مدارک دیگر برای ما در نظر گرفته شده بود.
قاضی پرسید: یعنی سرویس امنیتی فرانسه کاملا مطلع بود؟
خدابنده گفت: بله، فردی که رابط من هست همین الان هم رئیس پروفکتور والدواز در پاریس است. من اصلاً خودم اطلاع نداشتم که برای من پاسپورت صادر کردند، کما اینکه بعداً کارت بانکی صادر کردند و کارهای دیگر، اینها را بر اساس نیاز میدادیم و میگرفتیم.
قاضی پرسید: برای چند نفر از متهمین پرونده مطروح در این دادگاه مثل مریم رجوی، مهدی ابریشمچی، مهوش سپهری این تسهیل در روادید یا میزبانی به این صورت، پاسپورتهای غیر نام اصلی صادر میشده و شما مطلع هستید؟
خدابنده پاسخ داد: از تعداد دقیق خبر ندارم، ولی اسامی که گفتید همه به همین شکل پاسپورت گرفتند؛ مهدی ابریشمچی، مریم رجوی، مهوش سپهری، اینها همه به همین شکل پاسپورت گرفتند. اسامی هم هیچکدام اسامی اصلی نیست. از طرف دیگر من در تحقیقاتی که بعد از جداشدنم کردم، از سازمان ملل، مدارکی که به سازمان ملل داده شده در مورد پناهندگی اساساً همه دو اسمه هستند یعنی من حمید انتظام بودم یک حمید انتظام دیگری هم وجود داشت، یعنی دوتا حمید انتظام، دوتا مسعود خدابنده، دو تا حسن و ... که نشان میداد تعداد زیادی هستند که از اسمهای جعلی استفاده کردند. میتوانم بگویم تعداد از نظر من حداقل۳۰۰ به بالا است.
قاضی گفت: حاضرید در مورد حادثه ۸ تیر شهادت دهید. اگر شهادت شما مطابق واقع نباشد، هر زمان که در خاک ایران باشید و اثبات شود، برابر قوانین ایران تنبیه و مجازات خواهید شد، حاضرید قسم بخورید؟
خدابنده گفت: بله.
در ادامه خدابنده قسم یاد کرد که جز راستی در دادگاه نگوید.
قاضی پرسید: آیا واقعه ۸ شهریور منسوب به مسعود کشمیری هست یا خیر؟
خدابنده گفت: بله این را از قول مسعود رجوی میگویم، چون مسعود رجوی خیلی وقتها در جلسات کوچکتر اسم میبرد.
قاضی پرسید: خود مسعود کشمیری در آن جلسه حاضر بوده؟
خدابنده پاسخ داد: در یکی از جلسات کوچکتر بود.
قاضی پرسید: کشمیری تایید کرد؟
خدابنده گفت: بله، به این شکل که میگفت انا اعطیناک الکوثر و مریم رجوی را نشان میداد، بعد میگفت فصل لربک وانحر و خودش را نشان میداد. بعد میگفت انَ شانئک هو الابتر یعنی
این رژیم را بیآینده کردیم با جریان مسعود کشمیری، با کلاهی، با زریباف با سری قتلهایی که انجام شد؛ رژیم را بی آینده کردیم، سران رژیم را زدیم، تا رژیم سقوط کند. در این مراحل خود مسعود کشمیری در یکی از این جلسات بود که این صحبتها رو میکرد و رجوی او را نشان میداد و اینها را جزو افتخاراتش میدانست، شک دارم که هواداری از مجاهدین باشد که شک داشته باشد در رابطه با ۷ تیر و ۸ شهریور چه کسانی در این جریان دست داشتند.
