اعتماد از دست رفته

چهار سال ریاست‌جمهوری جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، سه ماه دیگر پایان پیدا می‌کند. در طول این چهار سال، دولت جو بایدن، به‌رغم تلاش‌های بسیاری که انجام داد نتوانست یک سیاست یکپارچه و منسجم در مورد خاورمیانه تدوین کند. عملکرد غیرمنسجم و تغییرات ناگهانی سیاست آمریکا در قبال خاورمیانه باعث شد تا در طول چهار سال گذشته، ته‌مانده اعتماد متحدان سنتی آمریکا به واشنگتن از بین برود.

به گزارش ایسنا، شهاب شهسواری در یادداشتی در هم میهن نوشت:  چهار سال ریاست‌جمهوری جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، سه ماه دیگر پایان پیدا می‌کند. در طول این چهار سال، دولت جو بایدن، به‌رغم تلاش‌های بسیاری که انجام داد نتوانست یک سیاست یکپارچه و منسجم در مورد خاورمیانه تدوین کند. عملکرد غیرمنسجم و تغییرات ناگهانی سیاست آمریکا در قبال خاورمیانه باعث شد تا در طول چهار سال گذشته، ته‌مانده اعتماد متحدان سنتی آمریکا به واشنگتن از بین برود.

دولت‌هایی مانند اسرائیل، عربستان سعودی، اردن و ترکیه دیگر مانند گذشته به آمریکا اعتماد ندارند. سیاست انتقال به شرق آمریکا که از ابتدا دهه دوم قرن بیست‌ویکم برای مقابله با تهدید چین آغاز شد، به معنای کاهش اولویت خاورمیانه در سیاست خارجی آمریکا بود. سه رئیس‌جمهور متوالی آمریکا، از باراک اوباما تا جو بایدن، هر یک تلاش کردند تا با کاهش حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه، ظرفیت‌ها و منابع نظامی و امنیتی آمریکا را برای انتقال به منطقه شرق آسیا و اقیانوس‌های هند و آرام (منطقه ایندوپاسفیک) آماده کنند اما هر سه رئیس‌جمهور آمریکا با موانع متعددی برای خروج از خاورمیانه مواجه شدند. خیزش‌های موسوم به بهار عربی، جنگ داخلی سوریه، ظهور داعش و جنگ غزه در یک سال گذشته هر یک به مانند گردابی آمریکا را درون خاورمیانه فروکشید.

دولت‌های متوالی آمریکا از زمان جورج بوش پسر، با ایده ایجاد نظام جدید در خاورمیانه تلاش کردند که نظم موجود را به شکلی تغییر دهند که نیاز به مداخله نظامی آمریکا در منطقه کاهش پیدا کند. نظام جدید مدنظر آمریکا سه ویژگی مشخص داشت: نخست اینکه اسرائیل به‌عنوان یک کشور مشروع در منطقه ادغام شود، دوم اینکه ایران و متحدانش به‌عنوان تنها مخالفان اتحاد استراتژیک کشورهای منطقه با آمریکا قدرت سلطه بر منطقه را نداشته‌باشند و سوم اینکه آمریکا به عنوان توازن‌دهنده از راه دور مسائل منطقه را مدیریت کند اما تمام برنامه‌های آمریکا در طول دو دهه گذشته با شکست مواجه شده‌است.

در طول این دوران نادیده گرفتن یکی از اصلی‌ترین بحران‌های ریشه‌ای خاورمیانه، یعنی آرمان تشکیل کشور فلسطینی باعث شد تا تمامی مذاکراتی که در دهه‌های گذشته با هدف رسیدن به راهکار دودولتی پیگیری می‌شد، به صورت کامل متوقف شود. در دوران باراک اوباما هیچ مذاکره جدی با وساطت آمریکا میان اسرائیل و فلسطینیان انجام نشد و در دوران ترامپ نیز ایده معامله بزرگ، بدون مذاکره و مشارکت فلسطینیان ارائه شد که با مخالفت کامل تمام گروه‌ها و رهبران فلسطینی مواجه شد. ناتوانی آمریکا در حل و فصل مسئله فلسطین، باعث شد بدبینی ریشه‌دار ملت‌های عربی به واشنگتن در خصوص مسائل خاورمیانه تقویت شود.

بعد از آنکه دولت دونالد ترامپ تلاش کرد با خروج از سوریه و زمینه‌سازی برای خروج از افغانستان، به اضافه خروج از برجام و اعمال فشار حداکثری بر ایران و اجرایی کردن ایده معامله بزرگ و توافق‌های ابراهیم، گام‌های بلندی برای نزدیک شدن به نظم جدید موردنظر آمریکا بردارد، نوبت به جو بایدن رسید تا به‌رغم تمام انتقادهایی که از دونالد ترامپ مطرح می‌کرد، تقریباً همان سیاست را ادامه دهد.

جو بایدن در دوران انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا، شعارهای زیادی در مورد خاورمیانه بیان کرد. او منتقد خروج دولت دونالد ترامپ از برجام بود، می‌گفت که قصد دارد عربستان سعودی را به عنوان یک دولت مطرود در جهان مطرح کند و بعد از رسیدن به ریاست‌جمهوری نیز مدت‌ها از پاسخ دادن به تماس بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل خودداری می‌کرد. هرچند ابتدا به نظر می‌رسد که بایدن و تیم سیاست خارجی و امنیت ملی او برنامه جدیدی برای خاورمیانه در نظر دارند، اما بعد از مدتی مشخص شد که هیچ برنامه‌ای در کار نیست.

