بازخوانی یادداشتی در چهلمین روز درگذشت بانوی هنرمند

یادی از اعجاز یک زن هنرمند+ عکس‌های کمتر دیده شده

چهل روز پیش پری صابری، هنرمند باسابقه تئاتر و از معدود چهره‌های فرهنگی که نشان عالی «ابن سینا»ی یونسکو را گرفته بود، از دنیا رفت.

به گزارش ایسنا، درباره پری صابری، تاثیراتش بر تئاتر ملی ایران، تلاشش برای راه‌اندازی تالار مولوی، توجه ویژه‌اش به شاعران کشورمان، همکاری‌اش با فروغ فرخزاد و ... مطالب گوناگونی نوشته شده اما کمتر درباره نشان‌های بین‌المللی‌اش صحبت شده است.

او جزو معدود چهره‌های فرهنگی بود که نشان شوالیه فرانسه و نشان عالی «مدال طلای ابن‌سینا» یونسکو را دریافت کرد.

به انگیزه چهلمین روز درگذشت بانوی هنرمند، خاطره حسین پاکدل را از دریافت این جایزه مرور می‌کنیم.

پاکدل، مدیر وقت مجموعه تئاتر شهر در دوران اصلاحات، در شماره یازدهم مجله «پاراگراف» که ویژه پری صابری منتشر شده، این رویداد را با تیتر «اعجاز نمایش»این چنین شرح داده است:

«در تورق دفتر ایام، برگردیم به چهارده سال پیش، نیمه دوم سال ۱۳۸۲، دو سال پایانی دوران پربار اصلاحات، عرصه فرهنگ و هنر علی‌رغم کارشکنی‌ها رونق و نشاط پیدا کرده و می‌رود تا به جایگاه بایسته خود در داخل و خارج دست پیدا کند. مطبوعات با همه زخم‌ها که خورده‌اند هنوز نفس می‌کشند. موسیقی نای آواز دارد. سینما رو به آینده دارد و تئاتر در اشکال گوناگون، سر بلند کرده بر صحنه‌های بزرگ‌تر هنر می‌نماید.

پری صابری، هنرمند ریشه‌دار به پاس عمری تلاش در جهت ارتقای نمایش ایرانی و به صحنه بردن آثاری شاخص در معرفی نمادهای بومی، از طرف یونسکو مورد تجلیل قرار گرفته و مفتخر به دریافت نشان عالی «مدال طلای ابن‌سینا» شده است. این بانوی بی‌ریا با دو نمایش موفق «رستم و سهراب» و «شمس پرنده» آماده حرکت به پاریس است. این آثار اجراهای پرجلوه‌ای در ایران داشته‌اند و انبوهی مخاطب را جذب و جلب کرده‌اند. گروهی هشتاد نفره از هنرمندان به نام تئاتر کشور به سرپرستی من عازم می‌شویم. جناب احمد جلالی، سفیر و نماینده دائم ایران در یونسکو است. زنده‌یاد رضا کاشانی دوست دیرینه و از همکاران قدیمی، معاون اجرایی دفتر یونسکو است. صادق خرازی، سفیر ایران در فرانسه و حجت‌الله ایوبی، رایزن فرهنگی، همگی در این رویداد سنگ تمام می‌گذارند. چند برگ از خاطرات این سفر را به شکل خلاصه شده تقدیم می‌کنم.

چهارشنبه ظهر وارد پاریس می‌شویم با هماهنگی قبلی، دو دستگاه اتوبوس گروه را به هتل لافایت در لادفانس در منطقه بیستم پاریس می‌رساند. دو ساعتی زمان می‌برد تا گروه در اتاق‌ها مستقر شوند. از قبل بر اساس نقشه هتل مشخص کرده‌ایم هر کس در کدام اتاق و در کنار چه کسی باشد، اما در محل هتل به مشکلی بر می‌خوریم. اصرار است که بیش از حد ظرفیت، دوستان را در اتاق‌ها جای دهیم. مطلقاً قبول نمی‌کنم بالاخره با پافشاری و اصرار به میزانی که شان گروه حفظ شود از ظرفیت هتل استفاده می‌شود. اتاق تک نفره‌ای به خانم صابری اختصاص می‌یابد ولی به جهاتی ترجیح می‌دهد خواهرش با او باشد که می‌شود. به جهت افزایش ظرفیت، تلفنی کدورتی با نماینده سفارت پیش می‌آید؛ با رفتنم به سفارت و پادرمیانی رضا کاشانی، برطرف می‌شود. برنامه کاری و گشت‌وگذار به گروه اعلام می‌شود. قرار می‌شود شب برویم مونمارت. می‌رویم... فکر می‌کنم به دوستانم خوش گذشته. حداقل محمد حاتمی این طور می‌گوید.

