به گزارش ایسنا، به نقل از جهان نیوز: مدت زمان زیادی تا نخستین سالگرد حادثه هفتم اکتبر(عملیات طوفان الاقصی) و وارد آمدن ضربهای سخت و بی سابقه به رژیم اشغالگر قدس در سال ۲۰۲۳ میلادی باقی نمانده است. رویدادی که به زعم بسیاری از ناظران و تحلیلگران، معادلات راهبردی در منطقه غرب آسیا و کلیت خاورمیانه را تغییر داد و البته که روندهای تازهای را نیز تشویق کرده است.
در این چهارچوب، صهیونیستها پس از گذشت یک سال از رویداد مذکور و جنگ افروزی علیه غزه، به هیچکدام از اهداف اعلامی خود دست نیافته اند. در این راستا، نَه جنش حماس و دیگر گروههای مقاومت فلسطینی نابود شده اند و نَه اسرای اسرائیلی در بندِ حماس آزاد شده اند. نکته قابل تامل اینکه صهیونیستها صرفا بر شدت توحش خود با حمایتهای قدرتهای غربی و به ویژه دولت آمریکا علیه ملت فلسطین و البته در مدت اخیر، علیه لبنان افزوده اند. شاید عینیترین نمود این مساله را بتوان در بمبارانهای پیاپی بیروت توسط رژیم اشغالگر قدس و کارزار گستردهاین رژیم در ترور فرماندهان و چهرههای برجسته جریان مقاومت نظیر سید حسن نصرالله دبیر کل فقید حزب الله لبنان و دیگر افراد شناخته شده مشاهده کرد.
با این همه، به نظر می رسد که در تحلیل روند تحولات جاری در منطقه و رمزگشایی از دلایل اوج گیری توحش صهیونیستها و آمریکاییها، بایستی بسیاری از متغیرها و مولفههای کلان را در نظر گیریم. موضوعاتی که لزوما نقطه شروع آنها عملیات طوفان الاقصی نبوده است و به مدتها قبل تر از این رویداد باز می گردند. در این راستا، یکی از عینیترین نمودهای این موضوع را می توان در مقاله جنجالی که "توماس فریدمن" ستون نویس برجسته نشریه نیویورک تایمز در سال ۲۰۲۰ و پس از پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در آن سال نوشت رهگیری کرد.
عنوان مقاله فریدمن این بود: «جوی عزیز، دیگر مساله اصلی توان اتمی ایران نیست». وی در این گزارش بهاین مساله اشاره داشت که اگرچهایران توانسته در حوزه توان هستهای خود پیشرفتهای قابل توجی را تجربه کند با این حال، واقعیت این است که اکنون توان موشکی و پهپادی این کشور و انتقال این توان در ابعاد مختلف به متحدان منطقهای این کشور، به یک تهدید بزرگ برای آمریکا و متحدان آن تبدیل شده است. به بیان ساده تر فریدمن تاکید داشت که آمریکا و متحدانش باید این نقطه قوت ایران که به یک بحران بزرگ برای جریانهای مخالف و معاند با تهران تبدیل شده است را فلج کنند. و الا بایستی با بحرانهای جدی و عمیقتری مواجه شوند.
توماس فریدمن در مقاله جنجالی خود در نیویورک تایمز در سال ۲۰۲۰ به بایدن هشدار می دهد که به جای اصرار بر احیای توافق برجام بایستی معطوف به مقابله با نظم جدید منطقهای در خاورمیانه باشد. نظمی کهایران و محور مقاومت بازیگران اصلی و محوری آن هستند و از ظرفیتهای قدرت قابل توجهی نیز برخوردار هستند.
از این رو، به نظر می رسد که اصرارهای صهیونیستها و متحدان آمریکایی آنها بر تداوم کارزار قتل و جنایت در منطقه و تقابل با محور مقاومت نیز بیارتباط با این توصیه فریدمن به بایدن نیست. معادلهای که در نوع خود در مدت اخیر ۳ نمود عینی را نیز به نمایش گذاشته است.
یک: رژیم صهیونیستی و بازی نمایشی با توافق آتشبس
رژیم اشغالگر قدس در ماههای اخیر، بارها و بارها در مورد مذاکرات مرتبط با انعقاد توافق آتش بس در قالب جنگ غزه، ایجاد مانع و کارشکنی کرده است. معادلهای که سبب شده تا جنبش حماس به صراحت اعلام کند که صهیونیستها صرفا بهاین مذاکرات به چشم بازی تبلیغاتی می نگرند و عملا در حال وقتکُشی برای ارتکاب به جنایت بیشتر علیه ملت فلسطین هستند. در رابط با لبنان نیز همین معادله حاکم است کما اینکه وزیر خارجه لبنان اخیرا در افشاگری تاکید کرده که با رایزنیهای فراوان، شهید سید حسن نصرالله با انعقاد یک توافق آتش بس ۲۱ روزه در قالب جنگ با دشمن اسرائیلی موافقت کرد با این حال، صهیونیستها در اوج ناجوانمردی اقدام به ترور ایشان کردند.
