به گزارش ایسنا، رسالت نوشت:
رئیس جمهور فرانسه در یکی از مواضع اخیر خود، رویکرد نتانیاهو در جنگ غزه را مورد انتقاد قرار داده و در یک هشدار ظاهری، تهدید به قطع کمک های تسلیحاتی پاریس به تل آویو کرد. متعاقبا نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس موضع تندی علیه رئیس جمهور فرانسه اتخاذ نمود که منتج به تماس تلفنی ماکرون با نتانیاهو و تاکید کاخ الیزه بر حمایت مطلق از صهیونیستها در جنگ غزه و لبنان شد.
سوال اصلی اینجاست که هدف رئیس جمهور فرانسه از طراحی این منازعه ظاهری چه بوده و آیا موفق به پیشبرد و تحقق سناریوی طراحی شده خود خواهد شد؟
رمزگشایی از یک بازی ساختگی
هدف ماکرون از چینش و اجرای این سناریو مشخص است: غیریت سازی القایی و تصنعی میان خود و نتانیاهو در عین استمرار حمایت مطلق پاریس از تل آویو در جنگ غزه و لبنان.بازی ماکرون در حد فاصل میان این دو هدف تعریف شده و بدون شک، نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس نیز در جریان ماهیت و اهداف این بازی بوده است.در این سناریو، شاهد ترکیب یک "کنش"و "واکنش"تصنعی هستیم که اولی توسط ماکرون و دومی توسط نتانیاهو صورت گرفته است. بر این اساس، فرانسوی ها تلاش دارند خود را به صورت همزمان در نقش "حامی صهیونیستها"و یک "بازیگر میانجی در تحولات منطقه"تعریف کنند. سیاستمداران و رسانه های فرانسوی در حال پیشبرد هر دو بخش این سناریو هستند.کاخ الیزه در پاسخ لابی های صهیونیستی و طرفداران رژیم اشغالگر قدس، آنها را به تماس تلفنی ماکرون و نتانیاهو ارجاع داده و در واکنش به کسانی که منتقد حمایت محض پاریس از تل آویو هستند، آدرس موضع گیری ظاهری خود در تقابل با نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس را مخابره می کند. با این حال ماکرون بر خلاف آنچه تصور کرده، قادر به مدیریت این بازی نه چندان پیچیده نیست!
یکی از اصلی ترین دلایل شکست بازی تاکتیکی-تبلیغاتی ماکرون، تشدید مولفه ای تحت عنوان "مطلق انگاری"در جنگ غزه است. با گذشت یک سال از عملیات طوفان الاقصی، افکار عمومی و مخاطبان جنگ غزه به دو دسته تقسیم شده اند:مخالفان ماهیت و عملکرد رژیم اشغالگر قدس و طرفداران نسل کشی در غزه. گروه سومی در این معادله وجود ندارد و فرانسوی ها نیز متعاقبا، قادر به خلق این گزاره و تبدیل خود به نماد آن نخواهند بود. به عبارتی گویاتر، اکنون فرانسه در جبهه باطل یعنی رژیم اشغالگر قدس تعریف
می شود و نقش حامی تسلیحاتی، سیاسی و اطلاعاتی تل آویو را از سال گذشته تا کنون ایفا کرده است.همین مسئله، امکان مانور فرانسوی ها تحت عنوان بازیگری واسطه گر و میانجی در معادلات خونین منطقه را از پاریس سلب می کند زیرا بر اساس یک اصل محرز درحوزه روابط بین الملل، کسی که جزئی از بحران است نمی تواند در مسند یک میانجی برای حل همان بحران مورد اعتماد و استناد قرار گیرد. این قاعده کلان در خصوص کاخ الیزه نیز صادق است.
