نگاهی به اهداف مأمون از مهاجرت اجباری امام رضا(ع)

تبعید و کوچ اجباری، یکی از انواع محدودیت‌هایی است که حاکمان بسیاری در طول تاریخ برای مخالفان سیاسی‌ خود، اعمال و البته آن را با عناوینی مانند انتخاب مخالفان برای مسئولیت‌های جدید، توجیه و درواقع تطهیر کرده‌اند؛ درست مانند آنچه مأمون عباسی برای امام رضا(ع) رقم زد.

 تاریخ کوچاندن مخالفان یا رقبای قدرتمند سیاسی، یک رویه مرسوم بوده، و در پی آن بعد از پایان حکومت‌های مختلف، بسیاری از افراد، اقوام و قبیله‌ها از محل سکونت ابتدایی‌شان تبعید یا جابه‌جا شده‌اند که در ایران نیز نمود داشته است. برخی از کرمانج‌ها از کردستان به خراسان و برخی دیگر به مازندران کوچانده شدند، سیستانی‌ها در استان گلستان سکنا گزیدند، پاره‌ای از اعراب در حاشیه دماوند زندگی می‌کند، حتی قاجار از پیرامون ارمنستان به سمت استرآباد یا گرگان امروزی کوچ کردند. آغا محمد خان قاجار نیز توسط کریم‌خان زند اسیر و به شیراز منتقل شد.

این مهاجرت‌ها به دو دلیل اتفاق می‌افتاد؛ اول اینکه حاکمان وقت بیم آن را داشتند که مخالفان یا رقبای امروز و حامیان دیروز، با توسل به بنیۀ قومی و قبیله‌ای خود علیه آنها شورش کنند، و دومین علت این است که چون قدرت نظامی رقبای امروز و همراهان دیروز (پیش از به قدرت رسیدن حاکم) برای تثبیت مرزهای کشور مفید بود، آنان را به سمت مرزها گسیل می‌دادند.

یکی از ضرب‌المثل‌های سیاسی رایج این است که «دوستت را نزدیکت نگه‌دار و دشمنت را نزدیک‌تر». در مفهوم این مَثَل باید گفت یکی از راه‌حل‌ها برای دفع خطرات احتمالی که توسط حکومت‌ها اتخاذ می‌شود، این است که از مخالفان یا رقبای امروز و حامیان دیروز را در جهت تثبیت پایه‌های حکومت، نزد خود به کار بگیرند. برای مثال تلاش می‌کردند که با دور کردن فردی یا طایفه‌ای از سرزمین و پیروانش از قدرت قبیله‌ای آنان بکاهند و یا حتی آنان را به دشمنان برون مرزی مشغول کنند. این‌گونه از قدرت مخالفان کاسته و خطرات احتمالی آنها دفع می‌شد.

با این مقدمه، علت مهاجرت اجباری امام علی‌ ابن‌ موسی‌ الرضا(ع) را بهتر متوجه می‌شویم. برای درک بهتر چرایی این مهاجرت اجباری، لازم است تاریخ را ورق بزنیم و شرایط سیاسی و اجتماعی آن روزگار را از نظر بگذرانیم.

مأمون، خلیفه جوان عباسی، به علت اینکه از مادری عجم زاده شده بود، نزد خاندانش مشروعیت لازم را برای نشستن به کرسی خلافت نداشت. او با برادرکشی، که رسمی منفور در اسلام اما معمول در جهانِ سنت است، بر تخت خلافت نشست و خاندان او به قدرت زور و ضرب شمشیر پادشاهی او را پذیرفتند. در آن دوران نابه سامان، شورش‌های علویان رواج یافته بود و هرگونه مخالفت با نظام حاکم، توسط مسلمانان مورد استقبال قرار می‌گرفت. برخی از این مخالفت‌های جدی، توسط علویان صورت می‌گرفت و برادران امام رضا(ع) در یمن و خوزستان، حکومت‌های مستقل تشکیل داده بودند.

کمتر کسی از ساکنان بلاد اسلامی باور می‌کرد که هارون‌الرشید، امام کاظم(ع) را به شهادت نرسانده باشد و به همین دلایل بود که امام رضا(ع) امامت خود را علناً مطرح می‌کردند و مردم مجال یافته بودند که گرد ایشان جمع شوند و خطر برای موجودیت عباسیان جدی شده بود. درحالی بود که امام صادق(ع) به جهت خفقان دوران عباسی، ۵ نفر را به‌عنوان جانشین خود معرفی کرد تا وصی برگزیده را از گزند دشمنان در امان باشد، امام کاظم(ع) علنا وصی خود را معرفی کرده و امام رضا(ع) نیز بدون لکنت امامت خود را مطرح می‌کردند.

هر حکومتی دوران ظهور، اوج و سقوطی دارد و پس از هارون‌الرشید (مقتدرترین خلیفۀ عباسی) و شهادت امام کاظم(ع)، حکومت عباسیان در سراشیبی سقوط قرار گرفت. مأمون عباسی با نزدیک کردن امام رضا(ع) به خود، چند هدف را دنبال کرد. یکی از این اهداف او این بود که در شرایطی که خاندان خودش حامی او نیستند، با ادعای عمل وعدۀ اجداد خود و سپردن حکومت به دست خاندان پیامبر(ص) نزد علویان شورشی و پیروان آنان مشروعیتی دست و پا کرده و از سوی دیگر شورش‌های علویان در سراسر بلاد اسلامی را کنترل کند. هدف دیگر او این بود که با رجعت به شعار اولیهٔ عباسیان، باز هم پایگاه مردمی عباسیان را احیا کرده و سلسلهٔ موروثی خود را از سراشیبی سقوط نجات دهد.

هدف بعدی او طبق قاعدۀ «دوستت را نزدیکت نگه‌دار و دشمنت را نزدیکتر» این است که مخالف ترازش را زیر نظر داشته باشد و چهارمین هدف این است که امام رضا(ع) را از مرکز طرفداران و پیروانش دور کرده تا از برنامه‌ریزی جهت هر گونه قیام و جنبش علوی توسط امام رضا(ع) جلوگیری کرده باشد. مأمون، در این راستا از هیچ تلاش ظاهری دریغ نکرد و حتی پرچم سیاه عباسیان را با پرچم سبز علویان تعویض و شایعه گرایشش به تشیع را پراکنده کرد.

با این حال حمایت موقت و ضعیف علویان برای خلافت خلیفۀ جوان عباسی کافی نبود و او کسب حمایت خاندانش را ترجیح می‌داد. به همین دلیل به هر اقدامی دست زد و در همین راستا امام رضا(ع) را مسموم کرده و به شهادت رساند. او حتی به وزیر سیاست‌مدار خود هم رحم نکرد و او را برای خوش‌آمد خاندانش و هموار کردن راه آشتی با بغداد به قتل رساند.

البته نباید از نظر دور داشت که مهاجرت اجباری امام رضا(ع) و ولایتعهدی اسمی و ظاهری ایشان، عباسیان را وادار می‌کرد که شدت خشونت و تنگا را بر امام کمتر کنند و به همین دلیل حضور امام در ایران، سرچشمۀ خیر و برکات فراوان و سنگ‌بنای مکتب علمی نیشابور شد.

انتهای پیام

  • جمعه/ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ / ۱۰:۵۴
  • دسته‌بندی: اصفهان
  • کد خبر: 1403022820342
  • خبرنگار : 50624