علی ترابی متولد ۱۳۶۵، متاهل و پدر ۴ فرزند است. سال ۸۴ بود که با همسرش آشنا شد و برای کار و گذران زندگی راهی سمنان شد. از این مغازه به آن مغازه به دنبال کار گشتن او را به آگهی «به یک کارگر ساده نیازمندیم» قنادی رساند. بیشتر از دو سال به قول خودش ظرفشور قنادی بود تا فرصت رفتن به آن طرف میز و یاد گرفتن فوتوفن قنادی برایش فراهم شد.
دو سال گذشت و حالا علی تصمیم میگیرد با دانش قنادی همراه همسرش به مازندران برگردد تا کسبوکارش را در زادگاه راهاندازی کند. «النا» و «آرتا»، فرزند اول و دوم به فاصله دو سال از همدیگر به دنیا آمدند.
قصه زندگی علی و همسرش «زینب» تا سال ۱۳۹۶ در آرامش میگذرد اما به آرامی چرخ زندگی بر مدار ناملایمات میچرخد. ابتدا ورشکستگی و بعد همهگیری کرونا زندگی این خانواده را دگرگون کرد. علی درباره ورشکستگی و گذران زندگی در آن دوره میگوید: از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۶ قنادی داشتم. با آمدن کرونا ورشکست شدم. جمع کردیم از محمدآباد فریم رفتیم دینهسر روستامان. زمین و مغازه داشتم اما ورشکست که شدم و بعدش هم کرونا آمد انگار آتش به خانهام زد. با خاک یکسان شدم و کلی چک برگشتی داشتم. کاری نداشتم اما همیشه توکلم به خدا بود.
به گفته خودش برای آدم اهل کار، همیشه راهی هست. علی برای گذران زندگی روزها گردوچینی و شبها شبپایی (نگهبانی زمینهای شالیزاری برای جلوگیری از ورود دزد یا حیواناتی مانند گراز) میکند. خودش این دوره را اینطور بیان میکند: گردوچینی میکردم و مزد میگرفتم و شبها تا ۵ صبح شبپایی میکردم، یعنی با سگ توی زمین دور میزدم که دزد یا حیوان وارد زمین نشود.
برای کارگر روزمزد یا فصلی دستمزدها یا با معاوضه کالا و مواد خوراکی مانند مرغ و برنج و یا بهصورت پول نقد در پایان کار پرداخت میشود. علی دراینباره به ایسنا میگوید: فصل برداشت برنج که میشد برنج به من میدادند. کلا خرج زندگی در دوره ورشکستگی با گردوچینی و شبپایی و مبادله کالا به کالا میگذشت. به جای دستمزد برنج میگرفتم و برنج را میبردم مغازه جای آن قند و مرغ و حبوبات میگرفتم.
تغییر شرایط زندگی باعث شد تا برخی از اطرافیان همسرش را تشویق به جدایی کنند، اما یک واژه هر بار این زوج را به زندگی امیدوار میکند تا در برابر شکستها ادامه بدهند؛ «بچهها». علی و زینب نقطه عطف زندگیشان را بعد از علاقه به همدیگر، «بچهها» میدانند، به قول خودشان «به عشق این بچهها ادامه زندگی میکنیم و خدا هم رساند.»
بچه سوم با خودش برکت آورد
پای صحبتشان که مینشینیم متوجه میشویم عشق به داشتن فرزند در این خانواده مانند دیگر خانوادهها نیست، علی تمام زندگیاش را تامین نیازهای خانواده و لذت بردن از موهبت زندگی در کنار همسر و فرزندانش میکند و زینب هم پا به پای همسرش همراه اوست.
این زوج با همه سختیها در سال ۱۳۹۹ تصمیم میگیرند برای بار سوم بچهدار شوند. علی انگیزه خود را اینطور بیان میکند: نگران خرج و مخارج هم نبودم، باورتان بشود یا نه همیشه روزی من رسیده، توکلم از اول به خدا بود و الان هم فقط خدا.
او اعتقاد دارد فرزند سومش با خودش برکت آورده: دختر سومم «همتا» که به دنیا آمد کمی بعدش؛ یعنی حدود برج ۹ سال ۱۴۰۱ ورق زندگی ما برگشت. بعد از برگشت از پیادهروی کربلا تصمیم گرفتم با همت خودم و کمک دوستان دوباره قنادی خودم را راهاندازی کنم. راستش هر چه فکر کردم دیدیم کار دیگری بلد نیستم، دلم را به دریا زدم و برای آینده بچهها و جبران زحمت و صبوری خانمم دستم را روی زانو گذاشتم و دوباره پا شدم. خیلی زود کارم دوباره راه افتاد. الان ۱ سال و دو ماه است قنادی را دوباره راهاندازی کردهام.
ده تا بچه دیگر هم داشته باشیم باز هم خوشحالیم
فرزند چهارم اما با مخالفت اطرافیان و عشق پدر و مادر به داشتن فرزندان بیشتر به دنیا آمد. علی درباره مخالفت اطرافیانشان میگوید: وقتی خانمم «آرمیتا» را باردار بود بعضی از اطرافیان خیلی تلاش کردند و به خانمم فشار آوردند که سقط کند، اما خانمم قبول نکرد. راستش ما ده تا دیگه هم بچه داشته باشیم باز هم خوشحالیم، برایمان سخت نیست. ما عاشق بچه هستیم و با آمدن هر کدام انگار زندگیمان شادتر شد.
ساده زندگی میکنیم
خانواده علی این سالها فراز و نشیبهای زیادی را «با هم» پشت سر گذاشتهاند، حضور ۴ بچه در یک خانه برای همه این سوال را مطرح میکند که چطور این خانواده از پس مخارج زندگی برمیآیند؟ بهویژه آن که این روزها هزینههای زندگی برای یک خانواده دو نفره هم گاه سنگین و تامین نیازهای اولیه دشوار است.
علی راز خوشبختی و تداوم زندگی خانوادگیاش را در سادهزیستی میداند و درباره آن میگوید: زن و بچهام کمتوقع هستند و مثلا لباس بچه بزرگتر را برای بچه بعدی نگه میداریم. یا مثلا فامیل که بچه همسن و سال بچه ما دارند، لباس و وسیلههایشان را به بچههای ما میدهند. یک جورهایی مثل بچگی خودمان که لباس بچه بزرگتر به کوچکتر میرسید؛ ما هم از آن سنت پیروی میکنیم. زندگی ما مثل قدیمیهاست، دور از تجمل، فقط سعی میکنیم از زندگی لذت ببریم.
علی ادامه میدهد: توی این مدت هزینه بچهها زیاد نبود، بچههای من مثل خودمان کمتوقع بار آمدند. مثلا الان ماهانه حدود ۱۰ یا ۱۲ میلیون تومان هزینه داریم که خداروشکر از قنادی تامین میشود. آنها که نمیخواهند بچهدار شوند اشتباه میکنند، بچه داشتن لذت محض است و به نظرم این نعمت را از خودمان دریغ نکنیم.
انتهای پیام