محسن گودرزی، در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: ابتدا باید به این سوال پاسخ داد که خبرنگار کیست؟ آیا او کسی است که کار اطلاعرسانی انجام میدهد؟ برای او چه نقشهایی تعریف میشود؟ ما در حال حاضر کمتر در ایران خبرنگار داریم بلکه کارمند خبر داریم. خبرنگار کسی است که از کنار هیچ اتفاقی به سادگی عبور نمیکند و نسبت به اطراف خود حداکثر حساسیت و دقت را دارد. این درحالی است که بیشتر خبرنگارانِ ما در ایران بهصورت ساعتی کار میکنند و عملاً ساختار رسانهای مانع از خلاقیت آنها میشود. به همین جهت بخشی عمدهای از آنها در جامعۀ ایرانی کارآمدی لازم را ندارند، زیرا از ماهیت اصلی خود به کارمندان خبر تبدیل شدند و سراغ سوژههای سازمانی و پوششی میروند و قدرت خلاقیت خود را از دست دادهاند، در حالی که رسانه از جمله صنایع خلاق است. این صنایع ماهیتاً با ادارات متفاوت هستند و نمیتوانند کارمند داشته باشند، زیرا از خلاقیت خود عدول میکنند.
وی با بیان اینکه متأسفانه ما در ایران تعریف بومی و روشنی از رسانه نداریم و آن را طبق ادبیات نظری غرب، ابزار انتقال پیام میدانیم، در حالی که این تعریف، تناسبی با چارچوبهای فکری تاریخ ایران ندارد، تصریح کرد: تعریف غربی از رسانه مبتنی بر اقتصاد سیاسی و الگوی منحصر به فرد غربی از درآمدزایی است. این در حالی است که ایران یک کشور مبتنی بر فرهنگ است و بر اساس فرهنگ غنی ایرانی، نمیتوان آن نگرش اقتصاد سیاسی را در رسانههای ایرانی پیاده کرد. رسانه نمیتواند در ایران ابزار باشد، اما متاسفانه اینگونه است. در این وضعیت خبرنگاران عملاً نمیتوانند مشکلی از مشکلات جامعه ایرانی را مرتفع کنند و صرفاً کارکرد اطلاعرسانی و آگاهی بخشی را پی میگیرند و دائماً در حال مخابرۀ اخبار مسئولین و پوشش خبری آنها هستند. این وضعیت دقیقاً همان نگاه ابزاری به رسانه است.
این عضو هیئتعلمی دانشگاه اصفهان با بیان اینکه ما در کشور تعریفی از رسانه و نظام معرفتی رسانه نداریم، افزود: به طور کلی باید گفت که ما رسانه نداریم. در چنین شرایطی ساختار رسانهای مناسب نیز وجود نخواهد داشت و نهایتاً زمینهٔ بروز خلاقیت برای خبرنگاران فراهم نمیشود؛ به همین علت است که با انبوهی از رسانهها مواجه هستیم که کارکرد اصولی، مخاطب و اثرگذاری ندارند. اثرگذاری، مقولهای متفاوت از داشتن مخاطب است.
گودرزی با تأکید بر اینکه در ایران اصول هفتگانه خبری را گرفتیم و بر اساس آن فعالیت میکنیم؛ روندی که موجب شده است دائماً اخباری تولید شوند که هیچ نسبتی با مسئله ایران برقرار نمیکنند، افزود: در این شرایط اخباری منتشر میشوند که در طول سالها مدام تکرار شده و نه تنها اثرگذاری ندارند، بلکه مصرف هم نمیشوند. اینجاست که لازم است در ارزشهای هفتگانۀ خبری بازنگری صورت بگیرد. این ارزشهای خبری مبتنی بر نگاه ابرازی به رسانه هستند و لازم است ارزشهای خبری جدیدی ناظر بر ناکارآمدیها و فقدانهای مدیریتی و خدماتی در کشور تعریف شود و متناسب با مسئلهٔ ایران در حوزههای مختلف چون اقتصاد، فرهنگ، آموزش و پرورش و اجتماع باشد. به نظر من امروزه شکاف اجتماعی در ایران یک ارزش خبری است.
او در مورد سبک خبری مورد نیاز در کشور اظهار کرد: با حاکمیت نگاه معرفتی صحیح به رسانهها احتمالاً سبک خبری اکتشافی اصلیترین چیزی است که خبرنگاران ایرانی باید الگوی راه خود قرار دهند و به اولویتهای مورد غفلت واقعشده، توجه کنند.
