مفتخریم به ای‌دی‌اچ‌دی! / فخرفروشی به یک اختلال روانی 

این روزها جوری از اختلال ADHD در فضای مجازی با شوخی و خنده صحبت می‌شود که یک موضوع جدی به اتفاقی سطحی تبدیل شده و این باعث می‌شود که هم کار متخصص‌ها جدی گرفته نشود و هم مبتلایانِ واقعی تنگناهای بیشتری برای درمان پیدا کنند.

به گزارش ایسنا، به نقل از تابناک، قبول که باید گاهی مسائل پیچیده را به زبان ساده گفت، قبول که باید مشکلات را خیلی جزئی بیان کرد تا ما بفهمیم که فلان عادت یا فلان مشکلمان به خاطر یک بیماری روانی است که قابل درمان است؛ اما گاهی این ساده‌گویی‌ها خودش مشکل‌آفرین است.

چطوری؟ وقتی یک مشکل جدی را خیلی سطحی بیان می‌کنند، و آنقدر با یک مشکل جدی شوخی می‌شود که دیگر مشکل بودنش از خاطر می‌رود، دیگر کسی به درمان آن فکر نخواهد کرد. خصوصا وقتی افراد ترگل برگل‌شده‌ای که خود را مبتلا به اختلال می‌دانند، با خوشحالی و شادمانی آن را فریاد می‌زنند و حتی خود را تافته جدابافته از جامعه می‌دانند، دیگر نمی‌توان به سادگی جا انداخت که این یک بیماری است نه بازیچه‌ای برای جذب فالوئر و مخاطب. 

بیماری‌های باکلاس و بیماری‌های شرم‌آور

سال‌ها پیش مهران مدیری که در طنزگویی خلاقیت و هوش بالایی دارد، ویدیویی کوتاه ساخت که در آن از تفاوت اهمیت و به عبارت خودمانی‌تر کلاسِ بیماری‌ها گفت. موقعیت ویدئو بیماران منتظر در داروخانه برای دریافت نسخه‌هایشان بود. مرد داروخانه‌چی افراد را با بیماری‌هایشان صدا می‌کرد. مثلا اونی که بواسیر حاد با خونریزی دارد... اونی که کچلی دارد... اکثر افراد خجالت‌زده برای درمان نسخه می‌رفتند. اما وقتی مسول داروخانه مردی را که میگرن داشت صدا کرد، فضا عوض شد. مرد با افتخار گفت: من! من میگرن دارم... و با افتخار دارو را گرفت. دو بیمار باقی‌مانده هم از به خاطر شرمندگی از بیماری خودشان به حال مردی که میگرن داشت، غبطه خوردند و آن را یک بیماری باکلاس دانستند!

این کار دقیق طنز است که به فضای جامعه هشدار می‌دهد بخشی از مسیر را اشتباه رفته. وگرنه کدام بیماری است که کلاس داشته باشد و کدام مایه خفت است؟ بیماری، بیماری است و باید حل شود. به همین سادگی. اما خودمانیم... آنهایی که میگرن دارند حتی گاهی شیک‌تر درباره مریضی‌شان حرف می‌زنند.

حالا از این مثال برسیم به ای دی اچ دی. اختلالی روانی که تشخیصش کار متخصص است و اصلا موضوعی نیست که با یک پست در فضای مجازی بتوان آن را شناخت و نشانه‌هایش را در خود یافت و انگِ بیماری ار به خود زد. و بعد، حتی به آن افتخار کرد و انتظار داشت که دیگران رعایت حال فرد را بکنند. چرا؟ 

دانشجویان رشته‌های روانشناسی در شاخه‌های مختلف، با ADHD آشنا می‌شوند و حتی برای یادگیری درمان آن چند کتاب مفصل می‌خوانند. حتی موضوع آنقدر پیچیده است که اگر روانشناسی به شکل تخصصی درباره کودکان و نوجوانان مشغول فعالیت باشد، باید کتاب‌های جداگانه‌ای را بخواند. در یکی از همین کتاب‌ها با عنوان «چگونه به کودکان بیش‌فعال/کم‌توجه کمک کنیم؟» نوشته کیت.ای. اسپورر تعریف این بیماری این طور آمده: «اختلال بیش‌فعالی همراه با کمبود توجه، یک تشخیص پزشکی برای کودکانی است که در مقایسه با همسالانشان، از لحاظ رشدی، رفتاری و شناختی مشکلاتی دارند. این تشخیص با استفاده از ملاک‌های طبقه‌بندی بین‌المللی بیماری (ICD-۱۰) و راهنمای تشخیص و آماری (DSM-IV) مشخص می‌شود. بیش‌فعالی/کمبود توجه سه مشخصه اصلی دارد: ۱. اشکال در نگهداری توجه و تمرکز ۲. کنترل کم تکانه‌ها ۳. اختلال در کنترل فعالیت حرکتی.»