دولت بایدن به صورت اخص در مورد عربستان و اسرائیل برنامه مشخصی نداشت. هرچند بایدن دوست داشت تا از خود چهره‌ای بشردوست‌تر و قانون‌مدارتر نشان دهد و با رفتارهای محمد بن‌سلمان و بنیامین نتانیاهو مخالفت نشان بدهد، اما نهایتاً مجبور به همکاری با آنها شد. ناتوانی دولت بایدن در بازگشت فوری به برجام و کنار گذاشتن اختلاف‌ها با ایران، عملاً به معنای استمرار سیاست فشار حداکثری بود. در عین حال دولت بایدن نتوانست هیچ اقدامی برای وارد کردن فلسطینیان به فرآیند صلح خاورمیانه انجام دهد و عملاً سیاست ادغام اسرائیل در منطقه، بدون حل و فصل مسئله فلسطین در قالب توافق‌های ابراهیم را ادامه داد.

بایدن به تدریج همه شعارهای انتخاباتی خود را کنار گذاشت. سفر تیرماه ۱۴۰۱ بایدن به عربستان سعودی و انتشار تصاویر دست دادن او با محمد بن‌سلمان، ولیعهد سعودی، نشانه‌ای تمام‌عیار از عقب‌نشینی بایدن بود. بایدن به صورت مشخص یک خواسته از عربستان داشت: افزایش تولید نفت و کمک به کاهش قیمت جهانی نفت خام. اما عقب‌نشینی بایدن به او کمکی نکرد. کینه محمد بن‌سلمان از دولت بایدن عمیق‌تر از آن شده‌بود که با یک سفر دلجویانه برطرف شود.

درست چند هفته بعد از سفر بایدن، عربستان سعودی در همکاری با روسیه در قالب اوپک پلاس، تولید نفت را کاهش داد تا ثبات قیمت نفت به نفع تولیدکنندگان همچنان باقی بماند. آشتی تهران و ریاض با وساطت چین، به عنوان اصلی‌ترین قدرت رقیب آمریکا در عرصه جهانی، عملاً تیر خلاصی به اعتماد باقیمانده میان ریاض و واشنگتن بود که نشان می‌داد تا چه اندازه ریاض از سیاست‌های آمریکا دور شده‌است و متحدان جدیدی بیرون از غرب برای پیشبرد اهداف خود پیدا کرده‌است.

دولت بایدن تلاش زیادی کرد تا در دو سال گذشته ریاض را وادار به پذیرش توافق عادی‌سازی روابط دیپلماتیک با اسرائیل بدون در نظر گرفتن سرنوشت فلسطینیان کند، اما شرط‌های اصلی ریاض برای این توافق، یعنی داشتن برنامه هسته‌ای بومی هم‌ارز ایران و بازسازی اعتماد امنیتی و نظامی آمریکا با امضای پیمان دفاع متقابل، باعث شد تا این مذاکرات به نتیجه‌ای نرسد.

شعارهای بایدن در مورد اسرائیل هم راه به جایی پیدا نکرد. بنیامین نتانیاهو از دست دادن قدرت از بهار ۱۴۰۰ تا زمستان ۱۴۰۱ را تا حد زیادی ناشی از سیاست‌های دولت جو بایدن می‌دانست. رفتارهای غیردوستانه بایدن با نتانیاهو در ابتدای دوران ریاست‌جمهوری‌اش و انتقادهای دولت بایدن از دولت راستگرای نتانیاهو پس از بازگشت او به قدرت در زمستان ۱۴۰۱ باعث شد تا نفرت از جو بایدن در نتانیاهو و اطرافیانش عمیق‌تر شود.

اما جو بایدن، به‌رغم تمام شعارها و ظاهرسازی‌ها، نهایتاً نتوانست خود را از نتانیاهو دور نگه دارد. بعد از حمله ۷ اکتبر حماس به سرزمین‌های اشغالی اطراف غزه و آغاز جنگ اسرائیل علیه غزه، عملاً آمریکا از هیچ کمکی به نتانیاهو خودداری نکرده‌است و تقریباً به تمام خواسته‌های اسرائیل پاسخ مثبت داده‌است.

فقدان سیاست منسجم و یکپارچه در دولت جو بایدن برای خاورمیانه باعث شد تا هیچ‌یک از طرف‌های منطقه‌ای نتوانند به آمریکا اعتماد کنند. درحالی‌که آمریکا بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بیش از هر زمان دیگری در یک دهه گذشته در مسائل خاورمیانه گرفتار شده‌است، دیگر هیچ‌یک از طرف‌های منطقه‌ای، حتی متحدان سنتی آمریکا دیگر مانند گذشته به آمریکا اعتماد ندارند. مشخص نیست که دولت بعدی آمریکا، چه تحت ریاست کامالا هریس و چه تحت ریاست دونالد ترامپ، بتواند این اعتماد از دست رفته را احیا کند.

مطلبی که در ادامه می‌آید ترجمه مقاله‌ای از پژوهشگران اندیشکده استیمسون آمریکا است که در نشریه نشنال‌اینترست منتشر شده‌است. نویسندگان این مقاله توضیح می‌دهند که چگونه حوادث یک سال گذشته باعث شده‌است «صلح تحت سلطه آمریکا» در خاورمیانه معنای خود را از دست بدهد و متحدان سنتی آمریکا دیگر مانند گذشته به آمریکا اعتماد نداشته‌باشند.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۲۸ مهر ۱۴۰۳ / ۲۲:۲۳
  • دسته‌بندی: دیدگاه
  • کد خبر: 1403072821693
  • خبرنگار :