در موسیقی ملودی مهم است یا ترانه؟

زبانش را نمی‌فهمیم اما برایمان جذاب است!

ملودی مهم است یا ترانه؟ اگر فرض را بر این بگذاریم که ترانه بخش مهم یک آهنگ است، پس تکلیف آثار موسیقی بی‌کلام چه می‌شود؟ و یا آهنگ‌هایی که زبانی متفاوت از زبان مادری مخاطب دارند ولی همچنان برای او جذاب هستند؟ همین دو پرسش گواهی بر ارجحیت ریتم بر ترانه هستند وگرنه چه می‌شود که آهنگ کره‌ای "Gangnam Style" از Psy در سال ۲۰۱۲ به زبان کره‌ای بیش از پنج میلیارد در یوتیوب بازدید می‌گیرد و به یک باره زندگی خواننده را دگرگون می‌کند!

به گزارش ایسنا، هر کدام از ما برای اینکه جذب یک اثر موسیقی شویم، یک شاخصه در ذهن داریم؛ یک نفر ممکن است ریتم و ملودی آهنگ برایش مهم باشد و فرد دیگری ترانه آهنگ، ولی به راستی کدام یک از این دو شاخصه اهمیت بیشتری دارد؟ باوجود اینکه ملودی و ترانه اغلب به طور جدایی ناپذیری در هم تنیده هستند، زمانی که صحبت از عنصر حیاتی یک آهنگ می‌شود، تنها یک برنده می‌تواند وجود داشته باشد.

برای هر فردی پیش آمده که هنگام گوش دادن به یک آهنگ حتی به زبان مادری خود، بخش از ترانه را به درستی متوجه نشود و اشتباه با آن همخوانی کند ولی با این حال آن آهنگ یکی از آهنگ‌های مورد علاقه او باشد.

این مسئله به پاسخ به این سوال کمک می‌کند: چه چیزی مهم‌تر است: شعر یا ملودی؟

اگر در یک آهنگ به اشتباه متوجه بخشی از ترانه آن شوید، واقعا مهم نیست؛ زیرا اگر ملودی یک آهنگ جذابیت کافی داشته باشد، مخاطب را به خود جذب می‌کند. درحقیقت هم تا به حال برای کسی پیش نیامده که ملودی یک آهنگ را اشتباه متوجه شده باشد و آن ملودی را به خاطر ترانه فوق‌العاده‌‎اش به خاطر بیاورد!

برای ترانه‌سرا و تهیه‌کننده موفقی مانند «مکس مارتین» که روی آهنگ‌های موفقی از جمله Shake It Off از تیلور سوئیفت و Blinding Lights از The Weekndکار کرده است، اشعار پس از ملودی قرار در اولویت قرار می‌گیرند. او حتی فرمولی دارد که آن را «ریاضیات ملودیک» می‌نامد؛ قانون کلیدی این است که کلمات باید به تعداد دقیق هجاها پایبند باشند.

در حالی که یک ملودی می‌تواند شما را به یک آهنگ متصل کند، اما این اشعار هستند که شما را وادار می‌کند آن را کشف کنید.

بهترین آهنگ‌ها توانایی این را دارند که مخاطب را به فراتر از بخش‌های گیرای خود جذب ‌کنند و در عین حال موج تازه‌ای از سوپراستارها در دنیا فعالیت می‌کنند که ملودی آهنگشان مخاطب را به پی بردن به ترانه آهنگ تشویق می‌کند. در حقیقت این هنرمندان متوجه تأثیر ترکیب کردن اشعار ساده با یک ملودی فوق‌العاده شده‌اند و با بهره گرفتن از همین تکنیک مخاطب را به خود جذب می‌کنند.

اگر بخواهیم این مفهوم را ساده‌تر کنیم، می‌توانیم به موفقیت هنرمندی مثل Psy اشاره کنیم؛ Psy خواننده‌ای کره است که برای نخستین بار پاپ کره‌ای را در جهان وایرال کرد. آهنگ‌ "Gangnam Style" زمانی که منتشر شد، توانست با بازدید بیش از پنج میلیاردرکوردشکنی کند و در چارت موسیقی بسیاری از کشورهای جهان به جایگاه‌ نخست دست پیدا کند.