پس انگار موضوع جدی است! گویا برای تشخیص آن نمی‌توان فقط به یک پست بامزه فضای مجازی اتکا کرد که «تو هم نمی‌تونی متمرکز بمونی؟ تو هم دیر می‌رسی؟ پس تو ای‌دی‌اچ‌دی داری...»

حالا اوضاع وقتی پیچیده‌تر می‌شود که در همین کتاب نویسنده یک مثال ساده می‌زند: گاهی اوقات رفتارهای مربوط به بیش‌فعالی و کمبود توجه در اکثر افراد مشاهده می‌شود. عواملی که این رفتارها را به اختلال بیش‌فعالی / کم‌توجهی تبدیل می‌کنند، ثبات، فراوانی و شدت آن است. به نظر می‌رسد که ریشه این مشکل، ناتوانی در کنترل رفتار است. برای مثلا «ممکن است یک فکر زودگذر در مورد پریدن پنجره طبقه چهارم ساختمان برای یک لحظه از ذهن ما بگذرد.» اما قبل از به پایان رسیدن این فکر، کودک بیش‌فعال این کار انجام داده است.» 

شاید شما هم در هنگام خواندن این پارگراف چند لحظه نفس در سینه‌تان حبس شده باشد و سریع در ذهنتان، یا خودتان را با این مقایسه کرده باشید، یا به دنبال افرادی بگردید که در اطرافتان با چنین شرایطی دیده‌اید.

در همین کتاب، نویسنده تعداد زیادی آزمون در سطوح مختلف گنجانده که روان‌درمانگرها و مربی‌ها با استفاده از آن‌ها بفهمند که چه کودکی دچار بیش‌فعالی است. و همین آزمون‌ها مرز شیطنت زیاد، هوش زیاد، و دیگر شرایط خاص را نسبت به یک اختلال مشخص می‌کند.

کار که از دست متخصص‌ها خارج می‌شود و به ورطه جذب فالوور و ویوی بالا می‌افتد، دیگر دقت در آن هیچ جایگاهی ندارد. اصلا همین الان اگر شما هم این اختلال را جستجو کنید، بیشتر از آن که توضیحات جدی ببینید، با یک سری محتواهای زرد و عامه‌پسند مواجه می‌شوید. و از بین هر صد پست یا پیام، احتمالا یکی دوتایشان جدی و دقیق به نظر می‌رسد. مثلا این سخنرانی دکتر آرش حیدری، جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه علم و فرهنگ در گروه مطالعات فرهنگی  را درباره مضرات فراگیری بیماری ای‌دی ‌اچ‌دی در جامعه ببینید:

در همان چند پست جدی کافی است نظر مخاطب‌ها را بخوانید. مخاطب‌های موضوعات جدی، از دردهایی حرف‌ می‌زنند که کمتر دیده و شنیده می‌شود. مثلا یکی از آن‌ها می‌گوید: «واقعا من ای‌دی‌اچ‌دی دارم. خیلی زجرآوره. کسی که واقعا داشته باشه، این همه باهاش کلاس نمی‌ذاره و همیشه دنبال راهی‌یه که خوب بشه. یکی از بدی‌های این بیماری به یاد نیاوردن خاطراته. من هیچی یادم نمیاد از کودکی‌ام یا از نوجونی‌ام خیلی کم یادمه.»

البته هستند در این میان کسانی که این پدیده را اتفاق خوبی برای خودشان می دانند و از آن بهره لازم را می برند. در مستندی که بی بی سی در چند سال پیش منتشر کرد، به همین موضوع پرداخته شده بود و عنوانش نیزچنین بود؛ لذت زندگی با ای.دی.اچ.دی!

از رنج، ارزش اجتماعی نسازیم!

امام ساله مهم‌تر این است که وقتی افراد خیلی زیادی ادعای این اختلال را داشته باشند، دیگر رنج آنهایی که واقعا مبتلا هستند دیده نمی‌شود. چون آنها به درک شدن واقعی نیاز دارند نه شوخیِ درک شدن. ما نباید از یک رنج، ارزش اجتماعی بسازیم. بلکه رنج را باید ببینیم، تشخیص دهیم و محترمانه آن را درمان کنیم.

هشدار درباره ساده‌انگاری بیماری‌ها و اختلال‌ها به این معنا نیست که دیگر درباره آنها حرف زده نشود. بلکه، باید مراقب بود. اتفاقا ساده‌سازی مشکلات خوب است تا اگر کسی تاکنون از وجود یک بیماری خبر نداشته و مدام خودش را سرزنش می‌کند، حداقل متوجه شود که این بیماری است و برای بهبود آن از طریق متخصص‌ها می‌تواند اقدام کند. از طرفی کسانی که دچار اختلال بیش‌فعالی/کم‌توجهی هستند، راحت‌تر از سوی دیگران درک شوند و این طور، با امنیت خاطر بیشتری در راه بهبود قدم بردارند. اما رنج آنها تمسخر نشود! 

انتهای پیام

  • شنبه/ ۱۴ مهر ۱۴۰۳ / ۱۱:۲۷
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1403071410707
  • خبرنگار :