به گزارش ایسنا، امروز ۲۱ شهریور نود و هفتمین سالگرد مهاجرت اعتراضآمیز علمای اصفهانی به قم در اعتراض به اجرای خدمت وظیفه اجباری طلاب در سال ۱۳۰۶ است.
در دو دوره نظام پادشاهی ایران دو مهاجرت اعتراضی بزرگ اتفاق افتاد که هر دو اعتراض از سوی مراجع تقلید و علمای تهران و اصفهان انجام شد.
مهاجرت اول که دو مرحله کوتاهتر و طولانیتر داشت در دوره مظفرالدین شاه پنجمین شاه قاجار اتفاق افتاد و مهاجرت دوم که فقط یک مرحله طولانی مدت داشت، در دوره سلطنت رضاشاه پهلوی اتفاق افتاد.
در مهاجرت اول علما و بزرگان حوزههای علمیه در اعتراض به رفتار خشونتآمیز میرزا احمد خان ملقب به علاءالدوله حاکم وقت تهران در دوره صدراعظمی سلطان عبدالمجید میرزا اتابک اعظم ملقب به عینالدوله که در حمایت از سیاستهای مالیاتی ژوزف نوز معروف به موسیو نوز بلژیکی، رئیس گمرکات ایران در عصر مظفری مرتکب شده بود، انجام شد که نتیجه آن رضایتبخش بود.
اما مهاجرت دوم که در دومین سال سلطنت ۱۶ ساله رضاشاه پهلوی اتفاق افتاد، نتیجه عکس داد. این اعتراض در واکنش به اجرای قانون خدمت وظیفه اجباری که به تصویب پنجمین دوره مجلس شورای ملی رسیده بود، انجام شد.
با وجودی که رهبر این قیام بزرگ موفق شد بعد از پافشاری و اصرار فراوان و ارسال تلگرافهای متعددی به مجلس شورای ملی و دولت وقت و مذاکرات چند باره با نمایندگان دربار و دولت، پس از ۱۰۴ روز بستنشینی در حرم حضرت فاطمه معصومه (س) حکومت رضاشاه پهلوی را مجاب کند تا لایحه اصلاحیه قانون خدمت وظیفه اجباری و چند درخواست دیگرش در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۰۶ به مجلس شورای ملی ارسال شود اما پیش از آن که لایحه مذکور در دستورکار مجلس قرار بگیرد به طرز مشکوکی در چهارم دی ۱۳۰۶ جان به جان آفرین تسلیم کرد و قیام مراجع و علما را ناتمام گذاشت.
اولین اعتراض
اولین مهاجرت مراجع و علمای کشور در دو مرحله انجام شد. در مرحله اول آیات عظام سید محمد طباطبایی، سید عبدالله بهبهانی و شیخ فضلالله نوری در اعتراض به فقدان عدالتخانه و اجرا نشدن احکام اسلام توسط عوامل حکومت در تاریخهای ۲۴ و ۲۷ تیر ۱۲۸۵ در حرم عبدالعظیم حسنی (س) بستنشین شدند.
اما چرا علما و روحانیون مشروطهخواه سه هفته قبل از امضای فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه دست به چنین عملی زدند و تاثیر این بستنشینی که در دو مرحله انجام شد، چقدر بر تصمیم شاه قاجار برای امضای فرمان مشروطه تاثیر گذاشت؟
مرحله اول مهاجرت
جنگ دریایی روسیه و ژاپن در منطقه پورت آرتور که از ۲۰ بهمن ۱۲۸۲ تا ۱۴ شهریور ۱۲۸۴ در آبهای شبه جزیره کُره درگرفت، موجب شکست سنگین نیروی دریایی و زمینی روسیه تزاری شد.
این جنگ تاثیر منفی فراوانی بر کمبود مواد غذایی در آسیا به خصوص کمیاب شدن قند، شکر و چای در ایران شد. آثار منفی این کمبود چند ماه بعد از پایان جنگ ژاپن و روسیه، در سال ۱۲۸۵ در بازار ایران هویدا شد.