قاضی پرسید: شما از نحوه طراحی یک عملیات برای اقدام در خاک جمهوری اسلامی علیه نظام جمهوری اسلامی اطلاع دارید که چه کسانی اهداف را تعیین میکردند؟
خدابنده گفت: تا جایی که مطلع هستم، چون با مدتی با ابراهیم ذاکری صحبت کردم، مسعود کشمیری و کلاهی هر دو تحت نظر او بودند. این را از ابراهیم ذاکری شنیدم که وقتی ۳۰ خرداد شکست خورد فقط زمان میخواست که معلوم شود چه کسانی نفوذی هستند، بنابراین بهتر است که همه را بسوزانیم و روی این موضوع آمدند بحث زدن سران رژیم را باز کردند اینها حرفهای من نیست حرفهای ابراهیم ذاکری است که الان زنده نیست و نفراتی که در حکومت داشتند را سوزاندند به خاطر اینکه فکر میکردند دیگر فرصت دیگهای نیست و بیشترین ضربهها را بزنند حتی از ابراهیم ذاکری این راشنیدم که صدام از بیرون میزند ما از درون بزنیم که رژیم سقوط کند، هر دو از یک جا دستورش صادر میشد چه کسانی که جنگ را شروع کردند و چه کسانی که از داخل شروع کردند به زدن سران حکومت و بعد هم زدن مردم عادی در خیابان.
قاضی گفت: منظورتان چیست که دستور از یک جا صادر میشد؟
خدابنده ادامه داد: منظورم این است که به نظر من دستگاهی بالاتر از صدام و مجاهدین این را هماهنگ میکرد و یعنی از زدن از بیرون و زدن از درون؛ من فکر میکنم این شیوه شاید هنوز هم یکی از آرزوهای ضدایرانی باشد که زمانی ما بتوانیم جنگ با ایران را از دو جبهه، شروع کنیم و همزمان از داخل قائلهای به پا کنیم و ترورهایی انجام دهیم تا ایران کوتاه بیاید؛ اگر دوستان بپذیرند که با همراهی آمریکا جلو برود.
قاضی اظهار داشت: اهداف برای عملیات در این سازمان علیه جمهوری اسلامی ایران چگونه تعیین میشد؟ چه کسانی نقش داشتند؟ به عنوان مثال اینکه شهیدان رجایی و باهنر به عنوان هدف انتخاب شوند چه کسی این را تعیین میکرد؟
عضو جدا شده منافقین یادآور شد: آن موارد اولیه را من نبودم که بدانم چگونه بوده، اما وقتی که به عراق رفتیم بعدیها را در جریان بودم، یعنی اینکه افرادی مانند صیاد شیرازی و اینها با همکاری دستگاه صدام با هم تعیین میشد و بعضی از آنها سفارشی بود، اما انتخاب آن ترورهای اولیه را من نبودم، اما اگر اینها را هم از من بپرسید حدس من این است که سازمان مجاهدین حتی در این حد نبود که بداند کدام هدف را ابتدا باید زد و اینها را بعدا برای آنها مشخص میکردند.
خدابنده در ادامه یادآور شد: زمانی که مسعود رجوی به پاریس آمد من بعد از او رفتم و میدانم که ارتباط مستمر داشت و از امریکا میآمدند و اینگونه نبود که بدون اطلاع کاری را بخواهد انجام دهد.
قاضی دادگاه: مسعود رجوی با آمریکا در چه سطحی و با چه سازمانهایی مرتبط بود؟
عضو جدا شده منافقین در پاسخ به این سوال گفت: در پوشش خبرنگار به خصوص خبرنگاران وال استریت ژورنال، تحت نام وال استریت ژورنال زیاد میآمدند که برای من مشخص بود اینها خبرنگار نیستند، میآمدند و بحثهایی را میکردند و اطلاعاتی را میدانند، اطلاعاتی میگرفتند، برنامههایی را با هم صحبت میکردند که اکثر آنها در جلسات شرکت نمیکردند.
خدابنده اظهار کرد: از یک جلسه ۲ ساعتهای که گذاشته میشد، در حدود ۲ پاراگراف هم در روزنامه مینوشتند و مشخص بود که بحث اصلی رد و بدل کردن اطلاعات و هماهنگ کردن بود، به خصوص که در آن زمان بحث این بود که هرچه بیشتر از پاریس فعالیت نظامی در داخل کشور انجام شود و آن زمان تعداد افرادی که کشته میشدند مهم بود.