همین امر به تنهایی گواه این مسئله است که ریتم و ملودی یک اثر موسیقی از اهمیت بیشتری نسبت به ترانه برخوردار است؛ چراکه اگر قرار بود ترانه و مفهوم یک شعر اهمیت بیشتری داشته باشد، Psy هیچگاه نمی‌توانست به چنین موفقیتی در موسیقی جهان دست پیدا کند.

و یا اصلا آهنگ فرانسوی زبان "Et si tu n'existais pas" از Joe Dassin را در نظر بگیرید که شاید حتی یک کلمه را هم از آن متوجه نشوید اما با این حال صدای گیرای خواننده و ملودی خارق‌العاده‌اش مخاطبان بسیاری را از سراسر جهان به خود جذب کند. درحقیقت در چنین مواردی ترانه به خوبی با ملودی ترکیب می‌شود و صدای خواننده نیز به بخشی از ریتم و ملودی تبدیل می‌شود و همچون یکی از سازهای آهنگ عمل می‌کند، درنتیجه شاید حتی اگر تا آخر عمر هم متوجه شعر آهنگ نشویم، ولی باز هم به آن گوش کنیم.

البته شاید بحث موسیقی ایرانی در این زمینه حداقل در گذشته متفاوت بوده باشد؛ زیرا تا وقتی که آثار درخور در موسیقی ایران ساخته می‌شد، آهنگساز و ترانه سرا با همفکری یکدیگر اثری را خلق می‌کردند و چه بسا که بعضا شعر از اهمیت بیشتری نسبت به موسیقی برخوردار بود. درحقیقت اگر امروز به آثار موسیقی اصیل ایرانی که مثلا در دهه ۵۰ یا ۶۰ ساخته شده‌اند گوش کنید، در کنار تصانیف یک آلبوم، با قطعات موسیقی ساز و آواز نیز مواجه می‌شوید که ملودی و ریتم بسیار ساده‌ای دارند  ولی شعر و ترانه آنها از شاعران بزرگی مانند حافظ و سعدی است که بارها نسبت به موسیقی که در کنارشان نواخته می‌شود، پیچیده‌تر هستند.

اما امروزه آن روند سابق در موسیقی ایرانی، متفاوت شده است و دیگر خیلی شاهد ساخته شدن آلبومی با چند قطعه ساز و آواز ۱۰ دقیقه‌ای نخواهیم بود. درحقیقت امروز اگر کاری هم با فضای موسیقی ایرانی ساخته شود، بیشتر شاهد پیشرو بودن ریتم و موسیقی هستیم؛ چراکه به هر حال در عصر دیجیتال شنیدن ۱۰ تا ۱۵ دقیقه ساز و آواز یکنواخت در حوصله مخاطب نیست.

البته که فراموش نکنیم هنرمندان امروز موسیقی ایرانی هم دیگر همانند نسل‌های گذشته نیستند و چه بسا که بسیاری معتقدند موسیقی ایرانی از روزهای اوج خود فاصله گرفته و دیگر هنرمند چندان شاخصی در این حوزه نداریم.

به طور کلی امروزه کلمات از ذهن ترانه سراها فرو می‌ریزند و مانند یک دستکش با ملودی سازگار می‌شوند. ترانه و ملودی به طرز شگفت انگیزی در هم تنیده شده‌اند و ترانه نمی‌تواند بدون موسیقی وجود داشته باشد، البته که موسیقی به تنهایی می‌تواند حتی از موسیقی باکلام هم موفق‌تر باشد. به زبان ساده‌تر یک ملودی عالی همانند پلی محکم‌ است که می‌توان ترانه را روی سوار کرد.

انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۳ مرداد ۱۴۰۳ / ۱۳:۱۹
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 1403050302124
  • خبرنگار : 71625

برچسب‌ها