به گزارش ایسنا، امروز دوم مرداد شصت و یکمین سالروز دفاع ۱۲ نفر از مدرسان برجسته حوزه علمیه قم از مرجعیت و اعلمیت حضرت آیتالله سید روحالله موسوی خمینی (ره) در سال ۱۳۴۲ است.
رهبر نهضت اسلامی ایران در حالی در آستانه شصت و یکمین سال حیات پر برکتشان به ماه مرداد ۱۳۴۲ وارد شدند که دو ماه از حصر خانگیشان توسط ماموران ساواک در منزلی در تهران میگذشت. در چنین شرایطی جمعی از بزرگان حوزههای علمیه قم با نوشتن نامهای تمام تلاش خود را برای جا انداختن جایگاه مرجعیت ایشان به خصوص بعد از رحلت مراجع بزرگ تقلید از جمله آیات عظام بروجردی و حکیم و آزادی ایشان از بند ساواک، بکار گرفتند، اما امام خمینی همچنان از بامداد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا شامگاه ۱۵ فروردین ۱۳۴۳ در زندان و حصر خانگی رژیم پهلوی نگه داشته شدند.
علاوه بر این اعلامیه مهم، اتفاق غمناک دیگری هم در ماه های حصر خانگی امام در تهران افتاد که موجب جریحهدار شدن قلب عموم مردم ایران شد. گارد سلطنت به اتهام دستگیری یاغیان و بلواکنندگان ۱۵ خرداد سراغ طیب حاجرضایی و نوچههایش رفت و او را مجبور کرد تا بگوید آیتالله سید روحالله به او و نوچهها پول داده تا قیام ۱۵ خرداد را راه بیندازند، اما طیب با اینکه هرگز امام خمینی را ندیده بود، ننگ این تهمت بزرگ را به جان نخرید و زیر بار همراهی با رژیم سفاک پهلوی نرفت و البته بهای این نافرمانی را با تقدیم جانش داد.
طیب حاجرضایی به همراه محمداسماعیل رضایی از بارفروشان میدان ترهبار تهران در تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۴۲ به جرم برپا کردن قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و البته همراهی نکردن با نیت و قصد رژیم، به جوخه اعدام سپرده و تیرباران شدند.
اعلامیه علما
۱۲ مدرس برجسته حوزه علمیه قم از جمله آیات عظام محمدفاضل لنکرانی، حسین نوری همدانی، حسینعلی منتظری، عبدالرحیم ربانی شیرازی، غلامرضا صلواتی، علی مشکینی، نعمتالله صالحی نجف آبادی، ابوالقاسم خزعلی، ابراهیم امینی، محمد شاهآبادی، یحیی انصاری شیرازی و احمد جنتی در اعلامیهای بر مرجعیت و اعلمیت امام خمینی (ره) تأکید کردند.
در اسناد بجا مانده از ساواک، هر یک از علمای امضاء کننده اعلامیه از یک جنبه بر مرجعیت و اعلمیت امام خمینی تاکید کردند. آیتالله فاضل لنکرانی به لحاظ علمی و تقوایی، صلاحیت امام خمینی (ره) را برای مرجعیت تقلید و حفاظت از حوزه اسلام و حمایت مسلمانان محرز و بدون تردید شمرد.
آیتالله حسینعلی منتظری با توجه به مراتب علمی و عملی امام خمینی (ره) و روشنبینی و مجاهدتهای ایشان، صلاحیت امام برای مرجعیت و زعامت شیعه محرز و ترویج و تعیین ایشان را به صلاح اسلام و مسلمانان دانست.
آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی با اشاره به مخاطراتی که برای اسلام پیشبینی کرد، یادآور شد: «لازم است مسلمانان به شخصی مراجعه کنند که علاوه بر برتری علمی و عملی، به اوضاع جهان واقف و در قبال حوادث صابر باشد و با شهامت هرچه تمامتر از حریم مقدس قرآن دفاع کند و مصداق کامل «امّا مَنْ کانَ مِنَ الفقهاء…» باشد و امام واجد چنین صفاتی است.»