قاضی دادگاه در ادامه پرسید: این که مسعود رجوی در جلسات اعلام کرده بود که «کاخ الیزه و کاخ سفید از اقدامات ما در انفجار حزب جمهوری و انفجارهای دیگر مطلع بود»، این موضوع به چه صورتی بوده است؟ میتوانید توضیح دهید؟
عضو جدا شده منافقین در پاسخ به این سوال بیان کرد: من در فرانسه را میتوانم بگویم ارتباطی که بعدا و به خصوص یک سال بعد از اینکه مسعود رجوی برگشت، ارتباطات هم در سطح امنیتی، هم در سطح سیاسی بالا بود، اما نه به این صورت که علنی باشد به عنوان مثال در کاخ الیزه باشد چرا که رابطی هم که رجوی داشت خیلی سطح بالا نبود.
وی افزود: اما این را خودم قبول دارم که آمریکا بیشتر از فرانسه در جریان بود و سرنخ هم بیشتر آنجا بود؛ یعنی اگر شما همین الان نیز از من بپرسید میگویم که فرانسه زمین اجاره داد به سازمان سیا؛ خود آنها زیاد درگیر نبودند، اما زمین را دادند و آنهایی که درگیر رابطه بودند و دستورات و اینگونه مسائل را دنبال میکردند آمریکایی بودند.
قاضی گفت: سطح ارتباط سازمان و آمریکا در چه سطح و سازمانی بود؟
خدابنده بیان کرد: رابط مستقیم با پنتاگون CIA و کاخ سفید بود. رابط پنتاگون همیشه مشخص بود و وقتی که ابراهیم ذاکری زنده بود رابط با سیستمهای امنیتی کشورهای اروپایی و آمریکا ذاکری بود. رابط پنتاگون نیز سیدالمحدثین بود. بعدها وقتی ما به فرانسه آمدیم و میخواستیم به آمریکا برویم از سیدالمحدثین خواستیم که به آمریکا اطلاع دهد که میخواهیم با آنجا برویم و او این موضوع را به آمریکاییها انتقال داد. در این شرایط آمریکا نه تنها ما را به کشور خود راه نداد بلکه قصد دستگیری سید المحدثین را نیز داشت. برای همین مجبور شدیم در فرانسه بمانیم. یعنی این رابطه یک رابطه پایا پای نبود. بعدها فردی به نام جعفرزاده که در حال حاضر در آمریکا اقامت دارد به جای سیدالمحدثین رابط پنتاگون شد.
قاضی در سوالی از خدابنده پرسید: اقدامات تروریستی نحوه عمل و آموزشها و انتخاب افراد به چه صورتی است؟ آیا شما در این خصوص اطلاعی دارید؟
خدابنده جواب داد: از زمانی که من در سازمان بودم، این موضوع سیستماتیک شد. یعنی سازمان عملا تولید تروریست میکرد و برای این کار افراد جوان و تازهوارد را جذب میکردند و آموزش میدادند. یک بخشی در مخابرات عراق بود که بمبگذاری را آموزش میداد و این آموزشها را به کردها نیز میداد. حتی این آموزش را میدادند که چگونه سوار موتور شویم، چگونه از روی موتور یک نفر راکب باشد و نفر دوم اقدام به تیراندازی کند، حتی آموزش تعویض لباس برای جلوگیری از شناسایی را هم به نیروها میدادند.
این عضو جدا شده منافقین بیان کرد: آموزشها به حدی، جدی و اصولی بود که شهرکی را درست میکردند و از نیروها میخواستند که در این شهرک راه بروند و خود را یک فرد عادی جلوه بدهند. پس از این آموزشها هدفها مشخص و ارسال میشد. تیمها دو نفره یا گاهی اوقات با تعداد نفرات بیشتر تشکیل میشد و بدون سلاح به منطقه مورد نظر میرفتند و سلاحها را قاچاقچیان از مسیر دیگری به آنها میرساندند.
قاضی پرسید: مریم رجوی، مهوش سپهری یا افراد دیگر در خصوص این اقدامات اطلاعی داشتند؟
خدابنده گفت: ابریشمچی مدتی مسئولیت این موضوع را برعهده داشت.
قاضی در سوال دیگری پرسید: منظور شما چه مسئولیتی است؟
خدابنده جواب داد: در بخش آموزشها، معاون دستگاه بود و کار روزمره او این بود. بعدا او را به بغداد فرستادند تا رابط با عراق شود. مسعود رجوی مسئول مستقیم نبود، اما به طور کامل در جریان این امر بود. مسعود رجوی یک قفسه داشت که این قفسه کشوهایی نازک به اندازه کاغذ A۴ داشت و روی آنها اسم بود و پروندههای برخی افراد را آنجا نگهداری میکرد. پرونده این افراد در پرسنلی نگه داشته نمیشد. پرونده این افراد مثل مسعود کشمیری و کسانی که به عملیات میرفتند را در این کشوها نگهداری میکرد و این افراد را جزء افراد عادی حساب نمیکرد.
