این شاعر و ترانهسرا و از شاگردان بهمنی، در پی درگذشت محمدعلی بهمنی، در گفتوگو با ایسنا دربارۀ این شاعر اظهار کرد: محمدعلی بهمنی سرشار از زندگی بود. زندگی را خیلی دوست داشت و این را میتوانستیم از صحبتهایش و تلاش و مقاومتی که در این هفته کرد، فهمید. در سالهای اخیر عملهای بسیار سنگینی روی ایشان انجام شد؛ ولی بهخاطر زندگی مقاومت میکرد.
او با اشاره به سکته مغزی محمدعلی بهمنی در خردادماه، گفت: خردادماه کسی فکر نمیکرد، ایشان دوام بیاورد؛ ولی زود مرخص شد. خیلی زود سرپا شد و زود تکلمش را بهدست آورد. متأسفانه امشب دو بار سی.پی.آر شد، دیگر بدنش جوابگو نبود.
بدیع تأکید کرد: بهمنی زندگی را دوست داشت و با لبخند و رفتار و نزاکت ذاتی، این را نشان میداد. شعرش سرشار از عشق و محبت و دوستداشتن بود. بدون هیچ کینه و کدورتی آمد و مانند یک کودک پاک و معصوم رفت و از این بابت دل همۀ ما آرام است. روحش شاد باشد که جز عشق و محبت چیزی نخواست. هیچکس بدون استثنا خاطرۀ بدی از ایشان ندارد. بهنظر این اتفاق، سرافرازی بزرگ برای یک آدم است.
این شاعر در ادامه خاطرنشان کرد: محمدعلی بهمنی عشق خالص بود. زمانی که عزیزی از دنیا میرود، حرفهایی مثل «خوب بود» و «پاک بود» زده میشود اما محمدعلی بهمنی در معنای واقعی کلمه پاک بود. با عشق بود. بدون کدورت و کینه بود. در چند سال زندگیام چند نفر را دیدم که اینگونه بیآلایش آمدند و بیآلایش رفتند؛ یکی افشین یداللهی و دیگری محمدعلی بهمنی.
او دربارۀ اینکه او در مصاحبهای زمان رفتن قیصر امینپور گفته بود: «ایوای شعر» و الان باید بگوییم «ایوای غزل» اظهار کرد: بله، واقعاً یکی از بزرگترین غزلسراها و آخرین غزلسُرای راستین بود. واقعا وای به غزل.
علیرضا بدیع در پایان گفت: محمدعلی بهمنی پدر معنوی من بود. در روزگاری که تازه به تهران آمده بودم و غربت دشمن را میجویید، تکیهگاهم بود. او بود که مرا دریافت و حالا با رفتنش پشتم خالی شد.
محمدعلی بهمنی متولد سال ۱۳۲۱ در دزفول بود و شامگاه نهم شهریور در پی عارضه مغزی در ۸۲ سالگی از دنیا رفت. «باغ لال»، «در بیوزنی»، «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود»، «این خانه واژههای نسوزی دارد»، «شاعر شنیدنی است»، «چتر برای چه، خیال که خیس نمیشود» و «من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم» از دفترهای شعر او هستند.
انتهای پیام