به گزارش ایسنا، در گزارشی که در یک پایگاه خبری انگلیسی منتشر شده، جنگ غزه یک جنگ نسلکشی علیه ملت فلسطین تلقی شده که تنها از سوی رژیم صهیونیستی انجام نمیشود و کشورهای ناتو و اتحادیه اروپا نیز در آن نقش دارند.
در این گزارش که در پایگاه خبری میدل ایست آی منتشر شده، آمده است: این که اسرائیل به عنوان یک پایگاه امپریالیستی غربی برای تضمین استیلا و چپاول جهان عرب توسط غرب تشکیل شد، دیگر تازگی ندارد. با این حال، بسیاری هنوز از حمایت کلان غرب از نسلکشی اسرائیل مبهوت هستند و بر این باورند که کشتار فلسطینیها تنها پس از ۷ اکتبر آغاز شد.
تلاشهای نظامی و سیاسی برای تشکیل رژیم صهیونیستی به عنوان یک پایگاه نظامی غربی در سال ۱۹۱۷ و با صدور اعلامیه بالفور از سوی انگلیس و با حمایت دیگر کشورهای استعمارگر و امپریالیست آغاز شد. از آن موقع، جنگ امپریالیستی غرب علیه مردم فلسطین فروکش نکرده است.
در جهان عرب، بیشتر روشنفکران ضد امپریالیسم، همواره رژیم صهیونیستی را یک پایگاه امپریالیستی غربی دانستهاند که در قلب منطقه تشکیل شده است. در مقابل، فرهیختگان عرب طرفدار امپریالیسم و متخصصانی که مدیریت سازمانهای غیردولتی داخلی را که از سوی غرب حمایت مالی میشوند برعهده دارند، رژیم صهیونیستی را در عین مرتبط بودن به غرب، از آن جدا میدانند. آنها معتقدند لابی این رژیم نفوذ بسیار زیادی در پایتختهای غربی دارد.
این فرهیختگان زمانی که غرب حمایتهای اخیر را از نسلکشی رژیم صهیونیستی به عمل آورد، مبهوت شدند، چراکه اطمینان داشتند غرب به «حقوق بشر» پایبند است. آنها اغلب، با باور کردن کورکورانه تبلیغات غرب، تعهد آن نسبت به حقوق بشر را امری «جهانی» فرض میکنند، در حالی که بیشتر شامل اروپاییهای سفیدپوست و آمریکاییهاست.
غرب به دلیل این که فلسطینیها در چارچوب نژادپرستانه و امپریالیستی آنها قرار نمیگیرند، بیش از هفت دهه است که از کشتار آنها حمایت و در عین حال، مدام برای فضاحت بینالمللی رژیم صهیونیستی مصونیت قانونی و دیپلماتیک ایجاد کرده است.
پایگاه امپریالیستی غرب در منطقه
میدل ایست مانیتور نوشت: اسرائیل از زمان تشکیل آن در سال ۱۹۴۸، عهدهدار حفاظت از کانال سوئز و نفت غرب آسیا برای آمریکا، انگلیس و فرانسه شد. پیشنهاد تشکیل رژیمی صهیونیستی در فلسطین که در خدمت منافع امپریالیستی قرار بگیرد، از ۱۸۵۹ آغاز شد که در واقع، از همان زمان احداث کانال سوئز است. صهیونیستهای مسیحی و یهودی و ماموران امپریالیستی انگلیس و فرانسه تشکیل این رژیم را یک پایگاه امپریالیستی دائمی برای حفاظت از این مسیر تجاری در مقابل مقاومت احتمالی مردم منطقه و تهدیدهای ناشی از امپراتوریهای رقیب میدانستند.
انگلیس نیز در اوایل قرن ۱۹ تاکید داشت که کنترل فلسطین برای دفاع از کانال سوئر یک ضرورت استراتژیک است. در حالی که انگلیس از استعمار فلسطین حمایت میکرد، «جامعه ملل» که تحت کنترل غرب بود، این وظیفه ویرانگر را در سال ۱۹۲۲ به انگلیس سپرد.
