در سومین نشست مستندسازان اصفهان که شب گذشته (۱۰ شهریورماه) در عمارت تاریخی سعدی اصفهان برگزار شد، ضمن اکران فیلم مستند «جوان مرگ» به موضوع شکلگیری جهاد سازندگی و عملکرد و اثرات آن اشاره و به همراهی و همیاری مردم در فعالیتهای آن تأکید شد.
مستند «جوان مرگ» درباره نهاد مردمی جهاد سازندگی است که اوایل انقلاب با اهدافی در زمینه رسیدگی به مناطق محروم و کمکرسانی به مناطق دورافتاده تأسیس شد. «جوان مرگ» سالهای تأسیس تا حذف این نهاد را بررسی و از هر دو سوی ماجرا به کالبدشکافی دلایل ایجاد و حذف آن میپردازد که برای این مهم، دعوت از چهرههای مشهور یا تأثیرگذار دهه اول انقلاب که نقش یا اطلاعاتی درباره موضوع دارند به راستی آزمایی اطلاعات کمک میکند.
عدهای نیز در داخل و خارج این نهاد، ایده تبدیل آن به یک وزارتخانه را مطرح کردند. از یکسو، موافقان این ایده، ایجاد نظم در فعالیتها، توان چانهزنی بیشتر بهعنوان یک نهاد حاکمیتی و افزایش امکانات و بودجه را علت پیشنهاد خود مطرح میکنند و مخالفان معتقدند ادغام در وزارت کشاورزی، چابکی در حل مسائل و تصمیمگیری را از این نهاد مردمی گرفته و آن را دچار روزمرگی میکند. نکته مهم آن است که همه این اتفاقات در بحبوحه جنگی به وقوع میپیوندد که هیچ دورنمای مشخصی برای پایان آن قابل تصور نبود.
برای فهم بهتر اثرات این تصمیم بر عملکرد این نهاد مردمی، باید ابتدا فهمی عمیق از ساختار و فرآیند اجرای یک طرح در جهاد سازندگی داشته باشیم. همانطور که در کتاب «رسم جهاد» گردآوریشده توسط علی مشایخی، محمدرضا حسینی، محسن جعفری نیز اشاره شده است، «ساختار تشکیلاتی جهادسازندگی از یک شورای مرکزی، نماینده شهرستان و شورای روستا تشکیل شده بود. در کنار این ساختار، در سطح شهرستان، کمیتههای تخصصی نیز وجود داشت که بیشتر از افراد متخصص و مهندسین هر حوزه نظیر آب، کشاورزی، مسکن و ... شکل گرفته بود. نکته مهم آنکه علاوه بر شناخت و اعتمادی که بین شورای مرکزی و نمایندگان شهرستانها وجود داشت، در تصویب طرحها، عملاً شورای مرکزی، تابع تصمیمات شورای روستا بود چراکه احاطه شورای روستا بر مسائل کفِ جامعه روستایی و اولویتبندی آنها بیشتر بود.»
بر اساس آنچه در این کتاب نیز بدان اشاره شده «طرح باید با همراهی و همیاری مردم صورت میگرفت. نکته حائز اهمیت بعدی، نحوه بودجهریزی و مدیریت منابع بود. عموم طرحهای جهادسازندگی با بخشی از منابع مورد نیاز که توسط مردم تأمین میشد، شروع شده و پس از اتمام یا در حین آن، منابع مورد نیاز تامین میشد. این بدان معنی است که طرحها، معطل دریافت منابع نمیماند و اعتماد و برنامهریزی مشارکتی مردم، منجر به پایداری و اجرای صحیح طرحها میشد. البته قبل از ادغام جهاد سازندگی در وزارت کشاورزی، نقدهایی به فعالیت آن توسط گروههای مختلف وارد میشد. از جمله اینکه اجرای طرحها از دقت کافی برخوردار نیست. به طور مثال، کیفیت اجرای طرحی که توسط مهندسین وزارت نیرو برای توسعه زیرساخت انجام میپذیرفت، در ظاهر، بالاتر از انجام طرحها به وسیله افراد غیرمتخصص و بومی بود. اما نکته اصلی آن بود که سرعت حل مسائل در نهاد جهاد سازندگی به قدری بالا بود که کیفیت کمتر در اجرا چندان به چشم نمیآمد و در کنار آن، بروکراسی تصویب، اجرا و نظارت طرح که در ساختارهای رسمی و وزارتخانهها انجام میشد، بسیار زمان بر بود و در بسیاری اوقات براساس اولویتهای نظر مردم انجام نمیگرفت.»