آیتالله ابراهیم امینی، امام خمینی (ره) را واجد همه شرایط مرجعیت دانست و تقلید از ایشان را به صلاح اسلام و مسلمانان عنوان کرد.
آیتالله علی مشکینی تقلید از امام را بیاشکال و به صلاح اسلام و مسلمانان دانست.
آیتالله حسین نوری همدانی نیز تأکید کرد: «در جامعیت شرایط مرجعیت عامه و تامه ایشان، جای هیچ گونه تردیدی نیست و ترویج ایشان به صلاح اسلام و مسلمانان است.»
آیتالله یحیی انصاری شیرازی نوشت: «در مرجعیت عامه امام هیچ گونه تردیدی نیست. ایشان جامع حد اعلای شرایط مرجعیت تامه است و تقلید و ترویج از ایشان موجب اعتلای کلمه حق و اعزاز مسلمانان است.»
آیتالله نعمتالله صالحی نجفآبادی هم نوشت: «صلاحیت مرجعیت عامه ایشان بسیار بدیهی است. تأیید، ترویج و تقویت ایشان وظیفه شرعی هر فرد مسلمان و علاقهمند به اسلام و مصالح مسلمانان است.»
آیتالله محمد شاهآبادی پیروی از آرا و فتاوای امام را موجب رستگاری دانست.
آیتالله غلامرضا صلواتی نیز امام خمینی (ره) را واجد شرایط مرجعیت عامه و تقلید از ایشان را به صلاح اسلام دانست.
آیتالله احمد جنتی نیز گفت: «مرجعیت با تمام شئونات مادی و معنوی مردم مسلمان سر و کار دارد و کیان اسلام و همه حیثیات ملل اسلامی همیشه وابسته به روشنبینی، قاطعیت، علم و تقوای مراجع تقلید بوده است. امروز با توجه به نیاز اسلام به رهبر واجد شرایط بیش از هر زمان دیگر، ایشان (امام خمینی) مرجعیت عامه دارد.»
آیتالله ابوالقاسم خزعلی با بدیهی دانستن وجوب حفظ حوزه اسلام و حدود دین و اعزاز و تقویت مسلمین، این مسئله را با مرجعیت امام خمینی (ره) امکانپذیر دانست.
همچنین از استادن امضاءکننده اعلامیه پرسیده شد: «نظرشان درباره مرجعی که مقلدان پس از وفات آیتالله حکیم باید برای تقلید به ایشان مراجعه کنند، چیست؟» برخی به تعیّن و اعلم بودن امام خمینی (ره) برای تقلید اشاره کردند و البته همه آنان تاکید داشتند: «تقلید از ایشان به مصلحت اسلام و مسلمانان است.»
برخی اساتید حوزه نیز با توجه به جمیع شرایط لازم برای مرجعیت به حصر مرجعیت در امام تاکید کردند.
چرا بازداشت؟
بازداشت امام خمینی در بامداد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ واکنش رژیم پهلوی به مخالفت ایشان با سیاست اسدالله عَلَم نخستوزیر وقت پهلوی در به اجرا گذاشتن تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی و تصویب آن در هیات وزیران بود. طبق این تصویبنامه سایر کتب آسمانی نیز ملاک قسم نمایندگان قرار میگرفت، زنان حق حضور در میتینگهای تبلیغات انتخاباتی و مجلس شورای ملی را پیدا میکردند و فرقههای ضاله به خصوص فرقه بهاییت برای حضور در مناصب دولتی و حکومتی به رسمیت شناخته میشد.
این تصویبنامه در حالی در دولت عَلَم به تصویب رسید که طبق قانون مشروطه هر نوع تغییر در قوانین کشور باید ابتدا از طریق تنظیم لایحه توسط دولت به دو مجلس سنا و شورای ملی فرستاده میشد و پس از طی شدن فرآیندهای قانونی به قانون تبدیل میشد.