عضو جدا شده از سازمان مجاهدین گفت: ۲۰۰ تا کشو بود. کشوهای خیلی نازک که هر فردی یکی از این کشوها را داشت. هرازگاهی یک چیزی هم برایشان پر میکردند و میگذاشتند داخل این کشوها. فردی که عملیات میرفت و زنده میماند یکی از این کشوها به او اختصاص داده شده بود تا او خودش بداند که چه کاری دارد انجام میدهد، کجاست.
وی اظهار کرد: خیلی هم علاقه نداشت اینها نزدیکش باشند. میترسید به من هم گفته بود و من هم با او موافق بودم. میگفت کسی که یک نفر را کشته سلاح دستش باشد برای من خیلی دلم قرص نیست. آن زمان هم من خودم هم این فکر را میکردم که به هر حال برای حفاظت برای نزدیک بودن مناسب نیست.
قاضی پرسید: درباره نقش ابریشمچی در این اقدامات چه اطلاعی دارید یا نقش مریم رجوی؟
این عضو جدا شده از سازمان مجاهدین عنوان کرد: مریم رجوی در دستگاه مجاهدین بیشتر نقش تعریف کردن و این گونه کارها را داشت. حتی مریم در زمان عملیات فروغ جاویدان آمدند گفتند که مریم طرح داده است که خودروهای تویتا را بیاورند و تیربار رویش نصب کنند، این طرح مریم رجوی بود، ولی من میدانستم این طرح خراب است، ولی به اسم او پخش میشد. اما ابریشم چی این گونه نبود.
قاضی در سوال دیگری پرسید: در رابطه با واقعه هشت شهریور چه اطلاعاتی دارید؟
این عضو جدا شده از سازمان مجاهدین گفت: درباره واقعه هشت شهریور آنچه که من میدانم از صحبتهایی است که خود مسعود رجوی داشته یا ابراهیم ذاکری، چون نزدیک به من بود. آن زمان من دنبال این نبودم که مسعود کشمیری چگونه عضوگیری شده است.
قاضی پرسید: زمانی که عملیاتی انجام میشد و مسعود رجوی یا یکی از اعضای اصلی این را در جمعهای عمومی بیان میکرد، هواداران و اعضای دیگر به نحوی بود که بگویند که اگر این عملیات به من واگذار میشد در هواداری بگویند که من هممی رفتم این عملیات را انجام میدادم؟
خدابنده یادآور شد: بسیاری از اعضای سازمان اولیه مجاهدین در زمان شاه خودکشی کردند. یعنی خودکشی کردن در سازمان از قبل از انقلاب مرسوم بود. زمانی که به منافقین پیوستم اعتقاد من و سایر اعضا این بود که عمر یک چریک ۶ ماه است. ولی پس از انقلاب این ایدئولوژی سیستماتیک شد و شما باید اعلام میکردی که برای انجام عملیات انتحاری آمادگی داری حتی اگر از این اقدام ترس داشتی.
وی ادامه داد: زمانی که عملیات انتحاری میشد و حتی در جریان خودسوزیهای منافقین برای انجام این کارها باید اعلام آمادگی میکردی. در سال ۲۰۰۲ که به دلیل دستگیری مریم رجوی در فرانسه خودسوزیهایی توسط منافقین انجام میشد، همه باید اعلام میکردند که اگر نیاز باشد برای آزادی رجوی خودسوزی میکنند. البته برخی هم خودشان برای این کار داوطلب میشدند.
این عضو جدا شده سازمان منافقین بیان کرد: سال ۲۰۰۸ که در عراق بودم و همراه خانوادهها فعالیت میکردیم آمریکاییها در بازدیدهایی که از اردوگاه اشرف داشتند، و در گزارشی که از این بازدیدها به FBI ارسال کردند، اعلام کردند که ۴۰ درصد منافقین برای اجرای عملیات انتحاری اعلام آمادگی کردند. زمانی که آمریکاییها این اردوگاه را گرفتند این درصد را حدود ۹۰ درصد اعلام کردند.
