به گزارش ایسنا، خراسان نوشت: میتوان گفت که البته مسئولان حوزه فرهنگی کشور، اعتراف کردند کهاین نسل را نمی شناسند؛ نسلی که در دو دهه اخیر چشم بهاین جهان گشوده و در برخی ردهها آنها را «دهه هشتادی»ها می نامیم.
مسئله دختران و پسران نوجوان و جوان این سرزمین، حرف ها، ایدهها، روش اندیشهای و زندگی، مطالبات و اقتضائات زیستی آنها به همان میزان در امر حکمرانی مهم است که سایر موضوعات همچون اقتصاد و سیاست و اجتماع مهم است. رئیس جمهور آینده، در برابر این نسل چه حرف و ایده و روشی را دنبال می کند؟ آیا این رئیس جمهور، همچون برخی مسئولان است که به نشناختن این طبقه سنی اعتراف کردند یا در تعامل با دهه هشتادیها طرحی نو دارد؟
در عین حال آن چه مبرهن و واضح است، تداوم بی توجهی و کم توجهی به دهه هشتادیها و شرایط زیستی این نسل در مواجهه با دنیای جدید، فضای مجازی نتیجه اش جز فاصله بیشتر فکری حکمرانان با آنها نخواهد بود. فارغ از این جنبههای راهبردی، آن چه به عنوان یک مسئله عاجل در انتخابات ۸ تیر به چشم می آید، حضور نزدیک به ۴ میلیون «رای اولی» در ترکیب واجدان شرایط رای دادن است که توجه بهاین طیف سنی را برای نامزدهای انتخابات دوچندان می کند.
کدام اعتراف؟
اما این اعتراف که از آن سخن به میان آمد، کدام اعتراف است؟ در پاسخ باید به مهر ۱۴۰۱ برگردیم و در هنگامهای که کشور در گیر و دار برخی التهابات اجتماعی و سیاسی بود. در آن ماه مهر، همایشی با عنوان «منطق بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور» در تهران با حضور مسئولان ارشد حوزههای فرهنگی کشور برگزار و مطالب مهمی در آن مطرح شد که بخشی از آن اعتراف ها به کم کاری در برابر نسل جدید بود:
حجتالاسلام محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی: حتماً امثال من در بعضی از ضعفها و نابسامانیهای فرهنگی مقصر هستند و غیر از اینکه باید عذرخواهی کنم باید عهد داشته باشم تا قدری جبران کنیم...متأسفانه در عرصه فرهنگ نسبت به حلقههای میانی بیتوجهی صورت گرفته و لازم است در بازسازی ساختار فرهنگی کشور، نسل جدید مورد توجه قرار گیرند و روی آنان سرمایه گذاری شود.»
دکتر سید سعیدرضا عاملی، دبیر وقت شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو کنونی این شورا: وقتی به خروجی نهادهای فرهنگی نگاه می کنیم با مسئلهای چون تضاد نسلی، تقابل نسلی در درون ساختار فرهنگی مواجه شدهایم؛ نسلی را داریم که در ظهور و بروز عرصههای مختلف انقلاب چون مدافعان حرم و پیاده روی اربعین حضور داشته است، در مقابل با نسلی مواجه هستیم که در فضای دیگری به فرهنگی و اجتماعی شدن پرداخته است که مشخصات آن متفاوت است و اساسا این نسل را نمی شناسیم.
۲۶ میلیون دهه هشتادی و نودی
اما اگر بخواهیم با این طبقه سنی از نظر تعداد آشنا شویم، آمارهای جمعیت شناس مطرح کشور، دکتر شهلا کاظمی پور به ما کمک می کند. او می گوید: دهه هشتادیها ۱۲ میلیون نفر هستند و دهه ۷۰ و دهه نودیها هم به ترتیب ، ۱۲ و ۱۴ میلیون نفر از جمعیت ایران را تشکیل میدهند.
بی شک این آمار در مقایسه با جمعیت ۸۳ میلیون و ۵۰۰ هزار نفری کل ایران (با احتساب ایرانیان خارج از کشور حدود ۸۷ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر) که ثبت احوال آن را اعلام کرده رقم قابل توجهی است، به نوعی یک هفتم ایرانیها را دهه هشتادیها تشکیل می دهند.
این ۴ چالش
۱-درک نیازها؛ نخستین ضرورت، درک نیازها و شناخت دامنه وسیع از شبکه مسائل این نسل است. بی شک، آن چه دبیر سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی که در ابتدای گزارش درباره «نشناختن» این نسل به زبان آورده ناشی از غریبه بودن حکمرانان و سیاستگذاران کشور با شبکه مسائل دهه هشتادیهاست. به باور دکتر کاظمی پور، جمعیت شناس «بلوغ اجتماعی برای دهه هشتادیها خیلی سرعت گرفته است» و از سویی، برخلاف نسل پیشین که عمدتا دنیا را در محدوده روستا و شهر و کشور خودشان می دیدند، به وسیله ابَر پدیدهاینترنت، «جهان آگاه»تر از اجدادشان در طول تاریخ شده اند و دارای سطح بالاتری از مقایسه و انتظار هستند. طبیعی است کهاین شرایط، شناخت دقیق تر این نسل را بیش از هر زمان دیگری ضروری و لازم کرده است.
