مخاطبان این فیلم انتظار دارند که شخصیت اصلی داستان، قهرمان اصلی فیلم نیز باشد و بتوانند او را لمس کرده و از او در زندگی خود الگو بگیرند. اینکه این فیلم تا چه اندازه توانسته به این خواستۀ مخاطبان پاسخ دهد، همان موضوعی است که در نوشتار پیشرو بررسی شده است.
کارگردان فیلم سینمایی «اختالرضا»، سید مجتبی طباطبایی است. او پیش از این اثر نیز به تولید آثار تصویریِ مذهبی اقدام کرده است. این کارگردان در برنامه تلویزیونی «نقد سینما» گفته بود که ابتدا برای بازسازی یک مستند دربارهٔ حضرت معصومه(س) اقدام کرده و وقتی تصویربرداری فاز یک پروژه انجام شد، آن را به یک داکیودرام سینمایی تبدیل کرد. لازم به توضیح است که داکیودرام، ترکیبی خلاقانه از مستند و درام است و دوستداران سینما در کشور ما احتمالاً اولین بار در «ماجرای نیمروز» ساختۀ «محمدحسین مهدیان» با این سبک آشنا شدهاند. بینندۀ منتقد، از رهگذر مقایسۀ «اختالرضا» با «ماجرای نیمروز» کاملاً متوجه میشود که ساختهٔ سید مجتبی طباطبایی، تنها چیزی که ندارد، درام است.
این مستند تاریخی، به روایت خروج اجباری دختری از اهل بیت(ع) پرداخته است، اما شخصیت اصلی مستند که همان حضرت معصومه(س) در این فیلم شکل نگرفته و پیش از مرحلهٔ تبدیل به قهرمان قرار داد. شخصیتپردازی برای شخصیتی که به هر دلیلی، چهرهٔ او مشخص نیست، بسیار سختتر و مهمتر از شخصیتپردازی کسانی است که چهرههای عیان دارند. مخاطب فیلم اختالرضا، نه حضرت معصومه را میبیند و نه حتی صدای او را میشنود در حالی که برادران او با چهرههای واضح و شمشیرهای در غلاف دورتادور او را احاطه کردهاند.
کارگردان تلاش کرده است که در صحنهبندیها از میزانسنهای فیلم «محمد رسولالله» اثر «مجید مجیدی» در مدینه، الگوبرداری و صحنههای لطیف و زنانهای خلق کند که با روند مردانۀ داستان در تضاد است. او همچنین از موسیقی لطیفی استفاده کرده است که البته مخاطب را بیشتر به یاد امام رضا(ع) میاندازند. بنابراین فیلم «اختالرضا» گرچه با محوریت یک زن شکل گرفته، اما در معرفی سوژۀ اصلی خود بازمانده و اساساً فیلم زنانهای هم نیست. البته از آنجایی که هنرمند، آینه جامعه است، میتوان این اثر را پاسخی به نیاز فوری جامعه مبنی بر اخذ الگوی جدیدی از زن مسلمان دانست.
مجید مجیدی، کارگردان فیلم «محمدرسول الله»، در آن فیلم، جملاتی از زبان شخصیت نبی مکرم اسلام(ص) در پیش از بعثت را به مخاطب منتقل میکرد و با هر کلام، حکمت را به قلب مخاطب میریخت تا این شخصیت در ذهن بیننده شکل بگیرد. کاراکتر حضرت محمد(ص)، بیش از اینکه از لغت و کلمه استفاده کند با رفتارهایی که از خود بروز میداد، پیامبر را معرفی میکرد. اما در فیلم «اختالرضا» غیر از توصیفات دیگران، از خودِ شخصیت اصلی چیزی نمیبینیم جز زنی رنجور و بیمار که توسط چند مرد جنگی و زبده حراست میشود. شخصیتی که گاهی جمعیتی از زنان در اتاق کوچکی گرد او جمع میشوند تا برای آنها سخنرانی کند و البته مخاطبِ سینما از شنیدن این سخنرانیها نیز محروم است. البته نباید از نظر دور داشت که این شخصیت، تصمیم میگیرد که از مسیری که شیعیان در آنجا زندگی میکنند سفر خویش را در پیش بگیرد و در این مسیر روشنگری کند، و این تنها فعالیتی است که از او در این فیلم دیده میشود. در میانهٔ فیلم، ماجرای یکی از روایاتی بازسازی و ذکر میشود که در ستایش علم و حکمت حضرت معصومه(س) نقل شده است.
با بررسی فضای اجتماعی و سیاسیِ تاریخ زندگی حضرت فاطمه معصومه(س)، میبینیم که بیشترین محدودیت علیه زنان در اسلام پس از بعثت پیامبر، در دوران خلفای عباسی اعمال شده و زنان در این دوره به سمت کنج خانهها گسیل داده شدند. ازاینرو بهتر بود که کارگردان و نویسندۀ فیلم سینمایی «اختالرضا»، با آگاهی به شرایط اجتماعی و تاریخی، به بازسازی این فضای تاریخی پرداخته و فعالیتهای این بانوی اسلام را در آن بستر تاریخی در تضاد با آنها، ارائه میدادند.
این کلیشه که نقطهٔ اوج یک درام تاریخی باید لحظۀ مبارزه و جنگ و سپس مرگ قهرمان باشد، درخصوص حضرت معصومه(س) از یک سو به جهت اینکه عنوان شهید را یدک نمیکشند، و از سوی دیگر به دلیل زیست زنانه و مقاومت زنانۀ ایشان، جوابگو نیست و بهتر بود که فضای داستان از زاویه روایتی پیش میرفت که در فیلم به صورت گذرا به آن اشاره شد، تا بتواند الگوی یک زن قهرمان را به مخاطب ارائه کند. این فیلم از ارائه زن قهرمان عاجز مانده است و بیش از اینکه به شخصیت خواهر امام رضا(ع) بپردازد، به شخصیت برادر دیگر ایشان، اسحاق بن موسی(ع) پرداخته است که در هجرت همراهیشان کرده بود.
انتهای پیام