پنج شنبه بعد از صرف صبحانه به اتفاق خانم صابری، گروه اجرایی، عوامل فنی و دستیار کارگردان برای بازدید محل اجرا به ساختمان یونسکو می‌رویم.

دکور و امکانات صحنه از دو هفته قبل با کامیون از راه زمینی از تهران به پاریس آمده است. حجم عظیمی از دکور در محوطه پشت تالار اصلی یونسکو روی هم چیده شده است. در برخورد اول و با تذکر مهندس زعیمی معلوم می‌شود درهای ورودی تالار کوچک است و امکان وارد کردن دکور وجود ندارد. اساساً تالار محل مناسبی برای اجرای نمایش آن هم به عظمت و شکوه کارهای خانم صابری نیست. پیش خودم می‌گویم کاش تالار وحدت پرتابل هم ساخته می‌شد. عزا می‌گیریم. پری صابری در اوج خشم با سکوت در خود وا می‌رود. گروه فنی مشترک اعلام می‌کند امکان مجزا کردن، وارد کردن و سرهم کردن دوباره دکور وجود ندارد. زحمت چند ماهه به باد می‌رود. ظاهرا در این فرصت کم، کاری از دست کسی برنمی‌آید. نگران خانم صابری هستیم. قرار می‌شود عجالتا در برگشت به هتل به دوستان حرفی نزنیم. بر می‌گردیم ... دم در ورودی معلوم می‌شود همه گروه از ماجرا خبر دارند. جماعت رازداری هستیم به خدا، برای چند لحظه!

برای تغییر حال گروه به خصوص خانم صابری برنامه تور رود سن را جلو می‌اندازیم. از ابراهیم اثباتی، آهنگ‌ساز و سرپرست گروه موسیقی خواهش می‌کنم با اعضای گروهش مجهز بیایند که می‌آیند با سازهای اصلی. سوار کشتی می‌شویم. دو دور. گروه موسیقی مخصوصاً با سازهای کوبه‌ای شور و ولوله‌ای روی رود سن ایجاد می‌کنند. وقت رسیدن به زیر پل‌ها که صدا می‌پیچد، جماعت از تمام کشتی‌ها جیغ می‌کشند. چه حال خوبی دارد گاهی بچه شدن. با حسین مسافر آستانه گپ می‌زنم. هر دو نگران خانم صابری هستیم. البته حالش بهتر از صبح است. همان شب میهمان سفارت هستیم شب میلاد مولا علی (ع) است.

مسئولان سفارت در محل اقامت سفیر که بیشتر به یک موزه بزرگ و باشکوه شبیه است، جشن مفصلی گرفته‌اند. این محل به تازگی بازسازی و مرمت شده و تعداد زیادی تابلو و اثر حجمی به آن افزوده شده است. میهمانان عالی قدر ایرانی و غیرایرانی حضور دارند. هنرمندان بنام هم کم نیستند. دو طبقه و حیاط و ایوان‌ها مملو از جمعیت است. گوش آدم همه جور زبانی می‌شنود. از قبل هماهنگ شده تا با اجازه خانم صابری، گروه موسیقی قطعاتی برای جمع بنوازند. ابراهیم و گروهش بساط می‌گسترند. مصطفی محمودی خوش می‌خواند. حالی پیدا می‌کند شب. شام و پذیرایی مفصل است. به همه خوش می‌گذرد به خصوص با روی باز و گشاده و بشاش سفیر خوش ذوق.

***

جمعه مدیران یونسکو در برنامه برای پری صابری دو اجرا گذاشته‌اند. دو شب پیاپی شنبه شب «شمس پرنده»، یکشنبه «رستم و سهراب». قرار است در شب اول قبل از شروع برنامه اجرای نمایش در حضور مقامات عالی رتبه فرهنگی و هنرمندان و میهمانان ویژه مراسم تجلیل از خانم صابری و اهدای نشان صورت گیرد. لباس‌ها آماده است. گروه آماده است. دکور آماده نیست. پری صابری ساکت است... برای گروه برنامه دیدار از لوور را ترتیب می‌دهیم.

شنبه صبح اول وقت به اتفاق خانم صابری و گروه فنی و اجرایی عازم محل اجرا می‌شویم. قرار می‌شود گروه بعد از ظهر به تالار بیایند. خانم صابری متفکر قدری روی صحنه قدم می‌زند. با گام‌ها طول و عرض صحنه را می‌پیماید و به طور ذهنی اندازه می‌گیرد. همه منتظریم، به فرانسه از مسئول فنی تالار سؤال می‌کند که در انبار دکور چه امکاناتی دارند. او توضیحاتی می‌دهد. خانم صابری مصمم رو به ما می‌کند و می‌گوید: «اعجاز هنر تئاتر توی خودش است برویم پایین ببینیم چه دارند.»

