به گزارش ایسنا، امروز ۱۱ اردیبهشت چهل و پنجمین سالروز ترور آیتالله شهید دکتر مرتضی مطهری در سال ۱۳۵۸ است.
نظریهپرداز و تئوریسین نظام جدید سیاسی ایران و قرار داشتن در شمار اولین همراهان آیتالله العظمی سیدروحالله موسوی خمینی در بدو مبارزات انقلابی علیه رژیم پهلوی در مهر ۱۳۴۱، از خصوصیات اوست.
او دومین مقام جمهوری اسلامی بود که به فاصله ۹ روز از شهادت سرلشگر محمدولیالله قرنی اولین رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران مورد سوء قصد سه تروریست عضو گروهک فرقان قرار گرفت و با اصابت گلولههای تروریستها به گوش و مغزش، در فاصله کمی از خانه یدالله سحابی از نیروهای ملی - مذهبی در خون خودش غلطید.
مطهری در ورودی کوچه پارک امینالدوله به کوچه هفدهم در محله فخرآباد ترور شد. نیروهای انقلاب بعدا محل ترور او را با نصب نمادی لوزی شکل و مشبک از بافت کوچه جدا کردند. این نماد البته تا دی ۱۳۹۶ در این محل نصب بود ولی به دلایل نامعلوم برداشته شد. شش ماه بعد اما نماد جدیدی با شکل و رنگ متفاوت در همان محل نصب شد.
مرتضی
حاصل ازدواج محمدحسین و سکینه در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ در آخرین روزهای قحطی بزرگ دو ساله ایران در فریمان خراسان به دنیا آمد و نامش را مرتضی گذاشتند.
آنان یک سال و نیم قبل از امضای فرمان مشروطه در هشتم دی ۱۲۸۵ به دست مظفرالدین شاه، در تابستان ۱۲۸۴ ازدواج کردند.
مرتضی چهارمین فرزند خانواده پرجمعیت شیخ محمدحسین بود که در دوره سلطنت احمد نوه مظفرالدین شاه به دنیا آمد. او چهار برادر و دو خواهر داشت.
سکینه دختر آخوند ملاجعفر و شیخ محمدحسین پسر ملا محمدعلی کیخا بودند.
ملا محمدعلی کیخا از روحانیون مشهور اواسط قرن سیزدهم هجری بود که در روستای کنگپیران بخش پشت آب شهرستان زابل سکونت داشت. او در پاییز ۱۲۵۷ خانوادهاش را از این روستای واقع در بخش سیستانِ استان سیستان و بلوچستان به روستای فریمان در استان خراسان برد.
ملا به جز محمدحسین دو پسر دیگر به نامهای مهدی و محسن داشت. سه سال پس از کوچ ملا به فریمان، محمدحسین در اواخر دهه ۱۲۶۰ برای تحصیل علوم حوزوی، فریمان را به مقصد نجف اشرف ترک کرد.
او در حوزه علمیه نجف نزد اساتید مختلفی از جمله ملا محمدکاظم خراسانی ملقب به آخوند خراسانی همشهریِ پدرش درس دین آموخت. شیخ محمدحسین چند سال بعد برای انجام اعمال حج به مکه و مدینه رفت.
او در سال ۱۲۷۵، سال ترور ناصرالدین شاه به دست میرزا رضا کرمانی، به ایران برگشت.
پدرِ مرتضی از زمان رواج یافتن سجل در دوره رضا شاه در سال ۱۳۰۴ نامفامیل خود را از «کیخا» به «مطهری» تغییر داد.
«مرتضی» روخوانی قرآن و صرف و نحو عربی را نزد پدرش شیخ محمدحسین آموخت و در ۱۲ سالگی به اتفاق برادرش محمدعلی به مدرسه ابدال خان مشهد رفت و مقدمات علوم اسلامی را طی دو سال آموخت.
درس خواندن برادران مطهری در شهر مشهد تا سال ۱۳۱۴ ادامه یافت، اما در این سال به دلیل توسعه خیابانهای شهر فریمان، منزل پدری در بافت احداث میدان واقع و تخریب شد. این مسئله موجب برگشتن آنان به زادگاهشان و توقف یک ساله درس خواندن شد.
آنان تا سال ۱۳۱۵ که از فریمان به قم مهاجرت کردند و در یکی از حجرههای حوزه علمیه قم سکونت کردند، به آموختن کتابهای باقی مانده از پدرشان پرداختند. حضور او در مدرسه فیضیه قم تا سال ۱۳۳۰ ادامه یافت.
