حامد خاتمی پور در گفت و گو با ایسنا با اشاره به اینکه شاهنامه، نامۀ ناموَر دانش و خرد و وطندوستی است، گفت: داستانهای عهد عتیق این کتاب، روایت جنگ و جدال نور و ظلمت، خیر و شر و اهورا و اهرمن است.
کنون کردنی کرد جادو پرست/ مرا بُرد باید به شمشیر دست/بپویم بهفرمان یزدان پاک/برآرم از ایوان ضحاک، خاک گواه این ادعاست.
وی همچنین شاهنامه را، آینه جان آراسته و آشتیجوی ایرانی دانست و گفت: این ابیات روشن، پاسخ نجیبانه ایرج به دو برادر جنگجویش است:
سپردم شمارا کلاه و نگین
بدین روی با من مدارید کین
مرا با شما نیست ننگ و نبرد
روان را نباید برین رنجه کرد
جز از کهتری نیست آیین من
نباشد بهجز مردمی دین من »
این استاد ادبیات فارسی گفت: شاهنامه، خردنامه است؛ خردنامه ارجمند ایرانیانی که جهان و کار و بارش را از چشمانداز حکمت و خردمندی و فرزانگی دیدهاند و نیاکان نیکاندیش ما آز و نیاز، این دشمن دژخیم انسان و جهان را، با سلاح کارساز خرد، خوار کردهاند:
تو چیزی مدان کز خرد برتر است
خرد بر همه نیکوییها سر است
نخستین نشان خرد آن بود
که از بد همهساله ترسان بود
وی از شاهنامه، به عنوان سرو سایه فکن یادکرد و گفت: در سایهسار فراخ و فرخنده این اثر، کرد و لر و بلوچ و مازنی و آذری خانهدارند:
هم از پهلوی، پارس، کوچ و بلوچ
ز گیلان جنگی و دشت سَروچ
دکتر خاتمی پور با بیان اینکه شاهنامه، مهر نامه است و مهر در جان پهلوانان جنگآزمای هم خانه دارد، گفت: پهلوان به دستی اگر شمشیر گرفته است، به دست دیگرش ساز دل را کوک میکند و در پیمان پیوندی مهرآیین است. این ابیات، شرح جانسوز دل باختن زال دستان به رودابه است:
من از دخت مهراب گریان شدم
چو بر آتش تیز بریان شدم
ستاره شب تیره یار من است
من آنم که دریا کنار من است
وی با اشاره به اینکه شاهنامه، آزادگی نامه است تجسّم و تبلور تابناک آن را در رفتار رستم دستان در برابر اسفندیار دانست، آنجا که میگوید:
که گوید برو دست رستم ببند
نبندد مرا دست چرخ بلند
و یا حتی در این سخن پیران:
مرا مرگ بهتر از آن زندگی
که سالار باشم کنم بندگی
این استاد ادبیات فارسی شاهنامه را فرهنگنامه نامید و گفت: فرهنگ، در نگاه فردوسی و شاهنامه، «آرایش جان بُود.» فرهنگ، همان آزمونها و آزمودهها است برای کمال بخشیدن به ساحتهای گونهگون زندگی آدمی؛ از رزم و بزم تا میلاد و مرگ؛ از چگونه زیستن تا چگونه مردن. فرهنگ در شاهنامه همان هنر است و در نگاه درست و حکیمانه فردوسی، این هنر است که اصالت و اعتبار دارد و گوهر (نژاد و نسب) بدون هنر، خوار و زار است:
گهر بیهنر زار و خوار است و سست
به فرهنگ باشد روان تندرست.
این استاد ادبیات فارسی بابیان اینکه شاهنامه، دادنامه هم هست وقتیکه میگوید؛ ستون خرد، داد و بخشایش است؛ اظهار کرد: بقای ملوک و مُلک ایشان، درگرو پاس داشتن جانب داد و دهش است و اصلاً جز این رسالتی ندارند:
به داد و دهش گیتی آباد دار
دل زیردستان خود شاد دار
وی شاهنامه را جانپناه ایران در برابر انیران معرفی کرد و افزود: ایران، آسمانش اگر گاه ابراندود و نفسهایش دود، از خورشید رخشان درونش از دیرباز گرما و روشنا گرفته است تا برسد به روزهای روشن؛ به طلوع و طلیعه و این شبهای تلخ و تار و دودآلودِ ما را آتش تابناک شاهنامه، فروزان میتواند داشت و ابلیس و أذناب و عزائمش را به ابیات و آیات محکمات شاهنامه دفع میتوانیم کرد.
خاتمی پور بابیان اینکه ۲۵ اردیبهشت در گاهنامه و گاهشناسی ما ایرانیان، رنگ و آهنگ دیگری دارد زیرا نام حکیم ابوالقاسم فردوسی بر پیشانی این روز نشسته است، یادآور شد: فردوسی نادره گفتاری از تبار دهقانان؛ این مشعلداران فضیلت و فرهنگ ایران در شبیخون شوم و خونبار ایران است.
انتهای پیام