وی اضافه کرد: رفته رفته این تمایل کمتر شد و زمانی که این اردوگاه در حال تعطیلی بود آمادگی منافقین برای اجرای عملیات انتحاری به زیر ۲۰ درصد رسید و بیشتر اعضا به نوعی منفعل شدند.
قاضی پرسید: علت اینکه شما معتقد بودید عمر چریک ۶ ماه است و یا علت اصرار شما به انجام عملیات چه بود؟
خدابنده پاسخ داد: در حال حاضر که به این موضوع فکر میکنم علت آن تزریق این افکار به ما بود و بخاطر ایجاد تهییج این افکار را به ما تزریق میکردند، چرا که میخواستند از هر ۱۰۰ نفر حداقل ۲ نفر عامل انتحاری بسازند و این تهییج میتوانست آنها را به این هدف برساند.
وی در رابطه با راهبرد سازمان منافقین برای تربیت نیروهای انتحاری و تروریستی، گفت: من خودم مدتی در این آموزشها حضور داشتم. قطع کردن ریشه و قطع ارتباط با خانواده و کشور و سپس تزریق اندک اندک این افکار در ذهن اعضا، برنامه این سازمان برای تربیت عامل انتحاری بود. با این برنامه میتوانستند عامل انتحاری بسازند و این پروسهای بود که اعلام آمادگی برای مرگ و قربانی شدن در آن جا میگرفت. آنها هرگز به طور مستقیم دستور نمیدادند که چه کسی عامل انتحاری شود اما آنقدر اعضا را تشویق میکردند که از بین نفرات، چند نفر خودشان شخصا برای این کار داوطلب شوند.
خدابنده یکی از اعضای جدا شده منافقین اظهار کرد: من در اردوگاههای کردستان یعنی در کومله هم بودم کومله یعنی یک خانواده که در اردوگاه زندگی میکنندو عملیات نظامی و ترور انجام میدهند و به خانه خود برمیگردند حقوق دریافت میکنند، ولی مجاهدین به هیچ وجه اینگونه نیست و نبوده است. این عضویتم برای قبل از انقلاب بود زمانی که عضو شدم پولی نداشتیم و اردوگاه مجاهدین کاملاً از بالا تزریق شده است و پس از انقلاب ایدئولوژیک و طلاق مریم و ازدواج او با مسعود کاملا بسته شد و دفتر سیاسی را منحل کردند و همه چیز رهبری شد یعنی شخص رجوی و کسانی که مخالفت میکردند را بیرون کردند زمانی که این دستگاه شکل گرفت نشستهایی را در سازمان میگذاشتم با نام نشست خلق یعنی میگفتند مثل خلق کار کن، ولی تفکر نکن. این هم شاخصهایی بود که اگر به این نقطه نمیرسیدی رهایت نمیکردند.
وی ادامه داد: باید از درون به این نقطه میرسیدیم که هر کاری که من میکنم که رجوی نگفته است نه تنها اشتباه است بلکه به ضررم است و هر کاری که او میگوید من انجام دهم عین ثواب است. وجوی میگفت من اگر با همسر دوست نزدیکم همبستر شدم عین ثواب است و اگر من گفتم شما حق ندارید بچههایتان را ببینید و دیدید عین گناه است یعنی دستگاه بر این شکل ساخته شده بود و مسعود کشمیری از کسانی بود که نمیتوانست این کار را کند و کسانی که نمیتوانستند یا جدا شدند یا از بین رفتند.
خدابنده یکی از اعضای جدا شده منافقین اظهار کرد: آن چیزی که در مرکز سازمان بوده است اساساً قابلیت زندگی فردی ندارد و خارج از دستور، هر کاری انجام شود حتی بهترین خیر را هم انجام دهید گناه انجام دادهاید، چون دستور آن را از بالا نداده بودند حتی فکر نمیکنم القاعده نیز بدین شکل عمل کرده باشد. حتی کومله کردستان نیز اینگونه نبود و آنجا زندگی نیز جریان داشت، ولی در مجاهدین زندگی جریان ندارد.