مرتضی جوان چند روز بعد از درگذشت آیتالله عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم به این شهر رسید.
مرتضی کتابهای مطول و شرح لمعه را نزد آیتالله محمد صدوقی سومین شهید محراب در دوره جمهوری اسلامی انقلاب و آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی از مراجع بزرگ شیعه آموخت. او فلسفه ملاصدرا، عرفان، اخلاق و اصول را در محضر آیتالله سید روحالله خمینی، فلسفه الهیات، شفای بوعلی و سایر دروس حوزوی را نزد علامه سید محمدحسین طباطبایی، اخلاق و عرفان را نزد آیتالله حاج میزرا علی آقا شیرازی، اصول را نزد آیتالله سید محمدحجت و فقه را نزد آیتالله سید محمد محقق داماد آموخت.
او برای آموختن برخی علوم دینی تا مدتها به شهر بروجرد نزد آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی در رفت و آمد بود.
مرتضی در سال ۱۳۲۸ در ۳۰ سالگی با عالیه (اعظم) روحانی دختر ۱۳ ساله یکی از روحانیون مشهدی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج چهار دختر به نامهای فریده، وحیده، سعیده و حمیده و سه پسر به نامهای محمد، مجتبی و علی بود.
او در سال ۱۳۳۱ از قم به تهران مهاجرت کرد و در مدرسه مروی در بازار بزرگ تهران به تدریس علوم دینی به طلاب این مدرسه و تالیف کتب متنوع در حوزههای فکری و دینی و انجام سخنرانیهای متعدد در دانشگاهها و مساجد تهران پرداخت.
اولین جلسه تفسیر قرآن کریم توسط مطهری برای اعضای انجمن اسلامی دانشجویان در سال ۱۳۳۴ برگزار شد. او چند ماه بعد جزو اساتید دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران شد و تدریس را علاوه بر مدرسه مروی در این دانشکده آغاز کرد.
به دنبال تاسیس انجمن اسلامی پزشکان در سال ۱۳۳۷ دکتر مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن بود که این حضور تا زمان شهادت ایشان در سال ۱۳۵۸ ادامه داشت.
استاد مطهری علاوه بر تدریس علوم دینی و عقلی، در امور اجتماعی و سیاسی نیز فعال بود و با گروههای مختلف سیاسی از جمله گروه فداییان اسلام و نیروهای ملی – مذهبی در ارتباط نزدیک بود.
مهندس عباس هادیزاده، حجتالاسلام احمد یزدی، علی لاریجانی و مجید عباسپور دامادهای خانواده مطهری هستند.
مطهری سیاسی
ورود آیتالله سید روحالله موسوی خمینی به افشاگری علنی بر علیه دربار و دیوان پهلوی در مهر ۱۳۴۱ موجب حضور مستمر و پیوسته آیتالله مرتضی مطهری در کنار ایشان شد.
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مطهری از این دوره رفته رفته خصوصیات منحصر به فرد او در حوزه نظریهپردازی و تفکر دینی را نزد رهبر نهضت اسلامی نمایانتر کرد.
اولین تجلی حضور موثر مطهری سازماندهی طلاب و مردم قم و برپایی قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بر علیه رژیم پهلوی در تهران بود.
سخنرانی آتشین و تاثیرگذار استاد مطهری علیه شاه در ساعت ۱ بامداد چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ انجام شد اما این ساعت مانع بازداشت و زندانی شدن ۴۳ روزه استاد توسط شهربانی تهران نشد.
او به همراه سایر بازداشتشدگان یک ماه و نیم بعد در اواخر تیر ۱۳۴۲ به دلیل اعتراض علمای تهران و مهاجرت جمع دیگری از روحانیون به تهران و فشار افکار عمومی بر رژیم، آزاد شدند.
استاد مطهری پس از آزادی از زندان به تعداد سخنرانیهایش اضافه کرد. سخنرانی دردانشگاه تهران، انجمن اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی پزشکان و مسجد هدایت در خیابان جمهوری و مسجد جامع نارمک از محلهای ثابت سخنرانیهای ایشان بود.
حسینیه ارشاد تهران محمد همایون، ناصر میناچیمقدم و عبدالحسین علیآبادی با همراهی دکتر مطهری ساخت بنای حسینیه را از سال ۱۳۴۳ آغاز کردند و در سال ۱۳۴۶ احداث آن کامل شد اما سه بعد پس از تاسیس دکتر مطهری به دلیل برخی اختلافنظرها از عضویت در هیات مدیره حسینیه استعفاء داد.