نوشتار مشایخی، حسینی و جعفری در کتاب «رسم جهاد» اشاره میکند که «با گسترش حجم فعالیتها، لزوم نظارت بر انجام پروژهها بیشتر حس میشد. شرایط جنگ و نوسانات بودجه، شوراها را ناگریز به انتخاب از میان پروژههای پیشنهادی براساس منابع محدود در دسترس میکرد. در چنین شرایطی، یک نگاه غالب در سطح حکمرانی کلان کشور، سعی در تمرکز برنامهریزیها جهت سهولت در نظارت داشت. همه این عوامل در کنار هم منجر به پررنگترشدن ایده ادغام جهادسازندگی در وزارت کشاورزی شد. شهادت دکتر بهشتی که به نوعی پدر معنوی جهاد نیز به شمار میرفت نیز، تاثیر بهسزایی در این موضوع داشت.»
درواقع بر اساس مطالب آمده در این کتاب باید گفت که «جهادسازندگی بهعنوان یک نمونه بینظیر از ساختارهای مردمی برای حل مسائل، عملاً در یک سیر طبیعی در بدنه بروکراسی کشور حل شد. اگرچه بسیاری از افرادی که سابقه فعالیت در جهاد سازندگی را داشتند، پس از انحلال در بدنه دولتهای مختلف در سطح وزرا، به فعالیت پرداختند و عدهای دیگر نیز در سایر نهادها نظیر بسیج سازندگی، سنگرسازان بیسنگر و غیره، به فعالیت خود ادامه دادند. تفکر کار جهادی را میتوان در کالبدی دیگر در اردوهای جهادی که از دهه ۸۰ در کشور شروع شد مشاهده کرد. هرچند بسیاری معتقدند هیچ ساختار و تشکیلاتی با گذشت بیش از سی سال از انحلال جهادسازندگی، نتوانسته است خلأ آن را در ساختار حکمرانی کشور پر کند.»
حذف اتفاقات خوب با حذف نهاد مرمی
مستند «جوانمرگ» به موازات بررسی حذف جهاد سازندگی و نقدی که بر فقدان آن ارائه میدهد، به صورت ضمنی نقدی دیگر را بدون اشاره مستقیم بیان میکند که به نظر اهمیت بیشتری به نسبت مورد اول دارد. وقتی دیدگاهی انتقادی نسبت به موضوعی شکل میگیرد، بی شک این نقد، دلایلی فراتر از یک برداشت احساسی باید داشته باشد تا درجه اهمیت خود نقد بالا برود. به طور مثال اگر در مستند «جوان مرگ»، مستندساز فقط به این دلیل که جهاد سازندگی یادگار دوران انقلاب بود، اقدام به نقد و بررسی حذف این نهاد میپرداخت، سویه احساسی را برجسته میدیدیم؛ اما وجود آن نقد پنهان و ارجح، سبب میشود ماهیت مستند نیز دستخوش تغییر قرارگیرد. بنابراین مستند حاوی دو سویه انتقادی است؛ یکی اینکه چرا قانونگذار در دهه ۶۰ اقدام به برچیدن جهاد سازندگی کرد و دیگری نقد شرایط کنونی کشور است. به زبان سادهتر میتوان روی دوم و پنهان انتقادی مستند را عدم رسیدگی به مناطق محرومی دانست که در گذشته رسیدگی به آن در حوزه اختیارات جهاد بود و حالا فقدان آن سبب شده تا آن مناطق رشد نکنند.