اما اسدالله عَلَم با سوءاستفاده از شرایطی که علی امینی نخستوزیر قبل از خودش در تعطیل کردن مجلس بیستم شورای ملی و سومین دوره مجلس سنا به بهانه بازنگری در قانون انتخابات مجلس به وجود آورد، تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی را در هیات وزیران تصویب کرد و آن را به سرعت به اجرا گذاشت.
اما چرا محمدرضا پهلوی با درخواست علی امینی برای تعطیلی این دو مجلس موافقت کرد؟
عملکرد پر از سوءاستفاده و اعمال سلیقه از سوی احزاب سیاسی آن روزگار از یک سو و برگزاری پر ابهام انتخابات بیستمین دوره مجلس شورای اسلامی و سومین دوره مجلس سنا از سوی وزارت کشور تحت کنترل علی امینی و دخالت ارتشیان در فرآیند انتخابات از سوی دیگر موجب پیروزی حزب ملیون به ریاست منوچهر اقبال در هر دو انتخابات پارلمانی و نارضایتی محمدرضا شاه از فرآیند طی شده و نتایج حاصله شد.
با وجودی که در ابتدای کار ۱۷۷ نماینده به مجلس بیستم راه یافتند و رضا حکمت را به ریاست این مجلس انتخاب کردند اما در پی تشدید تنشها و اختلافات، علی امینی به بهانه اصلاح قانون انتخابات از پهلویِ پسر خواست هر دو مجلس را منحل کند. او نیز در موافقت با این درخواست بستر پیشبرد امیال و سلایقش در اردیبهشت ۱۳۴۰ را مهیا دید. شاه چند ماه بعد علی امینی را کنار گذاشت و اسدالله عَلَم را مامور تشکیل کابینه جدید کرد تا با این جابهجایی سریعتر به خواستهها و آرزوهایش برسد.
با این حال امام خمینی از مهر ۱۳۴۱ با نشانهها و تصمیماتی که از علی امینی دیده بود پی به اقدامات غیرقانونی و تقلبهای وی برده بود از این رو دست به سلسله نامهنگاریهای گستردهای با امینی و شاه زد، اما واکنش سرد و منفی آنان مانع از توقف اقدامات غیرقانونی دولت و حکومت نبود به همین دلیل امام بهترین و موثرترین راه را در میان گذاشتن اقدامات خلاف شرع و غیرقانونی شاه و نخستوزیر دید از این رو در سلسله سخنرانیهای افشاگرانه خود علیه رژیم، عموم مردم و علما و بزرگان حوزههای علمیه سراسر کشور را نسبت به حوادث سیاسی آن روزگار مطلع و حساس کرد.
امام علاوه بر این اقدام مهم نوروز ۱۳۴۲ را اعلام عزای عمومی کرد که این اقدام موجب همراهی جمعی از بزرگان حوزههای علمیه قم شد. سخنرانیهای عمومی امام در بهار ۱۳۴۲ بیشتر و بیشتر شد و محور این سخنرانیها افشاگری علیه اقدامات نادرست و ضد اسلامی دستگاه حاکمه بود. اقدامات امام تا خرداد ۱۳۴۲ به اوج رسید و البته رفتار امام خشم محمدرضا شاه و ساواک و بازداشت ایشان را به دنبال داشت. این دستگیری و بازداشت ۱۰ ماه زمان برد.
فشار دستگاه حاکمه به حدی زیاد شد که ماموران ساواک در ساعت ۳ بامداد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به منزل امام خمینی در کوچه قاضی یخچال قم حمله کردند و امام را که در حال تهجد و راز و نیاز با معبود بود دستگیر کردند. آنان صبح همان روز امام را به بازداشتگاه باشگاه افسران ارتش در تهران منتقل کردند و غروب ۱۵ خرداد به زندان قصر انتقال دادند.
