به گزارش ایسنا، متن پیش رو گفتوگوی روزنامه «ایران» با دکتر علیرضا زادبر، استاد علومسیاسی با گرایش مسائل ایران است. او معتقد است با اینکه حیات سیاسی ایرانیان فراز و فرودهای بسیاری را پشتسر گذاشته است اما برایند آن، نشان از «بلوغ سیاسی ایرانیان» دارد و مرور تاریخ معاصر ما بر «رشد عقلانیت سیاسی در ایران» گواهی میدهد.
جناب دکتر زادبر، «بلوغ سیاسی» در یک جامعه چه نشانههایی دارد و ظهور و بروز اجتماعی آن را در چه عرصههایی باید دنبال کرد؟
جوامع از نظر نگرش و بینش سیاسی در یک سطح نیستند. اگر بخواهیم جامعه ایرانی را با سایر جوامع در خاورمیانه یا کشورهای جهان مقایسه کنیم، عوامل متعددی بر این مهم تأثیرگذارند که از جمله آنها «سابقه فرهنگی و تمدنی» است. بنابراین عوامل متعددی بر رشد سیاسی یا پسرفت سیاسی یک جامعه تأثیر میگذارند. اینکه در جامعه ایرانی علاقهمندی به موضوعات سیاسی به چشم میخورد و پس از مشروطه در حوزه سیاسی، زمینه و بستر «کنشگری سیاسی» برای شهروندان ایجاد شده است، نشان میدهد که در جامعه ما امر سیاسی ریشه تاریخی دارد و نشانهای برای حیات جامعه است.
جامعه منفعل و جامعهای که کنشگری سیاسی در آن کمرنگ است و مردم نسبت به حیات سیاسیشان بیتفاوتند، درگیر چه آسیبهایی میشود؟
«جامعه منفعل» اغلب فرهنگ تبعی دارد و در موضوعات مختلف یا سکوت پیشه میکند یا اینکه تابع سیاستهای القا شده میشود. ایران در دویست سال گذشته، انقلابِ مشروطه و انقلاب اسلامی و چندین جنبش، شورش و کودتا را تجربه کرده است و همه این کنشگریهای سیاسی میتواند شاهدی بر این مدعا باشد که ما جامعهای منفعل نیستیم. کنشهای سیاسی-اجتماعی ما نشانهای از یک جامعه پویا و زنده دارد.
با مرور فرهنگ و تاریخ معاصر ایران، کنشگریهای فرهنگی - سیاسی ایرانیان را بسیار برجسته خواهیم یافت و بر این باورم که این روحیه ریشه در تشیع دارد. اساساً تشیع یک مذهب انقلابی، عدالتگرا و ضدظلم است. اگر حرکت تاریخ دویست ساله ایران را روی نمودار ببرید با وجود اینکه برایند تاریخی ما نشان از رشد و بلوغ سیاسی ایرانیان دارد اما قابلانکار نیست که در برهههایی انفعالهایی را هم تجربه کردهایم که گاه نخبگان سیاسیمان، گاه رسانههایمان یا حتی عوامل خارجی، زمینهسازش شدهاند. اما برایند تاریخی نشاندهنده رشد و بلوغ سیاسی ماست که در بزنگاههای تاریخی و مواقع بحرانی خود را بروز داده است. به عنوان مثال جنگ ایران و روسیه در دوره فتحعلیشاه، معاهده ترکمانچای، معاهده پاریس، جنگ جهانی اول، قرارداد ۱۹۱۹، کودتای رضاخان، جنگجهانی دوم، جنبش ملی شدن نفت و... را پشت سر گذاشتیم و به تبع آن به درجهای از بلوغ و عقلانیت سیاسی رسیدیم. یعنی رفتار ایرانیان در دهه ۶۰ و ۷۰ نمایانگر تجربه و پختگی نسلی ماست. میتوان گفت قله این بحرانها «جنگ تحمیلی» بود که به مثابه یک «امر ملی» تمام مردم متحد شدند و با یک موضع واحد از سقوط انقلاب اسلامی و تجزیه کشور جلوگیری کردند.