سازمان ملل نیز به عنوان شاخه رسمی این نهاد غربی، تاراج سرزمینهای فلسطینی توسط استعمارگران یهودی را طی قطعنامه نوامبر ۱۹۴۷ مشروعیت بخشید و استعمار مهاجرنشینان توسط صهیونیستها را پس از تشکیل رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخت.
رژیم صهیونیستی به عنوان پایگاه امپریالیستی غرب در سال ۱۹۵۶ به مصر حمله کرد تا سلطه نظامی انگلیس و فرانسه بر کانال سوئز را پس از آن که «جمال عبدالناصر» رئیس جمهور این کشور آن را ملی اعلام کرده بود، تسهیل کند.
این رژیم پس از اینکه در سال ۱۹۶۷ عملا تبدیل به یک گسترش واقعی سرزمینی ایالات متحده در منطقه شد، حفاظت از نفت و تاج و تخت رژیمهای عربی را که ایالات متحده عامل ایجادشان بود، به عهده گرفت.
رژیم صهیونیستی پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی و حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر نیز یک پایگاه امپریالیستی برای غرب باقی ماند و تبدیل به یکی از شرکای اصلی در اتحادی جدید میان دولتهای عربی متکی و آمریکا شد. اسرائیل به همراه دیگر متحدان عربش وظیفه داشت که خطر تمامی دشمنان امپراتوری آمریکا در منطقه و در جهان را دفع کند.
همدستی غرب
دولتهای غربی هیچ گزینهای بجز حمایت آشکار از نسلکشی رژیم صهیونیستی، چه از نظر مالی و جه نظامی در غزه نداشتند. رسانههای غربی مطرح و حامی امپریالیسم و نژادپرستی نیز مو به مو طبق پروپگاندای رسمی این کشورها پیش میرفتند.
دولتهای غربی همچنین علیه مردم خود که از فلسطینیها حمایت میکنند نیز تدابیر سختگیرانه و سرکوبگرانهای را به کار میبندند که از فلسطینیها حمایت میکنند.
انگلیس «جنایتکار» که در تاریخ در محروم ساختن فلسطینیها پیشگام بوده است، فورا، در ۸ اکتبر (پس از عملیات «طوفان الاقصی» توسط جنبش حماس علیه رژیم صهیونیستی در ۷ اکتبر) برای رژیم استعمارگر مهاجرنشینی که تشکیل داده بود، تسلیحات و نیروی نظامی فرستاد و به پایگاههای نظامی خود در منطقه دستور داد که به دفاع از این رژیم کمک کنند.
آنها همچنین به نفع مصونیت رژیم صهیونیستی از محکومیتهای سازمان ملل رای دادهاند، به دیوان بینالمللی کیفری فشار آوردهاند رهبران جنایتکار این رژیم را برای قساوتهایشان محکوم نکند و با تحقیقات دیوان بینالمللی دادگستری درباره اشغالگری و نسلکشی رژیم صهیونیستی مخالفت کردهاند، دست نیروهای پلیس خود را باز گذاشتهاند تا فعالانی را که از فلسطینیها دفاع میکنند را سرکوب کنند.
فرانسه نیز که نژادپرستی دولتی آن علیه اعراب و مسلمانان در دو دهه اخیر، به سطوح منزجرکنندهای رسیده است، کشتی، تسلیحات و نیروهای نظامی خود را برای کمک به اسرائیل در جنگ نسلکشی آن به اراضی اشغالی ارسال کرد و به پایگاههای فرانسوی در منطقه هشدار داد تا از «اسرائیل» دفاع کنند.
فرانسه در سازمان ملل از رژیم صهیونیستی دفاع کرده و اشغالگری این رژیم را در دیوان بینالمللی دادگستری توجیه کرده و طبق پروپگاندای حامی اسرائیل، مخالفت با نسلکشی ادامهدار این رژیم را نوعی یهودیستیزی نامیده است. فرانسه همچنین تمامی تظاهرات در حمایت از فلسطین را نیز ممنوع کرده است.
این موضوع تازگی ندارد، چراکه فرانسه یکی از تامینکنندگان اصلی تسلیحات برای رژیم صهیونیستی بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۷ و معمار برنامه هستهای این رژیم بود.