میرزا احمد خان ملقب به علاءالدوله، حاکم وقت تهران در دوره صدراعظمی سلطان عبدالمجید میرزا اتابک اعظم ملقب به عینالدوله، بازرگانانی را که در اعتراض به رفتار مسیو نوز بلژیکی، رئیس گمرکات ایران در عصر مظفری تحصن کرده بودند را به بهانه گران کردن قند و شکر و به قصد زهر چشم گرفتن از سایر تجار و بازاریان تهران، در ملاءعام به چوب بست و فلک کرد.
کسبه با شنیدن این خبر بازار بزرگ تهران را تعطیل کردند و در مسجد شاه (مسجد امام خمینی) تجمع کردند. این تجمع موجب دخالت عینالدوله و دادن وعده رسیدگی شد. مدتی گذشت اما خبری از اجرای وعدهها نشد.
کسبه بازار بار دیگر با حضور در مسجد شاه پای سخنان شیخ محمد واعظ از واعظان مشهور دوره مظفرالدین شاه نشستند اما قزاقهای قشون به مسجد شاه حمله کردند و تجمعکنندگان را با ضرب و شتم و به زور تفنگ از مسجد بیرون کردند.
در این حمله عبدالحمید، یکی از طلاب متحصن را در محوطه مسجد به شهادت رساند. به دنبال این اتفاق جمعی از کسبه و تجار بازار تهران به آیتالله سید محمد طباطبایی و آیتالله سید عبدالله بهبهانی از علما و سران دینی نهضت مشروطه شکایت بردند. این دو نیز در حمایت از بازاریان و تا تامین مطالباتشان به شهر ری رفتند و در حرم عبدالعظیم حسنی (س) تحصن کردند.
با سخنان واعظان در جای جای شهر تهران و شهر ری، تعطیلی بازار تهران ادامه یافت و تعداد کسبه تحصن کننده رفته رفته به ۱۰ هزار نفر افزایش یافت.
خواسته علمای بستنشین در شهر ری تشکیل عدالتخانه، اجرای احکام اسلام و عزل مسیو نوز بلژیکی و علاءالدوله بود. آنان بر خواسته خود پافشاری کردند.
نماینده مظفرالدین شاه با مشاهده اوضاع آشفته شهر به بستنشینان وعده داد خواستههایشان عملی میشود. به دنبال آن طباطبایی و بهبهانی به تحصن پایان دادند و به تهران برگشتند. این واقعه به مهاجرت صغرا معروف شد.
دومین مرحله مهاجرت
اما عینالدوله، صدراعظم وقت زیر بار نرفت و با ایجاد دو دستگی بین علما و کسبه بازار، برخی فعالان بستنشین را دستگیر، زندانی و تبعید کرد.
کسبه بازار بار دیگر به رهبران تحصن یعنی طباطبایی و بهبهانی شکایت بردند و آنان هم چاره کار را بستنشینی در حرم حضرت فاطمه معصومه (س) دیدند.
آیتالله سید محمد طباطبایی و آیتالله سید عبدالله بهبهانی در تاریخ ۲۴ تیر ۱۲۸۵ به همراه ۱۰۰۰ نفر از طلاب و بازاریان به قم رفتند. شیخ فضلالله نوری نیز سه روز بعد در تاریخ ۲۷ تیر ۱۲۸۵ به همراه جمعیت زیادی به قم رفت.
مهاجرت سه چهره سرشناس نهضت مشروطه و ملحق شدن میرزا محمدتقی نجفی اصفهانی ملقب به آقا نجفی اصفهانی و ملا قربانعلی زنجانی از روحانیون متنفذ اصفهان و زنجان به بستنشینان، وزن مخالفان عینالدوله را زیاد کرد و در نهایت مظفرالدین شاه با قبول شرایط بستنشینان فرمان مشروطه را در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ امضا کرد و بستنشینان به این مهاجرت که به مهاجرت کبرا معروف شد، پایان دادند.
به دنبال این وعده مظفرالدین شاه عینالدوله صدراعظم مستبد خود را از صدارت عزل کرد، دستور ایجاد مقدمات تشکیل دارالشوری را صادر کرد و دستور قصاص قاتلان و بازگرداندن تبعیدشدگان را داد.