این عضو جدا شده از گروهک منافقین خاطرنشان کرد: در مقابل، من شنیدم که میگفت هرکسی که علیه ایران کار میکند باید جلوی آن بایستیم. رابطهای ذاکری اکثرا در اروپا بودند، ولی CIA در لندن و پاریس هم دفتر دارد و اینگونه نیست که نتوان با او ارتباط برقرار کرد. در یکی دو مورد که من شاهد بودم اطلاعاتی که داده میشد بیشتر ساختگی و تبلیغی بود و بیشتر هدف این بود که ارتباط اعضا با این دستگاه قطع نشود.
سپس نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و گفت: شما سازمان را اجتماعی از تروریستهای مستقل و منفعل با اهداف خاص خود میدانید یا یک مجموعه هدفمند با یک هدف مشخص که این ترورها در راستای اهداف این سازمان انجام میشده؟ یعنی اهداف، مشخص و سپس برای آنها تامین مالی انجام میشد و نهایتا ترور انجام میشد؟ شما اردوگاه مهاجرین را در کشورهای مختلف دیدید. پس از ورود یک مهاجر به یک کشور، پناهندگان در این اردوگاهها نگهداری میشوند و تا تعیین تکلیف در این اردوگاهها میمانند و روزگار میگذرانند. آیا شما سازمان را یک اردوگاه اینچنینی میبینید که تروریستهایی با اهداف خود روزها اقدام به ترور میکردند و شبها در آنجا میخوابیدند بدون اینکه سازمان از اهداف ترورها خبر داشته باشد یا از این ترورها منفعتی ببرد؟ یا اینکه سازمان را یک مجموعه هدفمند با بخشهای مختلف تصمیمگیر و تصمیمساز میبینید که با تربیت و تجهیز نیروهای تروریستی برای اهداف از پیش تعیین شده فعالیت میکند؟ شما سازمان را به کدام یک از این اشکال میبینید؟
صالح تسخیری کارشناس در ادامه در مورد اینکه حقوق بینالملل ناظر به ترور مقامات سیاسی انتخابی چه ارزیابی و توصیفی دارد، گفت: در ۸۰ سال گذشته و بعد از تاسیس سازمان ملل یک مفهومی شکل گرفت تحت عنوان جامعه دموکراتیک و روز به روز بر اهمیت این موضوع افزوده شد، منظور از این جامعه دموکراتیک چه بود که در اسناد بینالمللی مطرح بود؟ منظور این بود که در آن جامعه فرایندهای دموکراتیک محقق باشد و حقوق و آزادیهای اساسیهای مردم مورد تضمین قرار گیرد و مسئله مهم حاکمیت قانون و برابری مردم وجود داشته باشد.
وی گفت: ریشه این مفهوم جامعه دموکراتیک ناشی از حق بنیادین ناظر بر حق بر تعیین سرنوشت بود و حقوق بینالملل به سمت سنجهگذاری جامعه بینالمللی پیشرفت تا از اشغال نظامی، استعمار خارجی، کودتا و همچنین نظامهای آپارتایدی جلوگیری کند.
وی گفت: مفهوم جامعه بینالملل به شکلی توسعه پیدا کرد که در آرای محاکم و نهادهای شبه قضایی مثل کمیته حقوق بشر که نهاد ناظر بر میثاق حقوقی و مدنی و سیاسی است و خاصه در الگوهای بین المللی که بعدا توسط سازمانهای بین المللی همچون الگوهای حکمرانی مطلوب و امنیت انسانی موضوع جامعه بین المللی دموکراتیک مبنا قرار گرفت تا فرض کنند یک حاکمیت حاکمیت مطلوب و مشروعی است یا خیر.
صالح تسخیری پژوهشگر در حوزه حقوق بشر دوستانه اظهار کرد: اولین مفهومی که در حقوق بینالملل شکل گرفت، اما تحول اسمی پیدا کرد اولین چیزی که نقض میشود حق حیات است حق حیات حق داشتن یک زندگی و منع قتل است، اما در میثاق مدنی سیاسی صفتی تحت عنوان منع قتل خودسرانه اضافه کرده است این خودسرانه بعداً بازپروری و باز تولید شد و عبارت دیگری را درخصوص خود تحت عنوان منع اعدام یا قطع فرا قضایی تولید کرد.
