محمد عبیات، پژوهشگر تاریخ اسلام در یادداشتی که در اختیار ایسنا گذاشته، به نقش نمادین نخبگان در بستر تاریخ پرداخته است.
«کوفه سال ۶۰ هجری، آبستن حوادثی گسترده و مهم در تاریخ اسلام بود؛ حوادثی که تا چندین قرن موجب تحول در بایستههای فکری، فرهنگی و سیاسی جامعه اسلامی شد و روند نقش آفرینیهای نخبگان را در تعامل با حکومتها و خلافتها به طور کلی تغییر داد.
سیر رخدادهای سال ۶۰ هجری قمری آنقدر با سرعت انجام شد که برخی از تاریخنگاران در بررسی و ثبت آنها دچار سردرگمیهای مختلفی شدهاند و در عین حال، نگاه حاکمیت نیز مانعی جدی برای حفظ شرط امانتداری بوده است.
رسانه دستگاه شوم خلافت اموی که در دوران معاویه پا گرفت، از دو راهبرد ویژه برای اهداف خود بهره میبرد:
الف) تعریف و تقدیس و فضیلتتراشی برای شخصیتهای اموی
ب ) تخریب شخصیتهای مخالف حکومت
چهره خانواده ابوسفیان پس از روی آوردن اجباری به اسلام هیچگاه بین مسلمانان تصحیح نشد. یادگار ظلمهایی که ابن حرب بر بسیاری از نومسلمانان مکه به جای گذاشته بود، نتوانست جایگاه اجتماعی آن را بازسازی کند و این موضوع همچنان برای یزید و معاویه پسران ابوسفیان مترتب بود.
معاویه برای جبران این نقیصه تلاش کرد تا با بهرهگیری از اطرافیان خود، با فضیلتتراشی و حدیثسازی بکوشد شرف بر باد رفته خاندان اموی را بازگرداند؛ معاویهای که نَسائِی، عالم بزرگ اهل سنت، در راه انکار هر گونه فضیلت برای وی جان خود را از دست داد و توسط شامیان کشته شد. (سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱۴، ص۱۳۳). با این حال برخی برای او دست به جعل فضیلت زدهاند و میبینیم که از هر وسیلهای فضیلت تراشیدهاند.
در روایاتی او را در زمره «کاتبان وحی» و «خال المومنین» معرفی میکنند و در روایتی دیگر او را هدایتکننده امت خطاب میکنند:
أن النبی صلی الله علیه وسلم ذکر معاویة وقال: اللهم أجعله هادیا مهدیا
پیامبر فرمود (ص): خداوندا معاویه را هدایتکننده و هدایتشده قرار ده(سنن ترمذی حدیث ۳۸۴۲)
فعالیت ابن زیاد در کوفه نیز در راستای کنترل اوضاع از دست رفته در زمان نعمان بن بشیر در نخستین روزهای محرم سال ۶۱ شدت بسیاری پیدا کرده بود. او علاوه بر سیاست تهدید و ایجاد خفقان امنیتی در شهر به تعریف، تمجید و گزافهگویی درباره یزید بن معاویه پرداخت و او را به شکلی عجیب و غریب بر فراز منبر کوفه برای مردم توصیف کرد:
و جمع ابن زیاد الناس فی جامع الکوفة فقال: أیها الناس إنکم بلوتم آل أبی سفیان فوجدتموهم کما تحبون، و هذا أمیر المؤمنین یزید قد عرفتموه حسن السیرة محمود الطریقة محسنا إلی الرعیة یعطی العطاء فی حقه و قد أمنت السبل علی عهده و کذلک کان أبوه معاویة فی عصره، و هذا ابنه یزید یکرم العباد و یغنیهم بالأموال، و قد زادکم فی أرزاقکم مائة مائة و أمرنی أن اوفرها علیکم و أخرجکم إلی حرب عدوه الحسین فاسمعوا له و أطیعوا.
ای گروه مردم شما خاندان ابی سفیان را آزمودهاید و آنها را همانطور یافتید که دوست میداشتید این است یزید که شما او را شناختهاید که رفتاری خوش و طریقهای پسندیده دارد، به رعیت خوبی میکند و عطا و بخشش در حق رعایا دارد و در دوره خود راهها را امنیت داده و بدان رفتار است که پدرش در عصر خود بود این است. یزید پسر معاویه که بعد از پدرش بندگان خدا را اکرام و آنها را به دادن اموال بینیاز میکند و ایشان را گرامی میدارد و در ارزاق و گذران شما صددرصد افزوده و به من دستور داده که باز بر آن بیفزایم و شما را نصیبی وافر دهم و برای جنگ حسین شما را از کوفه روانه دارم. هم اکنون بشنوید و اطاعت کنید.