روحانیون مشروطه و بازاریان متحصن در قم نیز ۱۰ روز بعد بعد از امضای فرمان مشروطه که به خط احمد قوامالسلطنه نوشته شده بود، با اطمینان از اجابت خواستههایشان در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۲۸۵ در میان استقبال پرشور مردم و با احترام فراوان، وارد تهران شدند.
بستنشینی در سفارت انگلیس
هم زمان با رفتن آیتالله شیخ فضلالله نوری و جمع بزرگی از بازاریان به جمع تحصنکنندگان قمی، ۵۰ نفر از اقشار مختلف مردم از روحانیون، طلاب، مردم عادی و صنوف مختلف بازار در تاریخ ۲۷ تیر ۱۲۸۵ در حمایت از بستنشینان قم، راهی سفارت انگلستان در باغ قلهک شدند و در حیات و محوطه باز اطراف سفارت چادر زدند.
تحصنکنندگان سفارت انگلیس نیز هم زبان با بستنشینان قم از مظفرالدین شاه درخواست کردند علما و تجار بستنشینِ قم را به تهران بازگرداند و تضمین دهد احدی از آنان شکنجه و دستگیر نمیشود، عدالتخانه تاسیس میشود و عبدالحمید قاتل طلبه کشته شده در مسجد شاه را مجازات میکند.
با اطلاع مردم تهران از مهاجرت علمای سرشناس تهران به قم و همچنین بستنشینی جمع دیگری از مردم در سفارت انگلستان، شورشهای پراکندهای در شهرهای مختلف کشور بر پا شد که موجب وحشت دربار و دیوان قاجار شد.
این تحصن که با استقبال و پذیرایی سفارت انگلستان همراه بود، رفته رفته بزرگ و بزرگتر شد و به حدود ۲۰ هزار نفر افزایش یافت.
مخارج پذیرایی از تحصن کنندگان اعم از صبحانه، نهار، شام و چای توسط بانیان ناشناس بازاری و زیر نظر حاج محمدتقی بنکدار معروف به حاج محمدتقی سفارتی از گردانندگان تحصن سفارت انگلستان انجام شد.
با فروکش کردن غائله تحصن سفارت انگلیس و فتح تهران به دست مشروطهخواهان، حاج محمدتقی بنکدار به جمع مشروطهخواهان پیوست. او نمایندگی مردم در چهار دوره اول، هفتم، هشتم و نهم مجلس شورای ملی را بر عهده داشت. او تا پایان عمر عضو هیات مدیره اتحادیه بازرگانان و پیشهوران بود.
هجرت دوم
شیخ مهدی نورالله اصفهانی ملقب به حاجآقا نورالله فرزند شیخ محمدباقر نجفی و نوه دختری سید صدرالدین عاملی از علمای بزرگ قرن سیزدهم بود.
او در آغاز جنبش مشروطه از آن حمایت کرد اما با منحرف شدن نهضت، راه خود را از آن جدا کرد. با این حال او به عنوان پناه و محل رجوع مردم اصفهان نقش به سزایی در حوادث سیاسی و اجتماعی ایران و اصفهان در دوره رضا شاه پهلوی داشت.
اعتراض شیخ به قانونی بود که در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۳۰۴ به تصویب پنجمین دوره مجلس شورای ملی رسید و طی دستوری توسط رضا پهلوی در پنجم آبان ۱۳۰۵ توسط مخبرالسلطنه به اجرا درآمد.
سربازی اجباری طلاب
قانون خدمت وظیفه اجباری در ۳۶ ماده و سه تبصره به تصویب پنجمین دوره مجلس شورای ملی رسید و با امضای حسین پیرنیا رئیس این مجلس، در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۳۰۴ برای اجرا به دولت مهدیقلی هدایت ملقب به مخبرالسلطنه، سومین نخستوزیر رضا شاه پهلوی ابلاغ شد.
بر اساس ماده یک این قانون، کلیه اتباع ذکور دولت ایران از سن ۲۱ سالگی مکلف به خدمت سربازی شدند. ماده ۱۶ قانون مشمولان معاف از خدمت سربازی را مشخص کرد.