وی افزود: قتل خودسرانه اختصاصی مسائل تروریست است یعنی یک عمل با هدف ایدئولوژیک سیاسی، اما به صورت فراقضایی و این فرا قضایی یعنی بدون طی کردن محکمه قانونی با تشریفات دادرسی قانونی براساس یک سری ادله و ظنهایی که یک سیستم برای خود تعریف میکند اگر آن سیستم دولت باشد عمل ترور منصوب به آن دولت میشود، اما اگر دولت نباشد چگونه است؟ کما اینکه ما در این پرونده با یک کنشگر غیر دولتی و یک سازمان غیردولتی روبرو هستیم.
پژوهشگر در حوزه حقوق بشر دوستانه بیان کرد: حقوق بینالملل دولتی را که با این تروریستها سر و کار دارد را مکلف به دو تکلیف تعقیب و محاکمه یا مسترد میکند یعنی نظریه میزبانی در حقوق بینالملل را رد میکند. کنوانسیون جلوگیری از مجازات جرایم علیه اشخاص مورد حمایت بینالمللی که ایران نیز عضو آن این است در ماده یک این کنوانسیون منظور از شخص مورد حمایت بینالمللی اشخاصی اعم از رئیس کشور یا هر یک از اعضای گروهی که حسب قوانین اساسی کشور وظایف کشور را اعمال میکنند در ماده ۲ اعمال ممنوعه طبق این کنوانسیون را مدنظر قرار میدهد که شامل قتل، ربودن، حمله علیه شخص یا آزادی شخص مورد حمایت است و در مواد بعدی تکالیف دولتها را مطرح میکند به طوری که در ماده ۶ کشور تحت کنوانسیون که مظنون به ارتکاب جرم در سرزمین او به سر میبرند با رعایت قانون داخلی خود باید تعقیب یا استرداد او را به عمل آورد.
وی ادامه داد: عموم کشورها عضو این کنوانسیون هستند صراحتا مشمول این اقدام نیز قرار میگیرند این مفهوم یک مفهومی است که در حقوق بینالملل عرفی نیز وجود دارد و در معاهده حتماً باید طرف معاهده عضو باشد حتی اگر عضو اینها نبودند، چون حقوق بینالملل عرفی است نسبت به آنها اجرا میشود و مشمول مرور زمان نیز نمیشوند.
عضو هیئت علمی دانشگاه قم بیان کرد: مجمع ملل متحد در این موارد در خصوص قتلهای فرا قضایی گزارشگر ویژه دارد که آخرین تحولات را منعکس میکند در صحبت اخیری که درباره فاجعه غزه طالبی را بیان میکرد اشاره به ماجرای ۱۱ سپتامبر کرد و گفت ما آن زمان به آمریکا گفتیم و امروز نیز به آمریکا متذکر میشویم که هیچ عنوانی این ترور را مشروعیت نمیدهد حتی جنگ علیه تروریستها آمریکا بعد از ۲۰۱۱ به عنوان جنگ مقابله با تروریسم اقدامهای ترورآمیز میکرد که اسم آنها را قتلهای هدفمند گذاشته بود.
تسخیری گفت: حتی اگر یک هدف مشروعی هم وجود میداشت، حقوق ملت اجازه این اقدام را نمیداد، چون خودسرانه و فراقانونی است. اقدامی که امروز شما درباره سازمان مجاهدین بررسی میکنید با سنجههای حقوق بین الملل به وضوح انطباق دارد یعنی به وضوح با عنوان مجرمانه قتل فراقضایی انطباق دارد و، چون درباره مسئولین سیاسی انتخابی است از وجه نقض حاکمیت داخلی هم برخوردار است. اگر دولتی صراحتا پشت سر ماجرایی باشد دولت مسئولیت بین المللی دارد، عامل مسئولیت فردی دارد. اما اگر دولت حمات نکرده باشد و در عمل یک سازمان غیر دولتی انجام داده باشد دولت مکلف است درخصوص آن شخصیت که در میزبان او هست اقدام کند یا تعقیب قضایی یا محاکمه کند یا او را مسترد کند.
در ادامه قاضی ختم جلسه را اعلام کرد و گفت: جلسه بعدی ۲ هفته آینده برگزار میشود.
انتهای پیام