به گزارش ایسنا، در گذشته زمانی که انسانی به دنیا میآمد، علاوه بر نام و نامخانوادگی، شغل، جایگاه اجتماعی، منافع، دوستان و دشمنانش بر اساس منافع و مصالح خانواده، ایل یا قبیلهاش مشخص شده بود. در مواردی حتی همسرش را هم از کودکی، دیگران انتخاب کرده بودند. اما انسان معاصر در جغرافیای کلانشهرها، از تمامی این قید و بندها رهایی یافته است و در میان انبوهی از انسانهایی که آنها را نمیشناسد، زندگی میکند و به ندرت پیش میآید در مسیر رفت و آمد هر روزهاش، به صورت اتفاقی با انسان آشنای دیگری ملاقات کند. او از طریق تحصیلات، شغل و... با انسانهای دیگر ارتباط میگیرد و به نوعی امکان انتخابهای بیشتری را در سرنوشت خود دارد. اما او امروز در این تصمیمگیریهای سرنوشتساز به بحران در هویت خود برخورد کرده است. در جستوجوی پاسخ به این سوال که من در نگاه دیگران چه کسی هستم، ناگهان او با غریبههایی مواجه میشود که هیچکدام واقعا او را نمیشناسند و نمیتوانند به این سوال او پاسخ بدهند.
جوزف کمبل اسطورهشناس و استاد دانشگاه سارالارنس نیویورک در باب توصیف انسان میگوید تنها راهی که میتوان یک انسان را حقیقتا توصیف کرد، توصیف کمال نایافتگیهای اوست. هویت رابطه مستقیمی با مسئله معنا دارد. رولو می روانشناس و نویسنده در مقدمه کتاب انسان در جستوجوی خویشتن مینویسد، یکی از معدود مواهب زندگی در دورانهایی دلهرهانگیز این است که انسان مجبور به آگاه شدن از خویشتن خود میشود. زمانی که معیارها و ارزشهای جامعه بهم میریزد و مخدوش میشود، ما نمیدانیم که چه هستیم و باید چگونه باشیم. چنانکه متیو آرنولد شاعر و متفکر قرن نوزدهم گفته است به فکر جستوجو برای یافتن خود میافتیم. در چنین شرایطی احساس عدم امنیت از هر طرف ما را فرا میگیرد و به این فکر وا میدارد که آیا ممکن است منبعی برای راهنمایی و توانمندسازی ما وجود داشته باشد و از آن بهره نبرده باشیم؟ در این وضعیت که البته چندان خوشایند نیست، مردم از خود میپرسند که با در هم ریختگی و بیانسجامی اوضاع، چگونه خواهند توانست انسجام درونی خود را حفظ کنند؟ و در زمانی که هیچچیز به طور قطعی مشخص نیست آیا خواهند توانست، چه در زمان حال و چه در زمان آینده، راه طولانی رشد را که به تحقق وجود شخصیشان میانجامد، بپیمایند و به مقصد برسند؟
هویت روزمره
فرهنگ دهخدا هویت را اینگونه تعریف میکند که ویژگی یا کیفیتی که موجب تمایز و شناسایی کسی از دیگران شود. آنتونی گیدنز هویت را آگاهی انسان میداند و استمرار آن را وابسته به بازتولید روزمره، پشتیبانی و حفاظت از آن میداند. به طور کلی میتوان گفت جامعهشناسان هویت را احساسی از برخوردهای بین فردی و جامعه تعریف میکنند و بستر شکلگیری آن را زندگی جمعی میدانند. هویت در بستر عضویت در گروه شکل میگیرد و بازخوردهای ارزشی مثبت و منفی بر آن تاثیر میگذارد. پس از خود فرد، دیگران به فرد میگویند که چه کسی است و در پاسخ به این نگاه، انسانها به گونهای رفتار میکنند که از آنها انتظار میرود. هویت شبیه سازهای است که در روابط اجتماعی ساخته میشود و سازهای اجتماعی است در زندگی روزمره ساخته میشود.
اعتبار در سنت
هویت انسان در گذشته در گرو عضویت یک قبیله یا یک نظام خویشاوندی خاص بود. هویت آنان با توجه موقعیت اجتماعی و فرهنگی خانوادهاش، در گروه تعریف میشد و نقش آنها با توجه به جنسیت و سن مشخص شده بود. انسانها برای گذر از هر مرحله از زندگی و یافتن هویت جدید، آیینهای گذار مشخصی را دنبال میکردند. در این شیوه زندگی اجتماعی به ندرت کسی امکان این را مییافت تا در هویت و نقش خودش تغییری را ایجاد نماید و موقعیت خود را در گروه یا قبیلهاش تغییر دهد.
هویت برای انسان در گذشته محل بحث و حتی دارای بحرانی حول محورش نبوده است. در گذشته انسان در یک ساختار کاملا تثبیت یافته دارای شغل و عضویت در قبیله خود بود و این جایگاه در معرض تهاجم و تزتزل از سوی عوامل دیگر قرار نداشت. وابستگیها، منافع و مصالح و حتی سرنوشت آنان وابسته ساختار خویشاوندی بود.