حق رژیم صهیونیستی برای کشتن به نام «دفاع از خود»
تدابیر ضد فلسطینی آلمان شاید بدتر از همه باشد. دولت آلمان تمامی تظاهرات فلسطینی را ممنوع و سرکوب کرده، حمایتهای تسلیحاتی، مالی و دیپلماتیک ارائه داده، در توجیه نسلکشی رژیم صهیونیستی در دیوان بینالمللی دادگستری در کنار آن ایستاده و از آن حمایت کرده، از دادستان دیوان بینالمللی کیفری برای درخواست قرار بازداشت رهبران جنایتکار جنگی اسرائیل انتقاد کرده و کارزار تبلیغاتی گسترده و متمرکز ضدفلسطینی را در حمایت از رژیم صهیونیستی به راه انداخته است.
آلمان طی چندین دهه، یکی از تامینکنندگان اصلی تسلیحات رژیم صهیونیستی بوده و زیردریاییهایی با قابلیت حمل موشکهای دارای کلاهک هستهای به آن عرضه کرده است. حتی مقامات رسمی این کشور از «حق» رژیم صهیونیستی برای کشتن فلسطینیان به نام دفاع از خود در برابر جمعیتی در محاصره دفاع کردهاند.
سازمان ملل نیز در ژوئن ۲۰۲۳ و درست چند ماه پیش از آغاز نسلکشی رژیم صهیونیستی در جنگ غزه، از تلقی کردن این رژیم به عنوان ناقض حقوق کودکان سر باز زد.
اخیرا نیز سازمان ملل «سیگرید کاگ» هماهنگکننده ارشد سازمان ملل در امور کمکهای بشردوستانه و بازسازی غزه را مامور همکاری با تشکیلات خودگردان فلسطین و دشمنان مقاومت فلسطین، از جمله رژیم صهیونیستی، امارات متحده عربی و اردن بر سر پیشنهاد «سرپرستی انتقالی و موقت» برای غزه کرد که از نظر او از طریق یک قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل مجوز رسمی خواهد یافت.
کاگ با «ماجد فرج» مقام اطلاعاتی ارشد تشکیلات خودگردان فلسطین که به ادعای او برای سرکوب مقاومت اسلامی فلسطین با رژیم صهیونیستی همکاری میکند و با «غسان علیان» هماهنگکننده فعالیتهای رژیم صهیونیستی در فلسطین دیدارهایی داشته است تا به آنها کمک کند مسئله گذرگاههای «رفح و نتزاریم» را حل کنند که طبق خواسته او، سازمان ملل باید کنترل آن را به دست بگیرد. پیشنهاد کاگ نهتنها سازمان ملل را همدست، بلکه مشارکتکننده فعال اشغالگری اسرائیل میسازد.
مشارکت فعالانه
میدل ایست مانیتور در ادامه این گزارش نوشت: در عین حال، فرصتها برای سود کردن در غزه پساجنگ دلفریبتر از آن است که بتوان آن را رد کرد.
گفته شده اردنیها در حال همکاری با آمریکاییها و دانشگاه آمریکایی بیروت برای در دست گرفتن کنترل تمامی مراکز بهداشت و درمان در غزه هستند. این در حالی است که شرکتهای مصری نیز برای تبدیل شدن به تنها منبع مواد عمرانی برای بازسازی شهر غزه در فرجام این نسلکشی آماده میشوند. برخلاف اردنیهایی که به نظر میرسد به توافقهای فریبنده علاقه دارند، الجزایریها پیشنهاد کردهاند به محض باز شدن مرزها برای کمک به فلسطینیها به طور رایگان، به غزه تجهیزات پزشکی ارسال و چند بیمارستان در آن احداث کنند.
با این حال، تمامی این کمکها به رژیمی که دست به نسلکشی میزند، در مقابل مشارکت نظامی کلان و فعالانه آمریکا در جنایات رژیم صهیونیستی ناچیز به نظر میآید. در حالی که حمایتهای نظامی آمریکا از رژیم صهیونیستی دههها پیش از ۷ اکتبر آغاز شده است، واشنگتن نظامیان، تسلیحات، زیردریایی و ناوهای هواپیمابر بیشتری را از زمان آغاز جنگ غزه برای دفاع از رژیم اشغالگر به منطقه ارسال کرده است که شمار کشتیها و زیردریاییها در هفتههای اخیر افزایش یافته است.