این مشمولان شامل حاکم شرع مجاز به اجتهاد یا مجاز به صدور فتوا از مراجع تقلید کشور، مدرسین علوم معقول و منقول و علمای درجه یک مذاهب زرتشتی، کلیمی، مسیحی و دارندگان تصدیقنامه از مدارس عالیه داخله یا خارجه و طلاب علوم دینی که در مدارس قدیمه تحصیل میکردند، بود.
شرط بهرهمندی طلاب که در مدارس قدیمه درس میخواندند، نداشتن اشتغالی به جز تحصیل و داشتن تصدیقنامه طلبگی از مُدرس و متولی مدرسهای که مُدرسش جز تحصیل به کار دیگری اشتغل نداشت، بود.
شدت عمل گارد شاهنشاهی در اجرای قانون مذکور موجب شد حدود ۱۵ هزار نفر از مردم اراک به خیابانها بریزند و با افسران و سربازان ارتش درگیری فیزیکی پیدا کنند.
طلاب ناراضی در اصفهان با راهنمایی علما و روحانیون محلی به خانه حاج آقا نورالله در اطراف امامزاده احمد رفتند.
او بعد از اطلاع از موضوع روزی به پشتبام منزلش رفت و خطاب به تجمعکنندگان، گفت: «آی مردم. این خری [رضا شاه] را که بالا رفته خودمان پایین خواهیم آورد.»
تجمع اعتراضی طلاب اصفهانی، واکنش مخبرالسلطنه صدراعظم رضاشاه را در پی داشت. او با انتشار ابلاغیهای تلویحا طلاب و روحانیان مخالف قانون را مانع وحدت ملی خواند، امر به معروف و نهی از منکر آنان را مفسدهانگیز خواند، آنان را در شمار مفسدانفیالارض قرار داد و تهدید به تعقیب و تنبیه آنان کرد.
استخاره برای مهاجرت
طلاب اصفهانی این ابلاغیه تند را هتک ساحت حوزه و مرجعیت دینی تلقی کردند و جلسات درس و بحث مدارس دینی و حوزه علمیه اصفهان را تعطیل کردند و بار دیگر اطراف خانه حاج آقا نورالله تجمع کردند.
در جلسهای که با حضور روحانیون سرشناس اصفهان در خانه حاج آقا نورالله تشکیل شد، علما پس از بحث و تبادل نظر تصمیم گرفتند برای رسیدن حرفشان به شاه در حرم حضرت معصومه در قم بستنشینی کنند. برخی از علمای حاضر در جلسه درخواست کردند استخاره شود تا حجت تمام شود. استخاره کردند و جواب استخاره «خوب» آمد.
فردای آن روز حاج آقا نورالله زمینه مهاجرت علما و طلاب اصفهانی به قم را فراهم کرد. ایشان با فرستادن پیک و قاصد به شهرهای دور و نزدیک، علمای کشور را به همراهی و مشارکت در این کار دعوت کرد.
ایشان خود با همراهی علمای سرشناس اصفهان، سایر اعضای خاندان مادریش و بیش از ۱۰۰۰ نفر از طلاب و روحانیون اصفهانی در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۰۶ راهی قم شدند. جمعیت معترض در قم مورد استقبال آیتالله عبدالکریم حائری مِهرجَردی معروف به شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم و مردم این شهر قرار گرفتند.
با شروع بستنشینی حاج آقا نورالله دعوتنامههایی را برای علما و روحانیون ایالات، ولایات و قصبات دور و نزدیک فرستاد و از آنان خواست برای به ثمر رسیدن اهداف بستنشینی به قم سفر کنند. علمای شهرهای مختلف کشور از جمله از خراسان حاج میرزا عبدالله، از شیراز سید عبدالباقی و سید عبدالله شیرازی، از کاشان حاج میرزا شهابالدین کاشانی، از همدان شیخ الاسلام همدانی و از خمین حاج میرزا محمدمهدی احمدی به جمع مهاجرین قم پیوستند.