«کنشگری سیاسی» چه لزومی دارد؟ چرا اصرار میشود که مردم در حیات سیاسی و سرنوشت سیاسیشان سهیم شوند؟
«امر سیاسی» منفک از «حیات سیاسی» انسانها نیست. به این معنا که اگر افراد حتی امر سیاسی را قبول نداشته باشند، اما سیاست با آنان کار دارد. چرا که مدیریت، معاش جامعه، آرزوها، آرمانها، شکستها و پیروزیهایشان از این مسیر تأمین میشود. بنابراین ما در حیات طبیعی خود احتیاجاتی در امور مادی یا غیرمادی داریم که یکی از مهمترین آنها «تنظیمگری حیات اجتماعی» است. بنابراین لازمه کسب و مشروعیت قدرت، چگونگی بدست آوردن قدرت، چگونگی چرخش قدرت و کنشگری سیاسی است و این بدین معناست که انسان در اجتماع «مدنی بالطبع» است و نمیتواند فارغ از امر سیاسی باشد. در نتیجه انسان اجتماعی با رفتار معقول «کنشگری سیاسی» خواهد داشت.
جامعهای که در آن افرادش راغب به «کنشگری سیاسی» هستند و نسبت به تنظیمگری سیاسی بیتفاوت نیستند چه افقی را پیشرو خواهد داشت؟
رسیدن به بلوغ، بینش و بصیرت در امورات مختلف، امر بسیار مهمی است. بخشی از بینشی که در جامعه ایرانی شکل گرفته برآمده از «فرهنگ ایرانی»، «فرهنگ تشیع» و «تجربه تاریخی» سنگینی است که در دو سده اخیر پشت سر گذاشتهایم.
جامعه ایرانی در این دویست سال با سه حکومت قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی روبهرو شد که هر یک، مبانی فکری، سیاسی و ایدئولوژیک متفاوتی داشتند. ایران در حد فاصل ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ قحطی بزرگی را پشتسر گذاشت که به مرگ چند میلیون ایرانی منجر شد. حتی در آن زمان هم، بلوغ سیاسی در جامعه ایرانی آنقدر بود که حیات و بقای این کشور را سبب شد. اینکه امروزه جامعه ایرانی در قالب یک نظام جمهوری بر محور اسلام کنشگری و حضور دارد؛ نشأت گرفته از یک فرایند طولانی تاریخی است که باعث ساخت این جامعه شده است.
انتخابات چه نقش و تأثیری در رشد عقلانیت سیاسی و بینش اجتماعی یک جامعه خواهد داشت؟
انتخابات میتواند باعث افزایش بلوغ و دانش یک جامعه شده یا با عملکرد غلط نخبگان سیاسی و افرد تأثیرگذار جامعه، باعث آسیب و صدمات بیشماری بر آن جامعه شود. درست است که ما در سالهای پس از انقلاب در برخی انتخابات آسیبهایی داشتیم، اما امروز مردم ایران در سال ۱۴۰۳ با سابقه تجربهای ۴۵ ساله و در برایند و فرایند کلی به رشد و عقلانیت سیاسی رسیدهاند و به تبع آن، بیشک اکنون کنشگری سیاسی درستی خواهند داشت.
عقلانیت سیاسی و افقگشاییهایش
«امر سیاسی» منفک از «حیات سیاسی» انسانها نیست. به این معنا که اگر افراد حتی امر سیاسی را قبول نداشته باشند، اما سیاست با آنان کار دارد. چرا که مدیریت، معاش جامعه، آرزوها، آرمانها، شکستها و پیروزیهایشان از این مسیر تأمین میشوند. «جامعه منفعل» اغلب فرهنگ تبعی دارد و در موضوعات مختلف یا سکوت پیشه میکند یا اینکه تابع سیاستهای القا شده میشود. ایران در دویست سال گذشته، انقلابِ مشروطه و انقلاب اسلامی و چندین جنبش، شورش و کودتا را تجربه کرده است و همه این کنشگریهای سیاسی میتواند شاهدی بر این مدعا باشد که ما جامعهای منفعل نیستیم. کنشهای سیاسی-اجتماعی ما از یک جامعه پویا و زنده نشانه دارد.
انتهای پیام