به بهانه پیوستن همسر شهید به سپهبد

رابطه خاص شهید صیاد با فرزندانش

یکی از دختران عفت‌خانم و علی‌آقا کودک استثنایی بود، فرزندی که شهید او را از الطاف خفیه الهی می‌دانست.

به گزارش ایسنا، به نقل از همشهری، عفت شجاع، همسر شهیدسپهبد علی صیادشیرازی، روز گذشته پس از یک دوره بیماری دار فانی را وداع گفت و به همسر شهیدش پیوست. به همین بهانه بخشی از صحبت‌های او درباره زندگی مشترکش با سپهبد علی صیادش شیرازی که در مقابل چشمان او و با تروری ناجوانمردانه به شهادت رسید را می‌خوانیم.

فرزند معلول لطف الهی است
یکی از دختران عفت‌خانم و علی‌آقا کودک استثنایی بود، فرزندی که شهید او را از الطاف خفیه الهی می‌دانست. عفت خانم درباره او می‌گفت: « علی‌آقا او را بسیار دوست داشت و می‌گفت «لطف خدا را در وجود مرجان می‌بینم، در آن دنیا ما را شفاعت می‌کند. او حتی باوجود همه مشغله‌هایش عضو انجمن کودکان استثنایی شد و هر کاری از دستش برمی‌آمد برای آنها انجام می‌داد.»

برای بچه‌ها کاردستی می‌ساخت
صیاد مثل بسیاری از فرماندهان نظامی روزهای طولانی را دور از خانواده بود، اما تلاش می‌کرد این دوری را جبران کند؛ «بیشتر اوقات خبر رفتن به ماموریت‌ها را مستقیم به ما نمی‌گفت. در جواب دلخوری‌ ما از این بی‌خبری‌ها می‌گفت: «نمی‌توانم ناراحتی‌ شما را ببینم...»  باورت می‌شود سپهبد صیاد شیرازی وضو بگیرد و به‌رغم میل بانو در آشپزخانه ظرف بشوید و خانه را مرتب کند. بانو از آن روزها می‌گفت: «هروقت خانه بود به درس و مشق بچه‌ها می‌رسید و حتی برای آنها کاردستی هم درست می‌کرد. البته در سفرها بیشتر کمک من بود و دوست داشت با نگه داشتن بچه‌ها من بیشتر استراحت کنم.»

 به هر بهانه‌ای هدیه می‌خرید
اصلا همین کارهای شهید صیاد شیرازی بود که او را چنین در دل عفت خانم جا کرده بود. خودش می‌گفت: «یک هفته قبل از شهادتش، عید غدیر بود و ایشان به دیدار رهبر معظم انقلاب رفته بود. قرار بود درجه سرلشکری از دست حضرت آقا بگیرند. هنگامی‌که بازگشت گلدانی برای من آورده بود و خیلی خوشحال بود. گفتم از درجه گرفتن آنقدر خوشحال هستی؟ گفت خوشحالی من برای آن است که وقتی آقا درجه را بر دوش من می‌گذارند، می‌دانم که رهبر معظم انقلاب و امام زمان از من راضی هستند و این به‌معنای آن است که خداوند از من راضی است. بعد گلدان را به من هدیه داد و گفت این را به پاس زحماتت به تو تقدیم می‌کنم. گفتم ما باید برای شما بابت این اتفاق مبارک هدیه بگیریم.»
 

شهادت در مقابل چشم همسر و فرزندانش
مرحومه عفت شجاع درباره شهید صیادشیرازی می‌گفت: «اصلا همین مردمداری و سادگی این نظامی بود که آرزوی شهادتش را محقق کرد تا شهادتش سند روشن ساده‌زیستی او باشد، اما چه شهادت مظلومانه‌ای مقابل چشمان فرزندش. البته صیاد که چنین ساده به صید منافقان نمی‌افتاد و از این‌رو ناجوانمردانه او را غافلگیر کردند و در کسوت یک کارگر که نیاز به کمک دارد از روحیه عاطفی او سوءاستفاده کردند.»

ازدواج عفت شجاع با این فرمانده ارتش هم حکایت جالبی دارد.

عفت خانم می‌گفت: «بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشکده افسری بود که یک دوره مقدماتی رسته توپخانه دید و به لشکر ۲ تبریز پیوست و بعد با انتصاب در فرماندهی آتشبار برای آموزش زبان انگلیسی به تهران آمد. همین روزها بود که به خواستگاری من که دخترعمویش بودم، آمد.» اصلا شاید به یمن همین ازدواج آسمانی بود؛«علی در کنکور اعزام به خارج در سال۱۳۵۱ پذیرفته و عازم یک دوره تخصصی توپخانه تحت عنوان هواسنجی بالستیک در آمریکا شد. او این دوره را با رتبه نخست در میان ۲۰ افسر آمریکایی به پایان رساند و برای تدریس به دانشکده توپخانه اصفهان منتقل شد. گرچه تنها ۶‌ماه از ازدواجش گذشته بود، اما دوری از خانواده و رنج سفر را برای رسالتی بزرگ‌تر به جان خرید. در آنجا به واسطه اینکه زبان آمریکایی‌ها انگلیسی بود، قرآن را با ترجمه انگلیسی برای آنها تلاوت می‌کرد. گرچه ترجمه دقیق و بایسته‌ای از آیات وحی نبودند، اما حرف‌های جدیدی در دل خود داشتند که شنوندگان را به تکاپوی بیشتر در این مسیر وامی‌داشتند.»

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ / ۱۴:۱۳
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1403032013164
  • خبرنگار :