سه طبقه پایین می‌رویم. وارد جهانی دیگر می‌شویم. حجم‌های چوبین در ابعاد و اندازه‌های مختلف مرتب و منظم روی هم چیده شده‌اند. خانم صابری با اشاره تعدادی را انتخاب می‌کند و قرار می‌شود به بالا منتقل کنند. یک ساعتی طول می‌کشد. با نظارت خودش، حجم‌ها روی هم چیده می‌شوند. شکل می‌گیرند. ارتفاع می‌یابند. روی آنها پارچه کشیده می‌شود. نور داده می‌شود. ساعت سه بعد از ظهر دکور نمایش به شکل حیرت‌انگیزی خودنمایی می‌کند. اعجاز خانم صابری دیده می‌شود که از هیچ کاخ و ستون و عمارت و سردر می‌سازد. بسیار هم با شکوه. گروه ساعت چهار و نیم از راه می‌رسند. هم زمان با نور و موسیقی، تمرین می‌کنند. برنامه ساعت هشت اجرا می‌شود. میهمانان آرام آرام از راه می‌رسند. دوستان خانم صابری از کل اروپا و تعدادی از آمریکا و کانادا آمده‌اند. جلوی در ورودی به استقبال‌شان رفته‌ایم. ابراهیم گلستان از لندن با همراهان آمده‌اند. احسان نراقی یک جا بند نمی‌شود. کوچه پس کوچه‌های یونسکو را می‌شناسد. فک و فامیل تمام کارکنان را هم می‌شناسد و با همه شوخی می‌کند.

فرخ غفاری از راه می‌رسد. خانم صابری ایشان را به من می‌سپارد که اختصاصاً هوایش را داشته باشم .چشمش کمی تار شده است و سخت می‌بیند. ولی هوش و حواس بیست ساله‌ها را دارد، با سواد و دانش هزار ساله‌ها را. او را همراه می‌برم. بعد از پذیرایی زودتر با هم می‌رویم داخل تا در ردیفی مناسب بنشینیم. اولین بار است او را از نزدیک دیده‌ام ولی به واسطه مورخ بزرگ سینمای ایران، جمال امید و معرفی او حسابی می‌شناسمش. با هم تا شروع رسمی برنامه کلی حرف می‌زنیم. ابراهیم نبوی از بلژیک آمده است. با داور دانشگاه شیراز (پهلوی قدیم) بودیم، قبل از انقلاب و بعد ادامه‌اش تا گروهی بیاییم تهران. مفصل است. فعلا بماند...

برنامه آغاز می‌شود. دبیر کل یونسکو سخن آغاز می‌کند. کلیاتی در خصوص ایران و فرهنگ غنی و هنر والای آن بخشی در تجلیل از خانم صابری و هنرمندان هم‌تراز او. جناب خرازی، سفیر ایران سخنان قابل اعتنایی بیان می‌کند و اراده وزارت خارجه برای گسترش سطح مبادلات فرهنگی را اعلام می‌کند. دکتر جلالی، مثنوی بلند و جذابی از مولانا به دو زبان می‌خواند و تفسیر می‌کند؛ «من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو...». تجلیل درخوری از تئاتر ایران و خانم صابری می‌کند. خانم صابری با شکوه تمام بر صحنه ظاهر می‌شود. نشان را اهدا می‌کنند و بعد او به فرانسه سلیس، مراتب قدردانی خود و گروهش را اعلام می‌کند. در مورد ظرفیت‌های نمایش و قدرت سحر تئاتر در پیوند بین مردم جهان حرف می‌زند و اینکه فرهنگ ایران آن چنان غنی است که می‌تواند برای همه نسل‌ها و عصرها مفهوم و موضوع برای گفتن و به اشتراک گذاشتن داشته باشد. قدری هم در خصوص بانوان هنرمند ایرانی سخن می‌گوید و دو اثری که امشب و فردا شب خواهند دید.

و پس از یک ساعت مراسم تجلیل اجرای «شمس پرنده» آغاز می‌شود.

به همراه شمس و سحر جادوی پری صابری و موسیقی اهورایی ابراهیم اثباتی ما و تالار یونسکو هم پرواز می‌کنیم.»

منبع: مجله پاراگراف، شماره یازدهم.

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۲۹ مهر ۱۴۰۳ / ۱۹:۵۰
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 1403072922620
  • خبرنگار : 71342

برچسب‌ها