به شهر منجیل میروم؛ آنچه پیش روی من است بادهای تند «منجیل» است و توربینهای بادی که بالای تپههای مشرف به دریاچه پشت سد سپیدرود نصب شده و با تندباد منجیل در گردش است. همه این عناصر در کنار باغهای زیتون، منظره دلفریبی ایجاد کرده است. اما شهرک «هَرزَویل» مرا به دیدن سرو خرامانی دعوت میکند که پیش از من خیلیها در طول تاریخ از کنار آن به سادگی نگذشتهاند. در مسیر جاده منتهی به این روستا که بر بلندای تپههای شهر منجیل قرار دارد، چنارهای تنومندی است که با بادهای تند این شهر جنوبی گیلان، کج شدهاند، اما با وجود خمیدگی، همچنان زندهاند.
شهرک کوهستانی «هرزویل» بالاتر از پادگان نظامی شهر منجیل قرار دارد. روستایی که بعد از زلزله ۳۱خرداد ۱۳۶۹، با خاک یکسان شد و مردم داغدیده، خانههای جدید خود را در جای دیگر بنا کردند. آثار ویرانههای زلزله در هرزویل قدیم هنوز پیداست. چینههای سنگی، طاقهای هلالی و اندوه عزیزان از دست رفتهای که هنوز در خاطرهها هستند. اگر هرزویل قدیم بر دامنه کوه قرار داشت، هروزیل جدید را بر شیب تند کوه ساختهاند. درست در جایی که سرو غول پیکر روستا قرار دارد؛ سرو ۳۰۰۰ سالهای که برای این روستا نماد برکت است.
نزدیک درخت سرو ۳۰۰۰ ساله هرزویل، مغازه کوچکی است. صاحبش در یادآوری روزهای تلخ بعد از زلزله میگوید: همه خانهها خراب شد. خیلیها زیر آوار ماندند، خانههای ویران شده بر دامنه کوه دیگر قابل بازسازی نبود. بسیاری از بازماندگان به شهرهای اطراف مهاجرت کردند و فقط فصل کار برای رسیدگی به باغهای زیتون و انار برمیگردند. آنها که زنده ماندند، محل روستای قدیمی را ترک کردند و آمدند بالا دست هرزویل و در میان باغهای روستا، هرزویل جدید را ساختند.
اَبَرسرو هرزویل را پشت فنسهای فلزی اسیر میبینم. باد، پارچههای آویخته بر شاخهها را تکان میدهد. نوارهای سبز لابهلای برگهای همیشه سبز سرو، به این سو و آن سو حرکت میکند و من بر بلندای تپهای که سرو ۳۰۰۰ ساله گیلان قامت افراشته است، به یاد «درخت گیسو» میافتم. درختی که امیدهای ۳۰۰۰ ساله را به خود گره زده است و بیمها و اندوهها را به دست باد میسپارد و بانوی قصههای ایران، سیمین دانشور، چه زیبا این سمبل ایستاده ماندن در برابر تندباد حوادث را در رمان «سووشون» روایت کرده است و سرو تنومند شهرک هرزویل انگار سمبل ایستادگی ما ایرانیان است؛ خمیده شدن ولی نشکستن؛ ریشه در خاک داشتن و زنده ماندن، زخم خوردنهای عمیق و دوباره روییدن. از پشت فنسهای کشیده شده بر دور درخت، تنه قطور سرو را مینگرم. از خودم میپرسم چند نفر باید دستانشان را دور درخت بگیرند تا اندازه تنه این درخت شود؟ آن هم درختی که رشد قطری آن در سال بسیار کند است. به راستی سرو خرامان گیلان چندسال عمر کرده است؟
حتی شاخههای این درخت به قدری تنومند شده که گویا هرشاخه، تنه قطور یک درخت است. این درخت به روایتی ۱۰۰۰ سال و به یک روایت دیگر ۳۰۰۰ سال سن دارد که سمبل مقاومت و تاب آوردن است. نزدیک به درخت تابلویی نصب شده و قدمت درخت را نوشته و یادآور شده که ناصرخسرو قبادیانی بلخی، شاعر و فیلسوف قرن چهار هجری، در سفرهایش به هزرویل آمده و از این درخت دیدن کرده است.