واکنش عمومی
خبر بازداشت امام خمینی ساعت ۹ صبح روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در تهران پخش شد. دانشجویان معترض با شعار «خمینی را آزاد کنید» به خیابانها ریختند. مزدوران رژیم و جمعی از اراذل و اباش تهران به سرکردگی قمهکش معروف طیب حاجرضایی به میدان بارفروشان تهران حمله کردند. طیب و نوچههایش کلوبها و بانکها را آتش زدند و مغازه کسبه را غارت کردند و جو ترس را در بافت مرکزی شهر گسترش دادند. تظاهرات در میدان ارگ و اطراف بازار بزرگ تهران، میدان شوش، چهارراه شاه، میدان قزوین و سی متری راه افتاد.
حمله به دفتر روزنامه اطلاعات، کارخانه پپسیکولا، شعب بانکها، کاخ دادگستری، آتش زدن مکانهای عمومی و کتابخانهها، آتش زدن خانههای مردم، آتش زدن باشگاه شعبان جعفری معروف به شعبون بیمخ دیگر گندهلات معروف محله سنگلج تهران، حمله و آتش زدن مرکز فرهنگی ایران و آمریکا، خراب کردن کیوسکهای تلفن، تخریب وسایل حمل و نقل عمومی و ضرب و جرح زنان از جمله اقدامات خرابکارانه طیب و رفقایش بود.
اسدالله علم نخستوزیر وقت پهلوی دست شهربانی و ساواک را برای شدت عمل بیشتر باز گذاشت. او ۱۵ و ۱۶ خرداد ۱۳۴۲ را حکومت نظامی اعلام کرد و با مقاومت مردم تعداد زیادی از کسبه میدان بارفروشان تهران در چهارراه مولوی و طلاب را مجروح، بازداشت و زندانی کرد.
خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم و سایر شهرهای کشور پیچید و موجب خشم مردم تهران، قم، شیراز، مشهد، ورامین و پیشوا شد. مردم در این شهرها به خیابانها ریختند و با شعار «یامرگ یاخمینی» خواستار آزادی امام شدند. ماموران شهربانی و سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) با حمله به تجمعات مردم، اعتراضات را به خشونت کشاندند و موجب زخمی و شهید شدن جمعی از طلاب و مردم شدند.
دامنه قیام ۱۵ خرداد تا ۱۷ خرداد هم کشیده شد. براساس آمار رسمی ۳۲ نفر در این حادثه دردناک به شهادت رسیدند که البته آمار غیررسمی تعداد شهدا و مجروحان قیام را بسیار بیشتر از آمار رسمی اعلام کرد.
شهادت طیب
در شرایطی که امام خمینی از بامداد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا ۱۵ فروردین ۱۳۴۳ در زندان و حصر رژیم بود، گارد سلطنت سراغ طیب حاجرضایی رفت و از او خواست حضرت آیتالله سید روحالله خمینی را عامل بلوا و تطمیع خود معرفی کند اما طیب این تهمت بزرگ را نپذیرفت و بهای همراهی نکردنش با رژیم طاغوت را هم در تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۴۲ داد.
طیب حاجرضایی به همراه محمداسماعیل رضایی از بارفروشان میدان ترهبار تهران به جوخه اعدام سپرده شدند و به شهادت رسیدند.
مجموع این حوادث و اتفاقات در کنار تشدید پیگیریها و نامهنگاریهای بزرگان قم سرانجام رژیم را وادار به آزادی امام از حصر خانگی در شبانگاه ۱۵ فروردین ۱۳۴۳ کرد.
منابع:
صحیفه امام، زندگینامه سیاسی امام خمینی (ره)
نهضت امام خمینی، سیدحمید روحانی، دفتر اول، ص۸۸۷-۸۹۵
ایرج پزشکزاد: مروری در واقعه ۱۵ خرداد ۴۲، چاپ سوم، شرکت کتاب، لس آنجلس، ۱۳۸۷، ص. ۳۹–۴۱، ۴۹، ۵۰ و ۷۶
انتهای پیام