خطای راهبردی فرانسوی ها در منطقه
فرانسوی ها در قالب یک راهبرد تثبیت شده در سیاست خارجی این کشور، مداخله گرایی در غرب آسیا را توجیه می کنند. بر این اساس، همه احزاب و گروه های فرانسوی ، حوزه شامات ( سوریه و لبنان ) و شمال آفریقا را بخشی از زمین بازی بحرانساز خود قلمداد می کنند. در این خصوص میان میتران، شیراک، سارکوزی، اولاند و ماکرون تفاوتی وجود نداشته و در آینده نیز هر فردی در راس معادلات سیاسی و اجرایی پاریس قرار گیرد، همین راهبرد را دنبال می کند. با این حال تاریخ مصرف این راهبرد ( خلق بحران در عین نقش آفرینی کاذب برای حل آن ) در قبال منطقه غرب آسیا پایان یافته است. این همان واقعیتی است که ماکرون و دیگر سیاستمداران فرانسوی قدرت درک و هضم آن را از دست داده اند. ماکرون در سال ۲۰۱۸ میلادی و در گفتوگو با نشریه «گرند کانتیننت»، به تشریح دکترین خود در قبال تحولات جاری در حوزه روابط بین الملل پرداخت .وی در بخشی از این گفت وگو ادعا کرد:"«وابستگی ما به آمریکا برای ما دردسرساز بوده است. من درباره حق حاکمیت فرانسه یا استقلال راهبردی کشورمان سخن می گویم."کلید واژه ای که ماکرون تحت عنوان "استقلال راهبردی" و در توجیه رفتاردوگانه خود در قبال تحولات منطقه به آن استناد می کند، اساسا وجود خارجی ندارد! نباید فراموش کرد که در سال ۲۰۱۷ میلادی، زمانی که ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا مشغول به کار شد، ماکرون در سفر به واشنگتن از علاقه مفرط خود مبنی بر تبدیل شدن به "اصلی ترین شریک راهبردی آمریکا در اروپا"سخن گفت. رئیس جمهور فرانسه همان فردی بود که پس از دیدار با نتانیاهو و ترامپ در حاشیه برگزاری نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سپتامبر همان سال، به آنها تعهد داد که برجام ( توافق هسته ای با ایران) را به ابعاد موشکی و منطقه ای بسط دهد و از این طریق، استراتژی مهار همه جانبه ایران را با هدایت واشنگتن و تل آویو پیش ببرد. حتی در مواقعی که ماکرون بر لزوم تشکیل ارتش واحد اروپایی( به عنوان ساختاری موازی ناتو) تاکید می کرد، برای آمریکایی ها محرز بود که چنین گزاره ای صرفا جنبه ای تبلیغاتی داشته و نمادی از عزم پاریس برای تبدیل شدن به بازیگری "راهبردساز"در نظام بین الملل نیست.
ماکرون؛ دلال یا راهبرد پرداز؟!
رئیس جمهور فرانسه به جای "راهبرد سازی"در صدد "لابی گری"یا به عبارت بهتر، "دلالی "در منطقه غرب آسیا و دیگر نقاط جهان است. این رویکرد ماکرون در قبال جنگ اوکراین و روسیه نیز قابل مشاهده است ، جایی که وی یکبار عضویت اوکراین در ناتو را غیرممکن تلقی می کند و بلافاصله، از احتمال ورود زمینی ناتو به جنگ با روسها می گوید! فراموش نکنیم که ماکرون نیز مانند دیگر سیاستمداران فرانسوی خود را ملزم به حرکت در چارچوبی می داند که واشنگتن و تل آویو برای او ترسیم کرده اند. علاوه بر لابیهای آمریکایی در فرانسه، لابیهای «صهیونیستهای محافظهکار» و «صهیونیستهای سوسیالیست» در این کشور، ماکرون را مانند عروسک خیمه شببازی به این سو و آن سو کشانده و مواضع خود را بر زبان او جاری می سازند. این نه یک بازی ناآگاهانه ، بلکه یک سناریوی از پیش طراحی شده و عامدانه از سوی کاخ الیزه و رئیس جمهور ناتوان این کشور محسوب می شود که کمترین اعتباری برای اصالت آن نباید قائل شد.
انتهای پیام