میراث شهید جمهور

سید ابراهیم رئیسی - بر خلاف حرف‌های ظاهراً دلسوزانه و باطناً مغرضانه این روزها - سیاست مداری کامل و حرفه‌ای بود و همه اجزا و الزامات حکمرانی و قدرت را می‌شناخت، اما با منش پرهیزگارانه و برخاسته از بستر تقوا.

به گزارش ایسنا،حسین شمسیان در یادداشتی با این عنوان در روزنامه ایران نوشت: برای دیدن کارنامه رئیس جمهور شهیدی که سه سال شب و روز را خسته کرد و خودش خسته نشد، باید به چشمان اشکبار مردم داغدیده در سوگ او و به قلب قدر شناسشان مراجعه کرد و از آن حرارت تمام نشدنی، ظفرمندی و توفیق او را کشف کرد. اما او بجز دستاوردهای ملموس و بی‌شماری که همگان از آن با خبرند،

در حوزه گفتمانی و در «مدل سیاست ورزی» هم میراث گرانسنگی از خود به جای گذاشت که باید نصب العین هر سیاست ورزی صادقی قرار گیرد. این میراث به مراتب مهم‌تر از راه، جاده، مسکن، بیمارستان و.... است و از قضا، مردم همین‌ها را دیدند و با همه وجود لمس کردند که برای سید عزیزشان خون گریستند و به سر و سینه زدند. برخی از مهم‌ترین اجزای آن میراث را با هم مرور کنیم:
 بازگرداندن اعتماد عمومی آیت‌الله رئیسی در زمانی سکان‌دار منصب ریاست جمهوری شد که اعتماد عمومی به دستگاه اجرایی و مدیران آن در پایین‌ترین سطح ممکن بود. جامعه در اثر وعده‌ها و سراب نمایی‌های بی‌پایان و موهوم، نه تنها حرف‌های مسئولین را جدی نمی‌گرفت، بلکه تحقق عکس آن را انتظار داشت! در چنین شرایطی رئیس جمهور شدن و بازسازی سرمایه اجتماعی از دست رفته، کاری کارستان بود و کسی هم امیدی به آن نداشت. اما آیت‌الله رئیسی در کمتر از یکسال کاری کرد که قول و وعده‌اش سکه رایج بازار شد و هر کس در هر شهر و روستایی، او را «صادق الوعد» یافت و به حرفش اعتماد کرد. این اعتماد از کجا آمد و رئیسی چگونه آن را بازسازی کرد؟! از آنجا که رئیسی همانند فرماندهان شهید دفاع مقدس می‌گفت: «بیایید» و هرگز نمی‌گفت: «بروید» او در هر لحظه‌ای کنار مردم بود و مردم او را همدرد وهمراه واقعی خود دیدند و توانستند به او اعتماد کنند.
 پایانی بر «ما نمی‌توانیم»
 ناامیدی و دلسردی، میراثی بود که به رئیسی رسیده بود. جامعه از «ما می‌توانیم» رسیده بود به «ما نمی‌توانیم»! بهانه پشت بهانه و عقب‌نشینی پشت عقب‌نشینی! روزی نبود که کارخانه‌ای تعطیل نشود و به لشکر بیکاران افزوده نگردد. روزی نبود که موج تشویش و نا آرامی به جامعه تزریق نشود، مناسبات خارجی در تیره‌ترین وضعیت بود تا جایی که حتی از روابط سنتی با همسایگان هم چیزی باقی نمانده بود. اما او با اتکا به خدا، دوباره ما می‌توانیم را زنده کرد. در دوران کوتاه اما با برکت ریاست جمهوری او، هر روز کارخانه‌های تعطیل شده به عرصه تولید بازگشت، چراغ امید در خانه کارگران بیشتری روشن شد، روابط با جهان واقعی - و نه فقط تروئیکای اروپا - احیا شد و مردم دوباره باور کردند که «ما می‌توانیم» روی پای خودمان بایستیم و با دست خودمان مشکلات را حل کنیم.
 پایان جنگ‌های پوچ!