اقدامات پیوسته
آقا نورالله همزمان هیاتی به نام هیات علمیه روحانیه مهاجرین قم تشکیل داد تا از طریق این تشکل مذهبی بتواند تصمیماتش را برای اجرای متحد به طلاب اعلام کند.
مهاجرت علما به قم کم کم دامنه وسیعتری پیدا کرد و هیجان سیاسی در تهران و سایر شهرها تشدید کرد. رضا پهلوی که به شدت از این واقعه عصبانی شده بود این تجمع را لشکرکشی روحانیون بر ضد حکومت تلقی کرد و حاج آقا نورالله را آدم خطرناکی معرفی کرد.
در شهرهای مختلف از جمله شیراز و مشهد به طرفداری از قیام، تعطیلی عمومی اعلام شد و تلگرافهایی در حمایت از بیانیههای هیات علمیه روحانیه مهاجرین قم از سوی روحانیون و مردم با مخاطب قرار دادن دولت وقت مخابره شد.
پیگیری دولت
پس از چندین بار تبادل تلگراف و نامه بین بستنشینان و دولت، علمای مهاجر درخواستهایشان را به این شرح به آنان اعلام کردند: «۱-جلوگیری یا اصلاح و تعدیل نظام وظیفه ۲- اعزام پنج نفر از علما مطابق اصل دوم متمم قانون اساسی به مجلس ۳- جلوگیری کامل از منهیات شرعیه ۴- ابقا و تثبیت محاضر شرع ۵- تعیین یک نفر به سمت ناظر شرعیات در وزارت فرهنگ ۶- جلوگیری از نشر اوراق مضره و تعطیلی مدارس بیگانگان.»
مخبرالسلطنه در تلگرافی به علمای مهاجر در تاریخ دوم آبان ۱۳۰۶ از ایشان خواست برای حل و فصل مشکلات به تهران برگردند، اما حاجآقا نورالله که از قصد و نیت اصلی دولت یعنی پراکنده کردن اجتماع روحانیون و از بین بردن تقدسی که قیام در شهر مذهبی قم از آن برخوردار شده بود و تحت کنترل درآوردن روحانیون در شهر تهران مطلع بود با تیزبینی پاسخ داد: «به علت کسالت نمیتوانم به تهران بیایم.» او با این عذر استقرار مهاجران در قم را تداوم داد.
ورود رضا قلدر
ناموفق بودن مخبرالسلطنه در همراه کردن بستنشینان قم موجب دخالت مستقیم رضا شاه شد. او در تلگرافی که در تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۰۶ به قم زد، تاکید کرد: «هیچ مقامی در ایران حق ندارد در مصوبات مجلس تجدید نظر کند. وظیفه دولت رفاه حال عموم مردم، منتهی از راه قانون است. علما باید با توجه به اینکه هجرت به قم مستلزم خسارت اهالی اصفهان است به اتفاق عموم اشخاصی که به قم آمدند به اصفهان معاودت نمایند. به آنان اطمینان میدهم با صدور اوامر لازم به هیات دولت تسهیلات لازمه در ضمن اجرای قانون رعایت خواهد شد.»
وعدههای رضا پهلوی در مهاجران به قم اثر نکرد. موضوع تا جایی بالا گرفت که عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار رضاشاه پیشنهاد به توپ بستن قم را داد اما مخبرالسلطنه مذاکره را راه درست دانست و با علمای مهاجر به صورت مستقیم به مذاکره پرداخت و در جریان خواستههای آنان قرار گرفت.
علمای بستنشین نیز تصمیم گرفتند شیخ کمال نجفی معروف به شریعتمدار را به عنوان نماینده خود به تهران بفرستند تا از نزدیک در جریان اقدامات مخبرالسلطنه قرار بگیرند.
شیخ کمال نجفی در تاریخ ۱۵ آذر ۱۳۰۶ با رضاشاه دیدار کرد. در این دیدار شاهِ پهلوی او را از تحقق کلیه خواستههای علمای مهاجر مطمئن کرد و خواستار پایان مهاجرت علما به قم شد.