سازندۀ فیلم مستند «جوانمرگ» با بررسی حذف یک نهاد مردمی، صرفاً قصد ندارد چرایی و چگونگی آن حذف را بررسی کند؛ بلکه هدف این است تا یادآور شود کاری که قرار بود جهاد سازندگی انجام دهد یا کاری که انجام داده بود، امروزه پس از حذف آن، توسط نهادهای دیگر به خوبی سامان داده نشده است. این مستند علاوه بر رویهای تاریخی، مایه هایی سیاسی نیز دارد. اینگونه که زوایایی مختلف از حذف جهادسازندگی را با نیت ها و تفاسیر مختلفی بررسی می کند و در این زمینه برخی از دولتی ها و نمایندگان وقت را مقصر این رویداد میداند. به دلیل بهره بردن مستندساز از شیوه گفتارمتن در کنار مصاحبه ها، می توان محتوای نریشن را سخن و اظهارنظر تولید کننده قلمداد کرد. در این راستا مستند «جوان مرگ» بنا بر لحن و روش بیان و پرداختن بر لایه های متنوع موضوع و همچنین معنی یأس آلودی که عنوان اثر در خود دارد، اثری است که پیامی در نقد حذف این نهاد توسط مجلس اول پس از انقلاب دارد. به عبارتی مستند تنها بررسی یک سوژه و دادن اطلاعاتی درباره نهادی مردمی که به زوال رسید نیست و صرفا قصد ندارد یک موضوع را معرفی کند یا بشناساند، بلکه تلاش دارد با دیدی انتقادی، آن حذف را به چالش بکشد و بیان کند که موافقان حذف جهاد سازندگی درک درستی از اهداف و چرایی به وجود آمدن آن نداشتند.
به گزارش ایسنا، بعد از اکران مستند «جوانمرگ»، حجتالاسلام امیر نجات بخش، نویسنده و استاد حوزه که سابقه کار جهادی نیز در کارنامۀ خود دارد، گفت: مسئله جهاد همانگونه که در مستند نیز روایت شد خیلی سیاسی تلقی شده است و بیشتر به این موضوع توجه شده که جای جهاد سازندگی به لحاظ سیاسی کجا قرار گرفته است. سیاسی شدن جهاد سازندگی علت به وجود آمدن چالشها و جدالهای متعددی برای آن شده بود.
نجات بخش، جهادسازندگی را مسئلهای فکری دانست و بیان کرد: جهادسازندگی یک مسئله فکری در کشور بوده است نه مسئله سیاسی. درست است که صورت سیاسی دارد اما اگر جای آن به لحاظ فکری مشخص نشود هویت آن محقق نخواهد شد.
او تفاوت مهم جهاد سازندگی را کمک به مردم توسط خودِ مردم بیان کرد و اظهار کرد: کمک گرفتن از مردم برای حل مشکلات جامعه اتفاق متفاوتی است که جهاد سازندگی توانست آن را رقم بزند. ما انسانها نیاز به تأمین امکانات مورد نیاز خود داریم اما زمانی که این امکانات را با دیدگاه متفاوت ببینیم و برای تأمین آن از روش متفاوتی استفاده کنیم ثمره متفاوتی برای ما به همراه خواهد داشت. مانند زمانی که انسان گرسنه است. او میتواند گرسنگی خود را به هرشکلی رفع کند اما اگر برای سیر شدن طعم غذای مادر را بچشد علاوه بر رفع گرسنگی، اتفاقات خوب دیگری نیز برای او رقم میخورد. جهاد سازندگی که به دست مردم برای مردم اتفاق میافتاد نیز از همین جنس بود.
این استاد حوزه افزود: جهاد سازندگی فقط برای رفع نیاز تشکیل نشده بود. برای ایجاد ارتباط متفاوت، آموزش و کمک مردم در شرایط مختلف به یکدیگر ایجاد شده بود.
منبع بخش ابتدایی گزارش: کتاب «رسم جهاد» گردآوریشده توسط علی مشایخی، محمدرضا حسینی، محسن جعفری
انتهای پیام