 سید ابراهیم رئیسی - بر خلاف حرف‌های ظاهراً دلسوزانه و باطناً مغرضانه این روزها - سیاست مداری کامل و حرفه‌ای بود و همه اجزا و الزامات حکمرانی و قدرت را می‌شناخت، اما با منش پرهیزگارانه و برخاسته از بستر تقوا. او می‌دانست جامعه از دعواهای بالادهی و پایین دهی خسته شده، می‌دانست به تعبیر حضرت امام راحل«این اختلاف‌ها برای خدا نیست» می‌دانست که رهبر عزیز انقلاب از این پنجه به رخ کشیدن‌ها ناراضی است و در عیان و آشکار آن را تقبیح می‌کند. پس از همان لحظه ورودش و حتی قبل از آن، خود را از گرداب مرگبار بازی‌های جناحی بیرون کشید و اجازه نداد هیچ حزب و تشکیلاتی جز «حزب هشتاد و چند میلیونی ملت ایران» زیر نام او شکل بگیرد. او خود را مقتدای خدمت صادقانه به مردم می‌دانست نه یک طرف دعوا! او از نشستن روی صندلی ریاست جمهوری دنبال تقویت حزب و قبیله‌اش نبود و دنبال آن نبود که برای فردای خود، سیاه لشکری دست و پا کند. برای سید شهیدان خدمت، فرقی نمی‌کرد به چه کسی خدمت می‌کند، به آنکه به او رأی داده یا به آنکه از سر جهالت به او ناروا می‌گوید.
 پاکدستی
 در روزگاری که اخبار تلخ دست‌اندازی برادر و فرزند و وابستگان این و آن، کام مردم را تلخ کرده بود و چوب حراج به سرمایه گرانسنگ اعتماد مردم زده بود، رئیسی در نهایت پاکدستی خود و اطرافیانش به مردم نشان داد که مشکل از صندلی نیست، مشکل از آنهایی است که اعتماد امام جامعه و مردم را به دلار و خانه و ویلا می‌فروشند. او با پاکدستی مثال‌زدنی و فراموش ناشدنی‌اش ثابت کرد که می‌توان رئیس جمهور بود و ساده زیستی بچه یتیم مشهدی را حفظ کرد. همانگونه که رجایی ثابت کرد می‌توان رئیس جمهور بود و ساده زیستی کاسه بشقابی دوره گرد را از یاد نبرد. این صفت آنقدر برجسته بود که امروز حتی دشمنان قسم خورده شهید جمهور هم نمی‌توانند آن را پنهان کنند و به آن معترفند.
 جوان‌گرایی در عمل
همه از جوان‌گرایی گفتند، همه از لزوم اطاعت از فرمان رهبری معظم انقلاب و سپردن کار به نسل جوان گفتند اما آنکه در عمل به آن پایبند بود کسی نبود جز آیت‌الله رئیسی. نگاهی به کابینه او و دیدن جوانانی که در میانه سومین و چهارمین دهه عمرشان، متصدی مهم‌ترین پست‌ها برای خدمت به مردم هستند، این مدعا را ثابت می‌کند. همین وضع را در استانداری‌ها و دیگر بخش‌های کشور هم شاهد بودیم. سیستم مدیریتی او همچون شبکه‌ای مویرگی در سطح کشور گسترده بود و در هر سفر استانی، خیل کثیری از جوانان هر شهر و دیار، مدیران و اتاق اندیشه‌اش بودند که چون نگینی او را دربر می‌گرفتند و صمیمانه تبادل نظر می‌کردند. این از لذت بخش‌ترین و درخشان‌ترین مواریث آن سید عزیز و آن راحل الی‌الله است. با این مدل حکمرانی، رئیسی فضا را عملاً به روزهای دفاع مقدس برد و کار را در عمل و نه در سخنرانی و میتینگ و نمایش، به جوانان سپرد و مردم، ثمر سختکوشی، دانش و مجاهدت تیم ارزشمند را با همه وجود احساس کردند.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ / ۰۸:۵۳
  • دسته‌بندی: دیدگاه
  • کد خبر: 1403031207558
  • خبرنگار :