این مدرس علوم ارتباطات با بیان اینکه تعریف درست از رسانه تعریفی است که فراروی از ابزاربودگی رسانه داشته باشد، افزود: این تعریف باید رسانه را بهعنوان یک نهاد در کنار سایر نهادها قرار دهد. نهادی که مرکزیت و اولویت دارد و باید سایر نهادها را تنظیمگری کند. ما این ظرفیت را داریم و از تنظیمگری سایرنهادها توسط رسانه استقبال میکند. در این شرایط است که رسانه میتواند خلاءها و نقصانهای سایر نهادها را به آنها گوشزد کرده و به آنها راهحل ارائه دهد و از همه مهمتر واسطهای میان جامعۀ مدنی و جامعۀ سیاسی باشد.
گودرزی که معتقد است خبرنگارانِ ما در یک زیست آکواریومی فعالیت میکنند که با زیست بوم اصلی خبرنگاری فاصله دارد، ادامه داد: تعریف اشتباه از رسانه و ساختار آن، زیست آکواریومی را به خبرنگاران تحمیل کرده است. اگر خبرنگاران در زیستبوم اصلی خود قرار بگیرند، میتوانند در جایگاه یک نهاد میانجی حاضر شوند. فضای رسانهای در کشور ما میانجیگری بسیار کمی دارد و خبرنگاران نیز نمیتوانند به جهت نقشپذیری اشتباه خود، رسالت اصلی خود را محقق کنند.
او در مورد علت استقبال از خبرنگاری آزاد در شبکههای اجتماعی، گفت: در شبکههای اجتماعی، کارکرد اطلاعرسانی و آگاهی بخشی در رسانههای اجتماعی ناظر بر رویکرد اکتشافی است و به عنوان مثال افشاگریهای عدالتخواهانه که حرف جدیدی برای گفتن دارد و پاسخی به سوالهای شناختی مخاطبان ارائه میدهد، موجب میشود که این رسانهها بیش از رسانههای رسمی مورد استقبال قرار گیرند. کاستلز معتقد است مخاطبان وقتی رسانه خارجی را مصرف میکنند که پازل شناختی آنها ناظر به ناکارآمدی داخلی باشد. الگوهای ذهنی مخاطب تأیید میکند که ناکارآمدی در عرصۀ داخلی وجود دارد و به همین جهت به سمت موضوعاتی متمایل میشود که خبرنگاران آزاد در رسانههای اجتماعی به آنها میپردازند.رسانههای رسمی باید از نگاه ابزاربودگی دست بشویند و نگرش نهادی به فعالیت خود داشته باشند تا بتوانند نیاز مخاطب را برطرف کرده و مرجعیت را از شبکههای اجتماعی پس بگیرند و مواجهۀ انتقادی با مسائل و پدیدههای اجتماعی داشته باشند.
این فعال رسانهای که تجربهٔ دبیری خبر و سردبیری را در رسانههای رسمی را داشته است، گفت: رسانه به نقش خود برای ایجاد یک جامعۀ مدنی عمل نکرده است. رسانهای که قرار بود رکن چهارم دموکراسی باشد و ارتباط جامعه مدنی و سیاسی را برقرار کند، صرفاً به تولیدکنندۀ کارمندان خبر تبدیل شده است که عملا پاسخی برای نیازهای شناختی مخاطب ندارد.
گودرزی خاطرنشان کرد: در آمریکا مناظرات تلویزیونی به قدری تأثیرگذار هستند که مخاطبان واقعاً بر اساس آنها تصمیم میگیرند که به چه کسی رأی بدهند، اما در ایران علیرغم اینکه مناظرات مخاطبان بسیاری دارند، اما این مخاطبان پیشاپیش تصمیم خود را گرفتهاند و مناظره چندان تأثیری در انتخاب آنان نخواهد داشت. علت این تفاوت این است که در آمریکا، رسانه یک ابزار است و این ابزاربودگی براساس نگرش اقتصاد سیاسی است، اما همین نگرش در ایران به علل مختلفی چون غنای فرهنگی، موضع تدافعی سنت و نگرش دولتی قابل پیاده شدن نیست. نگاه ابزاری به رسانه که غیر منطبق با معرفتشناسی بومی ماست، منجر به وضعیت مبهمی شده که عرصهٔ رسانه را فراگرفته است.
او با تأکید بر اینکه جایگاه خبرنگار، بهصورت دستوری و دولتی تغییر نمیکند، اضافه کرد: هیچ وزیری نمیتواند نگرش اکتشافی را به جریان رسانهای کشور تزریق کند. راهحل این است که ما فلسفهای برای رسانه متناسب با نظام فکری و معرفتی فرهنگ ایرانی تولید کنیم و ساختارها را طبق آن تغییر دهیم. خبرنگار در این شرایط میتواند کنشگری و خلاقیت داشته شد. در این سیستم، آزادی خبرنگار تضمین شده و اصلا نظام سیاسی شفافیت و کارآمدی را از رسانه مطالبه خواهد کرد.
انتهای پیام