آمریکا برای نابودی مردم فلسطین به رژیم صهیونیستی بمبهای یک تنی و دیگر تسلیحات مرگبار عرضه میکند و هفته گذشته، یک بسته ۲۰ میلیارد دلاری از کمکهای تسلیحاتی را برای کشتار فلسطینیان به این رژیم تخصیص داد. این کمکهای نظامی جدا از سرکوب گسترده اعتراضات دانشجویی توسط پلیس و کارزار تبلیغاتی مقامات آمریکا است که توسط رسانههای مطرح و ضدفلسطینی آمریکایی پیش برده میشود.
از سوی دیگر، دفاع و حفاظت آمریکا از رژیم صهیونیستی در سازمان ملل و مجامع بینالمللی نیز ادامه دارد که از جمله میتوان به نادیده گرفتن تحقیقات دیوان بینالمللی دادگستری درباره جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین و تحریم دیوان بینالمللی کیفری به دلیل احکام بازداشت مرتبکان این نسلکشی اشاره کرد.
جنایتی غربی
در بخش پایانی این گزارش مطرح شد: اسرائیل ممکن است در دریافت حمایتهای غربی برای جنگها و قساوتهای خود استثنا نباشد. اما این حمایتهای کلان نشان میدهد که اسرائیل تنها یک مسئله سیاست خارجی برای کشورهای امپریالیست غربی نیست.
این که برخی منتقدان چپگرای غربی ادعا میکنند صهیونیستهای آمریکایی حامی اسرائیل «نفوذیهای صهیونیست» یا «سرمایههای صهیونیستیای» هستند که خارج از نظام سیاسی آمریکا بوده و بخشی از آن نیستند، ترتیب این رابطه را معکوس میکند. به این صورت که در بازی جهانی سلطه امپریالیستی، رژیم صهیونیستی و مدافعان آن عوامل امپراتوری آمریکا و نوکران اروپایی آن هستند و برعکس آن صادق نیست.
این که بیش از نیم میلیون یهودی اراضی اشغالی را از زمان آغاز نسلکشی در غزه ترک کردهاند و ۴۰ درصد شهروندان یهودی اراضی اشغالی از آن موقع به مهاجرت فکر کردهاند، نشان میدهد که رژیم حمایت عمده مردم خود را نیز از دست داده است.
با این حال، اربابان امپریالیست این رژیم تا آخرین نفس از آن حمایت خواهند کرد، چراکه در حال دفاع از منافع خود هستند که رژیم صهیونیستی را رسما، بخشی از غرب به حساب میآورد که در منطقهای جدا از آن واقع شده است.
همچنین باید دانست که شمار زیادی از شهروندان فرانسه، انگلیس، آلمان و آمریکا به عنوان استعمارگران یهودی در اراضی اشغالی اقامت دارند و در ارتش رژیم صهیونیستی خدمت میکنند.
این یک جنگ و نسلکشی غربی علیه ملت فلسطین است که نهتنها برای دفاع از رژیم صهیونیستی، بلکه برای دفاع از غرب است. ارزشهای مشترکی که کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی آنها را جلوهگر میسازند، در واقع، همان استعمار مهاجرنشینان، نژادپرستی، برتری سفیدپوستان و نسلکشی است که همگی بخشی از ابزارهای غرب است که برای دفع تهدیدها علیه منافع امپریالیستی از آن استفاده میکند.
مخالفت با نسلکشی در غزه و دفاع از فلسطینیان، در نهایت، به مسئلهای داخلی در سیاست آمریکا و اتحادیه اروپا تبدیل شده است. این یعنی جریانهای حامی فلسطین در غرب نیز پی بردهاند که نابودی ملت فلسطین، در اصل، یک جنایت غربی است و منحصرا، «اسرائیلی» نیست.
انتهای پیام