/روایت غزه/

درباره «رفعت» و همه آن‌ها که قصه انسان در غزه را روایت می‌کنند

«رفعت العرعیر» که آذرماه سال گذشته به طور هدفمند مورد ترور قرار گرفت از اثرگذارترین چهره‌هایی بود که بر روایت زندگی در غزه تأکید داشت؛ این گزارش درباره رفعت است کسی که در همه سال‌های عمرش به این نتیجه رسیده بود که کلمه را به سلاح تبدیل کند و قصه انسان در غزه را تعریف می‌کرد.

دکتر «رفعت العرعیر» در حدود ساعت ۱۸:۰۰ روز ۶ دسامبر ۲۰۲۳ در جریان حمله هوایی اسرائیل شهید شد، او ۴۴ سال داشت. برادرش صلاح به همراه پسرش محمد و خواهرش اسماء با سه فرزندش (علاء، یحیی و محمد) نیز از جمله کسانی بودند که در این حمله هوایی شهید شدند. البته که قبلاً هم، در سال ٢٠١۴ اسرائیل یکی از برادران رفعت را به شهادت رسانده بود.

ما آمار نیستیم

رفعت از آن دسته آدم‌هایی بود که تأکید می‌کرد هر جانی ارزشمند است، هر یک از شهدا که هر روز تنها عددی از اعداد افراد نسل کشی شده توسط اسرائیل هستند، صاحب جان و زندگی و یک راه برای ادامه آن بوده‌اند؛ رفعت یکی از بنیانگذاران سازمان «ما عدد نیستیم (ما آمار نیستیم)» بود، خلاق بود، ادبیات خوانده بود و به خوبی درک می‌کرد که روایت تا چه حد می‌تواند اثرگذار باشد، آنقدر خوش قلمش را می‌چرخاند که اسرائیلی‌ها بارها به اثر نوشته‌های او بر ایجاد نفرت علیه صهیونیسم اشاره کرده بودند و خب چه زمانی می‌توانست برای از میان برداشتن این چهره مناسب‌تر از قتل‌های هر روزه و هزار هزار نفره در نوار غزه، در یک سالی که گذشت باشد؟

قصه همه آدم‌هایی که در غزه زندگی می‌کنند

اما چرا رفعت مهم است؟ می‌گویند زندگی مردم غزه به گونه‌ای است که تو را عاشق زندگی می‌کند و در مقابل طوری به دامان مرگ می‌روند که نشان می‌دهد مرگ نیز رفیقشان بوده، یکدیگر را در آغوش و در پایان زندگی را به سخره می‌گیرند!

رفعت قصه‌ زندگی‌های غزه را روایت می‌کرد، می‌گفت اگر روزی اسرائیلی‌ها به خانه من حمله کنند تنها سلاحی که دارم همین مداد من است که به سمت آن‌ها پرتاب خواهم کرد، بقیه مردم غزه هم همین طور هستند. اسرائیل می‌خواهد ما به طور دسته‌جمعی خودکشی کنیم، اما ما هرگز این کار را نخواهیم کرد.

او با همان مدادش از آدم‌های غزه می‌نوشت، از مردی که پدر است، همسر است، پسر یک مادر پیر است؛ مردی که سال‌ها قبل همسرش را اسرائیلی‌ها به اسارت گرفته‌ و به شهادت رسانده‌اند، مردی که به دیدار مادرش می‌رود و گاهی پایش را درون آب گرم می‌گذارد، رنج روزگار را از پایش می‌شوید و امید را در دل پیرزن زنده نگه می‌دارد، گاهی شب‌ها دخترکش را که از صدای لاینقطع بمب‌ها ترسیده در آغوش می‌گیرد و برای عوض کردن احوال دخترش با یکدیگر تلاش می‌کنند تشخیص دهند صدایی که به گوش رسیده از تبار کدام بمب خانه خراب کنی بوده است، حالا همین مرد را به شهادت رسانده‌اند، در حالی که رفته بود ۲ خیابان بالاتر شهدا را از زیر آوار بیرون بکشد؛ این قصه آدم‌هایی است که باید به گوش جهانیان برسد.

«رفعت العرعیر» می‌دانست قصه‌های غزه فقط قصه اشک و آه و ظلومیت نیست، قصه اعدادی که در اخبار اعلام می‌شوند نیست و ما هم باید بدانیم؛ رفعت شاگردانی تربیت می‌کند که راویان اتفاقات غزه باشند و می‌بینید که این آدم چقدر می‌تواند برای اسرائیلی که ارباب بلامنازع رسانه‌های جهان است آسیب زننده باشد؟

در خصوص «رفعت العرعیر» یک نکته مهم وجود دارد، او در همه سال‌های عمرش و در دوران تحصیل به این نتیجه رسیده بود که کلمه را به سلاح تبدیل کند، زبان و ادبیات انگلیسی آموخت و با تسلط بر ادبیات انگلیسی توانست به رسانه‌های غرب رسوخ کند و همین هنر را به جوانان غزه، آن‌هایی که اهل ادبیات بودند نیز آموخت.

پیامی که رفعت همه عمر بر آن تأکید داشت را در روزهای آخر زندگی خود به شعری تبدیل کرد که من، انسان ایرانی، در قلب خاورمیانه خوب آن را درک می‌کنم، من درک می‌کنم و جوان غربی آن را به شعار تبدیل می‌کند و در دانشگاه‌ها آن را روی دست می‌گیرد:

«اگر من باید بمیرم
پس تو باید زنده بمانی
تا داستانم را برای بقیه تعریف کنی
اگر من باید بمیرم
بگذار این مرگ امیدی بیافریند
بگذار این مرگ افسانه‌ای باشد.»

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۸ مهر ۱۴۰۳ / ۰۹:۱۸
  • دسته‌بندی: قزوین
  • کد خبر: 1403070805879
  • خبرنگار : 50657