مقتل الحسین نویسنده: السید عبد الرزاق المقرم جلد: ۱ صفحه : ۲۰۵
ب) تخریب شخصیتهای مخالف حکومت:
امویان برای سرپوش گذاشتن بر ابعاد شخصیتی و جایگاه هویتی بین مسلمانان و اهداف پلید و پنهان خود به تخریب شخصیت مخالفان خود پرداختند.
این اقدام برای نخستین بار توسط معاویه رسما در خصوص امیرالمومنین علی(ع) به صورت علنی و واضح آغاز شد .
او دستور داده بود خطبا و واعظان بر فراز منابر در سراسر ممالک اسلامی به لعن و شتم علی بن ابی طالب(ع) بپردازند.
این مساله که ۶۵ سال به طول انجامید موجب واکنش برخی از بزرگان صحابه و شخصیتهای سرشناس شد و در نهایت توسط عمر بن عبدالعزیز، خلیفه مروانی نقض و باطل شد.
در این بین واکنش سعد بن ابی وقاص به فرمان سب و شتم امام علی(ع) از سوی معاویه قابل توجه است و جالبتر از آن، ذکر این واقعه در صحیحترین کتاب اهل سنت است:
وعن سعد بن أبی وقاص، قال: أمر معاویة بن أبی سفیان سعدا بالسب فأبی، فقال:
ما منعک أن تسب أبا تراب؟ فقال: ثلاث قالهن رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فلن أسبه، لئن یکون لی واحدة منهن أحب إلی من حمر النعم، سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم یقول لعلی - وقد خلفه فی بعض مغازیه - فقال له علی: یا رسول الله تخلفنی مع النساء والصبیان؟! فقال له رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: أما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی، إلا أنه لا نبی بعدی؟
یزید و هوادارانش نیز با القای این شبهه که به دلیل شرایط حساس جامعه و در جهت انسجام امت اسلام، همه باید یزید بن معاویه را به عنوان خلیفه رسول خدا (ص) بپذیرند و با وی بیعت کنند به دنبال بسترسازی در جهت اجبار به بیعت همگانی بودند.
موضوعی که امام حسین(ع) از همان ابتدا به رد آن پرداخت و قیام و خروج خود را علیه ظلم دانست.
ایشان در وصیتنامه خود به برادرش محمد حنفیه مینویسد : وأنی لم أخرج أشرا ولا بطرا ولا مفسدا ولا ظالما وإنما خرجت لطلب الاصلاح فی أمة جدی صلی الله علیه وآله
خروج و قیـام من از روی سرکشی و خوشگذرانی و فساد و ظلم نیست، تنها برای اصلاح در امت جدم(ص) قیام کردم و میخواهم به معروف امر کنم و از منکر بازدارم.
بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج ٤٤ - الصفحة ٣٢٩
نگاه طرفداران یزید در روز عاشورا نیز موید راهبردی است که خلافت برای مخالفان تعریف کرده بود. در واقع هرکس که با یزید مخالفت کرد، از نگاه امویان حتی نماز او نیز نزد خداوند پذیرفته نخواهد بود.
حصین بن نمیر یکی از سران لشکر عمر بن سعد و از طرفداران دو آتشه بنی سفیان در کربلا رسما مدعی قبول نشدن نماز امام حسین(ع) میشود که این مدعا طبیعتا سر چشمه از اعتقاد قلبی آنان به مقوله «الخروج علی ولی الأمر یُعَد کبیرة تستحق قتل صاحبها ولو کان مسلماً» دارد:
الحصین بن نمیر قال: یا حسین! ان صلاتک لا تقبل. فقال له حبیب بن مظاهر: «اذا لم تقبل صلاة ابن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بل تقبل صلاتک یا حمار
حُصَین بن تمیم گفت: این [ نماز ] پذیرفته نمی شود! حبیب بن مُظاهر گفت: پذیرفته نمیشود؟! گمان بُردهای که نماز از خاندان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پذیرفته نمیشود و از تو ـ ای درازگوش ـ، پذیرفته میشود ؟! تاریخ الطبری : ج ۵ ص ۴۳۹»
انتهای پیام