سفرنامه ناصرخسرو، سند مکتوبی است که ترجیح میدهم خود به جستجوی سرو ۳۰۰۰ ساله در نوشتههای ناصرخسرو بروم. وقتی سفرنامه نامه را میخوانم، سوال پیش میآید که آیا وی که تا «دره طارم»، نزدیک به سپیدرود آمده بود، اصلا به شهرک «هرزویل» رفته است؟ چیزی به صراحت نمیتوان یافت. جز آنکه او از خساست بقال روستای «خرزویل» نالیده است! روستایی که نام مشابهاش با هرزویل، خیلیها را به اشتباه انداخته است.
ولی خاطرات نیکتین، کنسول روسیه در ایران و سفرنامه ناصرالدین شاه مستند است. شاه قاجار، وقتی در سال ۱۲۵۰خورشیدی عزم سفر به فرنگ کرد، بر سرراهش به روستای هرزویل رفت و از این خلقت گیلان دیدن کرد. او در سفرنامهاش شرحی از این درخت ارائه داده و مینویسد، زیر این درخت غول پیکر عصرانه خورده و موزیسینهایی که همراه او بودند، لابهلای شاخهای تنومند این درخت پنهان شده و برایش موسیقی نواختهاند.
اکنون، دورتا دور سرو غول پیکر هرزویل، فنس کشیدهاند و نمیشود همچون شاهِ خوش خیال، زیر درخت لم داد، مملکت را به دست ولنگاران و چاپلوسان سپرد و درباره فرهنگ و تمدن رجز خواند اما پیش از من سهلانگارانی زیر این درخت آتش روشن کرده بودند. این را میشود از بخشهای دودگرفته و سوخته تنه درخت دید که به گفته اهالی مربوط به سالهای دور است.
یکی از اهالی درباره این درخت میگوید: درختان کهنسال و تنومند در فرهنگ عامیانه مردم گیلان عزیز هستند، به همین دلیل میبینید که بر شاخههای این درخت هم پارچه بستهاند. قبلا فنس نداشت ولی با اینکه دور درخت حصار دارد، باز هم مردم پارچههای نذر خود را به فنس فلزی میبندند.
لابهلای کوههای ستبر هرزویل، درختان سرو زیادی از شکاف سنگها رشد کرده و قد کشیدهاند اما تنه هیچکدام به اندازه اَبَرسرو هرزویل نیست. سرو کهنسال هرزویل در سال ۱۳۶۶ از سوی شورای عالی محیط زیست به عنوان یک اثر ملی ثبت میشود ولی حفاظت اصولی از این درخت انجام نمیشود تا در سالهای اخیر، به دلیل روشن کردن آتش زیر این درخت توسط برخی افراد بیمسئولیت، اداره منابع طبیعی شهرستان رودبار، دورتا دور درخت را فنس میکشد.
بنابر آنچه کارشناسان منابع طبیعی گزارش داده اند، در سال ۱۳۶۶ سن درخت ۱۰۰۰سال تخمین زده شده است. ارتفاع درخت ۳۰ متر و قطر تنه چهار متر و ۴۰ سانتیمتر است اما بسیاری از نظرات بر ۳۰۰۰ ساله بودن این درخت تاکید دارد. محیط بان این درخت، خاطره جالبی دارد و میگوید: یک بار لابه لای تنه درخت را پاکسازی کردیم و چهار کیلو سکه از شکافهای شاخه و تنه بیرون کشیدیم. سکههایی که مردم به عنوان نذر داخل درخت میگذاشتند.
کیانوش تقویمی که خود اهل هرزویل است، اضافه میکند: روزانه، وضعیت درخت سرکشی میشود ولی مهمترین تهدید سرو هرزویل فاضلابهای خانگی است. قبلا این درخت در محدوده باغهای هرزویل قرار داشت. بعد از زلزله، روستا به قسمت بالادست منتقل شد و ساخت و سازهای حریم این درخت موجب شده، فاضلابها به ریشه این درخت آسیب برسانند.
انتهای پیام