هیاتهای مؤتلفه اسلامی از تلفیق هیاتهای مسجد امینالدوله، مسجد شیخ علی و اصفهانیها در بازار تهران تاسیس شدند و با نظر و تصویب امام خمینی، آیتالله مرتضی مطهری، آیتالله سید محمد بهشتی و چند نفر دیگر از شخصیتهای سیاسی و روحانی مسوول هدایت و تغذیه معنوی آنها شدند.
نقش مطهری در آزادی هیاتهای موتلفه
نفوذ و شناخت دکتر مطهری در شناسایی و دستگیری کادر رهبری هیاتهای موتلفه اسلامی خودنمایی کرد. ماجرا از این قرار بود که پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر ۴۱ ساله محمدرضا شاه و دستگیری و اعدام محمد بخارایی، کادر رهبری هیاتهای مؤتلفه اسلامی که استاد مطهری نیز جزو آنان بود، شناسایی و دستگیر شدند، اما به لطف قاضی پرونده که مدتی دانشجوی استاد در قم بود، آیتالله مطهری و بقیه اعضای هیاتهای موتلفه جان سالم از مهلکه به در بردند.
مسؤولیت استاد مطهری بعد از تبعید امام خمینی به ترکیه در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ سنگینتر شد. رژیم پهلوی به بهانه صدور اعلامیهای مشترک که امضای آیات عظام علامه سید محمدحسین طباطبایی، شیخ سید ابوالفضل مجتهد زنجانی و دکتر مرتضی مطهری را پای خودش داشت. آیتالله طهری را در سال ۱۳۴۸ دستگیر و مدتی در زندان انفرادی بازداشت کرد. جرم ایشان صدور بیانیه و حمایت از آوارگان فلسطینی، جمعآوری کمکهای نقدی و غیرنقدی و قرائت اعلامیه در یک مراسم رسمی در حسینیه ارشاد بود.
با استمرار فعالیتهای فرهنگی - سیاسی دکتر مطهری طی سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۴ در مراکز مذهبی تهران از جمله مسجدالجواد میدان هفت تیر، حسینیه ارشاد و مسجد جاوید، همگی آنها توسط ساواک تعطیل و ایشان بار دیگر دستگیر و زندانی شد.
رژیم پهلوی که تحمل روشنگریها و تئوریزه کردن شریعت اسلام را نداشت استاد مطهری را از سال ۱۳۵۴ تا پایان عمر رژیم پهلوی ممنوعالمنبر کرد.
تبیین جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی توسط استاد مطهری مهمترین و منحصربهفردترین ارثیه ایشان بود.
دکتر مطهری در سخنرانیها، تدریس در مساجد و دانشگاهها و نوشتن کتابهای فراوان ایدئولوژی اسلامی ایران را ترویج کرد.
اهمیت تبیین ایدئولوژی جمهوری اسلامی زمانی مضاعف شد که گروهکهای التقاطی و تندرو به دلیل افزایش تبلیغات گروههای چپ به خصوص حزب توده و سازمان مجاهدین خلق در دانشگاهها و محیطهای پر تردد جوانان در سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ بیشتر شد.
استاد مطهری با هوش بالایش به زودی پی به خطر التقاطی سازمان مجاهدین خلق برد و تلاش زیادی کرد تا مردم و مسوولان در دام این سازمان تروریستی نیفتند.
این شاگرد باهوش امام خمینی به خوبی توانست پی به ماهیت ناپایدار و غیرقابل اعتماد ایدئولوژی فکری منافقین ببرد.
به دلیل نیاز شدید حوزه علمیه قم به علوم جدید و قرائتهای نوین از فقه شیعه، امام خمینی در سال ۱۳۵۵ از استاد مطهری خواست تا هفتهای دو روز به شهر قم سفر کند و طلاب و فاضلای حوزه علمیه قم را با مسائل سیاسی روز و قرائت جدید از فقه اسلامی آشنا کند.
دکتر مطهری در سال ۱۳۵۵ به دلیل شدت گرفتن اختلافات فکری با امیرحسین آریانپور، استاد کمونیست دانشکده الهیات دانشگاه تهران و عضو حزب توده خودش را زودتر از موعد مقرر از دانشکده بازنشسته کرد. او معتقد بود نباید یک مارکسیست در دانشکده الهیات تدریس کند اما به دلیل حمایت رژیم از مارکسیستها ایشان ناچار به استعفا شد.