۲-امیدبخشی؛ امیدآفرینی و زمینه سازی برای ایجاد موج امید در جامعه برای یکایک طبقات، افراد، سلایق و گروههای سنی مختلف از لوازم داشتن یک جامعه سالم است. در این میان، نوجوانان و جوانان، به عنوان پیشران توسعه کشور نیازمند تقویت و جوشش امید در تمامی ساحات زندگی و زیست عینی و مجازی خود هستند. رهبر انقلاب در سخنرانی ابتدای امسال خود، تصریح کردند: اگر فروغ امید در دلها خاموش بشود هیچ حرکتی اتّفاق نمیافتد... پیشرفتها در صورتی امکانپذیر است که من و شما به آینده امیدوار باشیم؛ امید داشته باشیم.» در این زمینه، نظام آموزشی کشور از جمله معلمان و استادان دانشگاه نقش بسزایی در امیدآفرینی میتوانند ایفا کنند، همانطور که رهبر انقلاب اردیبهشت امسال در جمع معلمان، امیدآفرینی را در شمار انتظارات از معلمان خواندند: امید در واقع تضمینکننده آینده کشور است. اگر کسی امید را در جوان امروز و نوجوان امروز تولید کند، به وجود بیاورد، تزریق بکند، در واقع به ساخت آینده کشور کمک کرده است.»
۳-تعامل و گفت وگو؛ به گفته خضریان از نمایندگان مجلس، «گفتوگو با دهههشتادیها نوعی جهاد است» البته که تعامل و گفت وگو با این نسل به دلیل پیشگامی و غوطه ور بودنشان در دنیای اطلاعات و آگاهیها، کار را بر نسل دیروز سخت کرده است.
امان الله قرائی مقدم جامعه شناس میگوید: «اکنون جامعه ما با یک نوزایی فکری مواجه شده است که در آن نسل دهه ۸۰، دیگر مانند جوانان دهههای پیشین نیستند. این طبقه سنی با توجه به در اختیار داشتن فضای ارتباط با جهان و تحصیلات افرادی به اصطلاح خردگرا هستند؛ این افراد از منطق پیروی میکنند و سنتخواهی و سنتگرایی را پشت سر گذاشتهاند.» حال این وظیفه در مرحله نخست، بر عهده حکمرانان است که شرایط و زمینهایجاد تعامل این نسل با جامعه را فراهم آورند؛ وظیفهای که البته همه می دانیم بسیار دشوار است.
۴-سلایق و حرفهای جدید؛ نمیتوان در یک نگاه کلی داشتن «سلیقه و حرف جدید» را یک چالش و آسیب قلمداد کرد بلکه، این ویژگی آن گاه که نزد حکمرانان مورد بی توجهی و نادیده انگاری واقع می شود، شرایط زیست اجتماعی را برای این نسل سخت می کند. بخشی از این ویژگی دهه هشتادیها ناشی از زیست فناورانه آنهاست که تمایل زیستی آنها را تغییر داده است.دکتر شیرین احمدنیا، جامعه شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی در این باره می گوید: «دستاوردهای فناورانه حوزۀ ارتباطات و شبکههای مجازی و دسترس پذیری امکانات ماهوارهای، نیز از سوی دیگر، با بی معنا کردن «بعد مکان»، افقها و چشم اندازهای فرهنگی متنوعی را پیش چشم نسل جدید گشوده که میتوانسته به شکل گیری ارزشهای جدید، سلایق جدید، تمایل به سبکهای زندگی معاشرتی و فراغتی متمایز از نسلهای پیشین، و آرزوی تحقق خویشتن خویش به عنوان هویتی مستقل و همچنین بلندپروازی و ایده آل گرایی در زندگیشان بینجامد. در نتیجه، انتظارات، مطالبات و نیازهای نویی در وجودشان پدیدار شود و امروز، ما را با نسل جدیدی روبهرو ساخته که به نظر می رسد به سادگی تسلیم الگوها و مرزگذاریهای تحمیلی ـ از خارج از خرده فرهنگ درون نسلی خودـ نمی شود.»
با دهه هشتادیها حرف بزن!
پس از این حجم مقدمه و فلسفه چینی، یک کلام با آقای رئیس جمهور آینده میتوان در میان گذاشت؛ این که اگر بخواهیم همچنان در را بر همین پاشنه بچرخانیم، نباید همراه شدن نسل جدید و دهه هشتادیها را در افق توسعه کشور پررنگ دید؛ مگر این که با این نسل به عنوان آینده سازان این سرزمین بزرگ، حرف زد؛ با آنها صمیمی بود و پای حرفهایشان نشست.
پس آقای رئیس جمهور! با دهه هشتادیها حرف بزن و حرفهایشان را بشنو!
انتهای پیام