قرار شد برای هماهنگی و توافق، نمایندگان دولت از جمله مخبرالسلطنه هدایت، تیمورتاش، میرزا زین العابدین امام جمعه و سید جواد ظهیرالاسلام با سفر به قم با علما دیدار و گفتوگو کنند.
در دیدار چهار نماینده دولت و علما با وجود اختلاف نظرهای اولیه نمایندگان دولت پس از یک هفته پذیرفتند تا دربار رسما تقاضای روحانیون را بپذیرد و اجرای آنها را تضمین کند. بدین ترتیب صورت جلسهای تنظیم شد و تصاویر آن به ایالات و ولایات مختلف ارسال شد.
به دنبال توافق دولت و علمای بستنشین وزارت دربار پهلوی در تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۰۶ اطلاعیهای به این مضمون در روزنامههای کثیرالانتشار منتشر کرد: «درباره قانون نظام وظیفه اجباری، خود دولت و وزارت جنگ پس از تجارب حاصله و مطالعه بر روی قانون مزبور آن را برای تجدیدنظر به مجلس شورای ملی پیشنهاد خواهند کرد.
در مورد حضور پنج نفر از علمای تراز اول در مجلس شورای ملی نیز لازم است به ترتیبی که در قانون اساسی مقرر و معین شده رفتار شود. مسلم است که از طرف دولت هیچ نوع معارضه با بودن علمای تراز اول در مجلس نبوده و در موقع خود مساعدت لازم به عمل خواهد آمد.
در باب ابقا و تثبیت محاضر شرعیه نیز نظر به آن که مربوط به مقامات مقننه است، مراجعه میشود و انجام تقاضای آقایان خواهد شد. همچنین در باب ناظر شرعیات و جلوگیری از جراید و مدارس خارجه در حدود قانون، دولت در اجراییات مضایقه و خودداری نمیکند.»
اختلاف بستنشینان
حاج مهدی نورالله اصفهانی رهبر قیام به دلیل بدبینی که به دربار و دولت وقت داشت وعدههای نمایندگان دولت را پوچ دانست و خواستار استمرار حضور علما در قم تا اجرای عملی و تصویب نهایی متعهدات دولت در هیات دولت و مجلس شورای ملی شد اما برخی روحانیون بستنشین با نظر او مخالفت کردند و کار را تمام شده پنداشتند.
سوز سرمای آذر ۱۳۰۶، فشارهای خانوادگی و سختیهای تداوم تامین معیشت در دوران مهاجرت به کمکِ مخالفان تداوم بستنشینی آمد تا بخشی از علما از جمله آیتالله محمدحسین فشارکی، میرسید عبدالحسین مدرس خاتونآبادی ملقب به سید العراقین، دهکردی و شیخ مهدی نجفی به شهر و دیار خود برگردند و با این کار موجب آزردگی و تالم روحی شیخ مهدی نورالله اصفهانی و شکست قیام شدند.
با وجودی که حاج آقا نورالله و بقیه علمای بستنشین در قم با پافشاری و اصرار فراوان و با ارسال تلگرافهای متعدد به مجلس شورای ملی و دولت وقت، پس از ۱۰۴ روز بستنشینی اجرای توافقات با نمایندگان دربار و دولت وقت را خواستار شدند و مخبرالسلطنه هدایت را مجبور کردند لایحه اصلاحیه قانون خدمت وظیفه اجباری را در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۰۶ به مجلس شورای ملی بفرستد اما پیش از آنکه لایحه مذبور در دستورکار مجلس قرار بگیرد رهبر قیام به طرز مشکوکی در چهارم دی ۱۳۰۶ در قم جان سپرد.
با مرگ رهبر بستنشینان سایر روحانیون حاضر نیز به شهر و دیار خود برگشتند و دولت مخبرالسلطنهِ هم هیچ یک از توافقات را اجرایی نکرد.
منابع:
مکی، تاریخ بیست ساله ج ۴ ص ۴۱۶
مخبرالسلطنه هدایت، خاطرات و خطرات، ص ۴۸۰
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، قوانین و مقررات، قانون خدمت نظام اجباری
موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخی نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، ص ۳۷۰
انتهای پیام