به گزارش ایسنا، در چهلمین روز از شهادت رئیس جمهور دلسوز و مردمی، سید مجتبی مومنی روزنامهنگار و فعال فرهنگی یادداشتی در این خصوص نوشته که در ادامه میخوانیم:
نوشتن از آدمهایی که در قید حیات نیستند و ترحم بیش از اندازه پس از مرگ یا شهادت آنها، همیشه یکی از گزینههای کم نوشتنم از این دست آدمها بوده است الا به چند دلیل. ممکن است خاطره مشترکی با آنها داشته باشم و دلم برایشان تنگ شده باشد یا بعد از رفتنشان حس و حالم نسبت آنها فرق کند که این تفاوت از ترحم ناشی نشده باشد و... .
اما در مورد شهید آیتالله سیدابراهیم رئیسی دلیلم مورد دوم بود. در زمان حیاتش چندباری از نزدیک دیده بودمش. همه آن چندبار هم در یک سفر مشهد، صبحها قبلاز نماز صبح در حرم حضرت رضا(ع).از پائین پا میآمد؛ از در کوچک مضجع شریف وارد میشد و در اولین جایی که میتوانست میایستاد. جزئیات این مسیر و حرکتش برای این به یادم مانده که من هم معمولا از همین مسیر به ضریح میرسیدم و میرسم.
وقتی جاگیر میشد، دستهایش را بلند میکرد و چشمهایش را میبست و بعد تنها لبانش تکان میخوردند. بعد از چند دقیقهای که مناجات میکرد، با سرانگشت، خیسی چشمهایش را میگرفت، کتاب مناجاتهای سرمهای حرم را بازو ایستاده شروع به خواندن میکرد.
این همه را گفتم که بگویم مطلقا هیچ ارتباط نزدیکی با شهید نداشتم و هر آنچه در ادامه مینویسم، یافتههایی است که از دیگران شنیده یا خواندهامکه با شهید زندگی کرده یا همکارش بوده یا بهنحوی او را درک کردهاند.من در جریان پروژهای مجبور شدم ظرف مدت کوتاهی حدود هفتاد مصاحبه از زندگی و رفتارهایش را بخوانم. یافتههای من ناشی از نگاه همه آن هفتاد و چند نفر بود که برخی همپوشان هم و برخی مکمل یکدیگر بودند. نتیجه کلی خوانش آن متنها این بود که شهید آیتالله رئیسی یک شخصیت چند وجهی جذاب است.
تا پیش از ارتحال شهادتگونهاش اساسا دادهای از شخصیتش نداشتم، تنها شنیدههایی بود که همه شنیده بودند. معتقد بودم در برخی از مسائل از جمله ظهور و بروز رسانهای وضع نامطلوبی دارد. دلیلش هم انتخابهایی بود که خودش انجام داده بود، تقریبا هر کدام از اجزای اطلاعرسانی دولت خودش را ژنرال میدانست و این ماجرا یادآور همان مثال مشهور دره گرگها بود. همین شد که حجم فعالیتهایش با توجه به سلایق مختلف منتشر شدند و برخی از کارهایش کاملا مغفول ماندند.
اما بعد از این آشنایی مختصر با او به نظرم آمد بخشی از ویژگیهای شخصی شهید دلیلی ظهور و بروز ضعیفش در رسانهها بود؛همان چیزی که بر آن برچسب تقوا میزنند و برخی با عنوان تاثیر مستقیم بر مخاطب از آن یاد میکنند که البته من با همه شئونش مخالفم. شاید او بیشتر دنبال محبوبیت در آسمانها بود تا روی زمین.
بهنظرم یکی از ویژگیهای بارز شهید، صداقتش بود و اهل ابراز محبت کردنش. با همین ویژگی که به نظرم علت اصلی بسیاری از رفتارهایش نیز بود، عصبانی میشد، نقره داغ میکرد و وقتی رضایت داشت خشنودیاش را نشان میداد.
چنین خصوصیتی برای سیاستمداری در سطح رئیسجمهور تقریبا یگانه و منحصر به فرد است.رئیسجمهور طبعا باید برای رضایت بقیه هم که شده به اصطلاح امروزیها گاهی سیاستورزی کند؛ بعضی چیزها را نگوید یا بیشتربگوید. باید برای رسیدن به هدف، آدمها را قربانی کند، نه اینکه هدف را بر مدار عزت آدمها تنظیم کند. من فکر میکنم شهید یکی از مصداقهای «رابطهتان را با خدا درست کنید که خدا آن را با خلق درست میکند»، بود.
دغدغهها و مشغلههای یک رئیسجمهور آنقدر هست که در جلسات دعای توسل هفتگی غیبت داشته باشد؛ نه اینکه هر هفته حضور یابد و بخش انتهایی هیئت هم بشود جلسه رئیس دولت با وزرایش. راستش فکر میکنم عمدا چنین برنامههایی را تنظیم میکرد که حواس وزرا و کارگزارن دولتش باشد که چرا آمدهاند و آمدنشان بهر چیست و به این بهانه هدف اصلی را گم نکنند.
همین صداقتش بود که از جمع مردم فراری نبود و شنوندهشان بود و از این شنیدن انرژی میگرفت و چند برابر میدوید.
همین صداقت و نحوه ابرازش بود که در مذاکرات بینالمللی موفق ظاهر شده بود، همو که میگفتند: «زبان دنیا را بلد نیست.» همین ویژگیاش بود که در یک اتفاق بیسابقه در روز تشییعش از شصت و دو کشور دنیا نماینده به کشور آمدند. این در حالی بود که از بعضی کشورها دو نماینده سطح اول و دوم در مراسم حاضر شدند. [در مراسم سلطان قابوس، پادشاه عمان، با احتساب افزودهشدن خاندانهای پادشاهی به دولتها این عدد حدود ۴۰ کشور بود.]
به باور من او راهش را انتخاب کرده بود. او میخواست یک الگوی متفاوت در سیاست، اقتصاد و مردمداری باشد. الگویی که حاکم و کارگزار مسلمان در این دنیای بیالگو در به در به دنبال آن است.همان الگوئی که عدهای به طمع دستیابی به آن به روشهای مبهم غربی میآویزندو در بیابان با عصای سفید دنبالش میگردند و نمییابندش.
حسرتی بر دلم مانده که نتیجه اقدامات عمیق، قوی و زیربنایی و تبدیل زمین بایریرا که تحویل گرفت به باغی سرسبزندید. یافتههایم نشان میدهند که تمام تمرکزش بر ساخت زیربنای به هم ریخته موروثی بود و نتوانست نتایج ملموس را ببیند.بودن و زیستش یادآور حضرت ابوطالب(ع) است که مصائب بسیاری را برای به بار نشستن نهال اسلام به جان خرید وثمرات تلاشهایش را ندید.
زیبنده است که شهید رئیسی الگوی کسانی باشد که میخواهند کار را درست پیش ببرند و گرنه تنها در بین کلمات کتابها و تصاویرویدئوها خلاصهو گم خواهد شد.
به باور من، مردم این قدرت را دارند که با انتخاب صحیح، رئیسی دیگری را بیافرینند و زمام امور را به دست کسی بسپارند که استعداد و تمایل به مردمیشدن و مردمی ماندن را دارد.
انتهای پیام