با رشد کلانشهرها شاهد گسست روابط اجتماعی سنتی در شهر بودهایم و دیگر روابط اجتماعی مانند گذشته بر اساس دوستی و آشنایی بلند مدت یا روابط خونی و خانوادگی شکل نمیگیرد، بلکه اغلب روابط بر اساس موقعیتهای اجتماعی و اقتصادی با انعطاف بیشتری توسط انتخاب انسان ساخته میشود.
احیای هویت
گمنامی پدیدهای در عصر مدرن است در پی به وجود آمدن کلانشهرها فراگیر شده است. روابط عمیق و معنادار میان انسانها کاهش یافته و افراد روزانه با افراد بسیاری برخورد دارند که ممکن تنها یکبار آنها را ببینند و دیگر هیچ برخوردی بین آنها شکل نگیرد. اجارهنشینی گسترده در کلانشهرها نیز باعث شده تا مسئله سکونت نیز کوتاه مدت باشد. ارتباطات محلی شکل نمیگیرد و حتی همسایه هم همسایهاش را نمیشناسد. مسافت جغرافیایی زیاد، تراکم جمعیت و...، نوعی ارتباطات ناپایدار را به وجود آورده است و به دنبال آن روابط اجتماعی به صورت سطحی در جامعه افزایش یافته است، این نوع از روابط باعث آن میشود تا بین افراد روابط عمیق شکل نگیرد.
اگر با دقت پیرامون زندگی شهری را نگاه کنید، همه در جستجوی احیا و بازسازی هویت هستند. دقیقا به این خاطر که موضع انسان در برابر جهان تغییر پیدا کرده است. تغییرات سریع در شیوه زندگی و شکلگیری مد، ناامنی عمیق مشخصی حتی در مورد موضوعات اساسی اعم از اشتغال، ارزش پول و روابط اجتماعی با دیگران پدید آورده است. امروز با از دست رفتن الگوی روابط اجتماعی در گذشته و همچنین کمرنگ شدن تصویر انسان در نگاه اجتماعی باعث آن شده که مسئله هویت انسانها در شهرهای بزرگ و پر جمعیت دچار تزلزل شود و برای بازسازی آن با شیوههای مختلف، به ویژه از طریق سبک زندگی متمایز تلاش نمایند.
ارائه روایتی متمایز از زندگی
هویت در سبک زندگی مدرن در کلانشهرها از نگاه جامعهشناسان سه معیار طبقه، قشر اجتماعی و سبک زندگی است. طبقه اجتماعی، به جایگاه افراد در سلسله مراتب نظام تولید و عمدتا جایگاه اقتصادی اشاره دارد. قشر اجتماعی نیز جایگاه منزلت اجتماعی را نشان میدهد. سبک زندگی اما مرتبط با رفتار افراد است، رفتاری که افراد برای برآورده کردن نیازهای خود در جامعه انجام میدهند و مجموعه این رفتارها به فرصتی تبدیل شده است تا روایت متمایز و خاصی را از هویت خود ارائه نمایند.
افراد از هویت سنتی خود که از قومیت یا نسبتهای نسبی و سببی دریافت میکردند، فاصله گرفتهاند و هویتهای جدیدی پیدا کردهاند که منشا آن در مدرنیته است. به وجود آمدن این هویتها در گرو نوع خاصی از سبک زندگی است و حتی گروهبندیهای اجتماعی را میتوان از سبک زندگیشان تشخیص داد. هویت اجتماعی در کلانشهرها به این شکل نیست که شما عضو گروه و... شوید و سپس از طریق آن عنوان هویتی دریافت کنید؛ بلکه هویت بر اساس سبک زندگی است که به صورت مستمر و روزمره باید بازسازی شود. همه فعالیتها باید به نوعی در پشتیبانی از روایتی باشد که زندگی ارائه میشود و بیشتر این انتخابها، انتخابهایی مصرفی هستند.
زمانی که افراد میخواهند تمایز خود را در سبک زندگی به نمایش بگذارند به صورتی عمل میکنند که همه روایتهای ارائه شده توسط آنها با یکدیگر همخوان باشد، افراد تحصیلات و در کنار آن سبک زندگی مصرفی اعم از خانه، ماشین، سفر و نحوه گذران اوقات فراغت، علاقهمندیها و... را انتخاب میکنند تا از هویت خود حفاظت نمایند. هویتی که در کلانشهرها برمبنای سبک زندگی شکل گرفته است، ارتباط نزدیکی با مصرفگرایی دارد. پیش از این اشاره شد که موضع انسان در برابر جهان تغییر یافته است و تلاش میکند از تمامی منابع، در ارائه و نمایش وضع جدید استفاده کند تا هویت و مسیر خویشتن را بیابد. همانطور که سورن کییرکگورد فیلسوف در اینباره نوشته است اقدام به هر عملی دلهره میآفریند، اما اقدام نکردن گم کردن خویشتن است و هر اقدام جدی، آگاهی از خویشتن را به همراه دارد.
انتهای پیام