از این رو، رژیم اشغالگر قدس سطح بازی خود را کلان تر و در سطح منطقه می بیند و سعی دارد تا نظم نوینی را در غرب آسیا حاکم کند که به بهترین نحو در خدمت اهداف و منافع آن باشد. این موضوع به عینه از سوی نتانیاهو در جریان سخنرانی اخیرش در نشست سالانه محمع عمومی سازمان ملل متحد نیز بیان شد. در واقع، اسرائیل و آمریکاییها، جریان مقاومت را در نقطهای خطرناک از حیث قدرت و نفوذ می بینند و به زعم خود سعی در حذف این جریان دارند. همان نکتهای که توسط فریدمن نیز در سال ۲۰۲۰ نسبت به آن هشدار داده شده است.
دو: تلاشهای صهیونیستها جهت هدف قراردادن زرادخانه تسلیحاتی حزب الله لبنان
توسعه توانمندیهای جریان مقاومت در منطقه گزارهای بوده که اغلب ناظران و تحلیلگران مسائل راهبردی به آن شهادت می دهند. نکته مهم در این رابطهاین است که اغلب گروهها و جریانهای مقاومت در منطقه، فناوری ساخت تسلیحات را به دست آورده اند و صرفا به تامین سلاح از مبدا خارجی نیازی ندارند. این همان نکتهای است که برخی از تئوریسینهای امنیتی اسرائیلی در رابطه با توان تسلیحاتی حماس در نوار غزه به آن اعتراف کرده اند. در مورد حوثیهای یمنی و حزب الله لبنان نیز با معادلهای مشابه رو به رو هستیم.
حال در این وضعیت، اشغالگران اسرائیلی با همکاری آمریکا سعی دارند به هر نحو ممکن که شده به زرادخانه تسلیحاتی جریان مقاومت ضربه بزنند. موضوعی که خود یک هدف محوری در قالب جنگ افروزی صهیونیستها علیه حزب الله در لبنان است و اسرائیل به نحوی ویژه بهاین دستورکار معطوف است. این همان نکته مهمی است که توماس فریدمن در مقاله سال ۲۰۲۰ خود به بایدن نسبت به آن هشدار داد و حتی تاکید داشت تهدیدِ توان موشکی و پهپادی جریان مقاومت، از تهدید قدرت اتمی ایران و پیشرفتهای تهران در این حوزه نیز بیشتر است.
سه: اسرائیل و تلاش برای ایجاد شکاف در محور مقاومت
در نهایت بایدگفت که رژیم اشغالگر قدس در چهارچوب تلاش کلانترِ خود برای شربه زدن به شبکه مقاومت در منطقه، سعی دارد تا جای ممکن بازیگران مختلف این شبکه را از یکدیگر جدا کند. اساسا به همین دلیل هم بوده که شاهد بودیم پس از واقعه ترور شهید سید حسن نصرالله، اشغالگران اسرائیلی از محاصره زمینی، دریایی و هوایی لبنان سخن گفتند و حتی تهدیداتی را علیه بر زمین نشستن هواپیماهای ایرانی در فرودگاه بیروت نیز مطرح کردند.
به بیان ساده تر، اسرائیل و آمریکا سعی دارند بازیگران و اعضای مختلف محور مقاومت را از یکدیگر جدا کنند و آنها را هدف قرار دهند. این مساله و دستورکاری است که جریان مقاومت نیز به خوبی آن را درک کرده و درست به همین دلیل است که شاهد بودهایم مقام معظم رهبری اخیرا در خطبههای نماز جمعه تهران که پس از عملیات وعده صادق ۲ برگزار شد، به صرحت بر تداوم حمایتهای ایران از محور مقاومت تاکید فرمودند و البته که فلسفه اجرای عملیات وعده صادق ۲ نیز حمایت قاطع ایران از متحدان خود در سطح منطقه و حراست از امنیت ملی اش بود.
موضوعی که دلگرمی زیادی را در میان ملتهای آزاده منطقهایجاد کرده است و نوعی ضدراهبرد را علیه طرحهای کلان اشغالگران اسرائیلی و آمریکایی در منطقه به ذهن متبادر می کند. دستورکاری که هدف نهایی آن قدرت سازی بیش از پیش برای جریان مقاومت در سطح منطقه است.
انتهای پیام