هسته جامعه روحانیت مبارز با ابتکار استاد مطهری در سال ۱۳۵۶ گذاشته و اساسنامه آن در سال ۱۳۵۷ نوشته شد. پس از تاسیس این هسته روحانی، برنامهریزی برای انجام راهپیماییها، سخنرانی در مساجد، تهیه شعارها و هماهنگی و سازماندهی مبارزات ضد رژیم پهلوی بر عهده این نهاد روحانی قرار گرفت.
در طول سالهای تبعید رهبر فرزانه نهضت اسلامی به ترکیه و عراق ارتباط استاد مطهری با امام به واسطه یکی از افراد دفتر امام در نجف اشرف انجام شد، اما این ارتباط از سال ۱۳۵۵ با سفر استاد مطهری به نجف اشرف به صورت مستقیم برقرار شد.
دکتر مطهری با سفر به تبعیدگاه امام در نجف از نزدیک درباره مسائل مهم نهضت با ایشان همفکری و مشورت کرد. نقش استاد مطهری در اداره نهضت به خصوص پس از مرگ ناگهانی و رازآلود سید مصطفی خمینی پسر بزرگ امام، پررنگتر از قبل شد.
حضور استاد مطهری بعد از تبعید امام خمینی به نوفل لوشاتو در کنار ایشان، قطع نشد. ایشان با سفر به این روستا نقش حلقه اتصال امام و امت را محکمتر از قبل ایفا کرد. در همین سفر بود که رهبر فقید انقلاب اسلامی آیتالله مطهری را مسؤول تشکیل شورای انقلاب کردند. ایشان در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و روز برگشت امام خمینی به ایران مسؤول کمیته استقبال از ایشان بود.
شهادت
تاثیر شگرف و عمیق استاد مرتضی مطهری در اشاعه پیام آزادیخواهی جمهوری اسلامی در ذهن و دل دشمنان نظام جمهوری اسلامی چنان کینهای به وجود آورد که تصمیم به حذف فیزیکی ایشان گرفتند.
ساعت ۲۲ و ۲۰ دقیقه سهشنبه شب ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ پس از خروج ایشان از جلسه شورای انقلاب که در منزل یدالله سحابی از موسسان نهضت آزادی برگزار شد، حمید نیکنام، علی بصیری و وفا قاضیزاده از اعضای گروهک تروریستی فرقان از تاریکی شب و خلوتی محله فخرآباد استفاده کردند و با شلیک چند گلوله ایشان را از ناحیه سر و گوش هدف قرار دادند و غرق در خون کردند.
علی مطهری درباره نحوه شهادت پدرش گفت: «مهندس کتیرایی و دیگران متوجه این واقعه شدند و به سرعت او را به بیمارستان طُرفه در خیابان بهارستان میرسانند، اما در بیمارستان، پزشکان نظر میدهند که پدرم شهید شده است و امکان مداوا و بهبودی او به هیچ وجه ممکن نیست. گلوله از زیر بناگوش راست، وارد و از بالای ابروی چپ خارج شده بود.»
پیکر آیتالله دکتر مرتضی مطهری یک روز در بیمارستان طٌرفه نگه داشته شد و صبح پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ از دانشگاه تهران تشییع و در مسجد بالاسر واقع در حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری در تقویم کشورمان روز معلم نامگذاری شد.
پیام امام
بعد از رسیدن خبر شهادت آیتالله دکتر مرتضی مطهری به رهبر انقلاب اسلامی ایشان در پیامی مکتوب چنین نوشتند: «اینجانب به اسلام و اولیای عظیمالشأن آن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ضایعۀ اسفانگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری ـ قدس سره ـ را تسلیت و تبریک عرض میکنم. تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزندۀ خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزۀ سرسختانه کرد، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفۀ اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود.
من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادم و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بود که حاصل عمرم محسوب میشد. در اسلام عزیز با شهادت این فرزند برومند و عالِم جاودان ثُلمهای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست و تبریک در داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوۀ خود نورافشانی کرده و میکنند.
من در تربیت چنین فرزندانی که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات میبخشند و به ظلمتها نور میافشانند، به اسلام بزرگ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک میگویم. من گرچه فرزند عزیزی را که پارۀ تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.
مطهری که در طهارت روح و قوّت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود، رفت و به ملأ اعلی پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و تروریستها نمیتوانند شخصیت انسانی مردان اسلام را ترور کنند. آنان بدانند که به خواست خدای توانا ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر میشوند.
اینجانب روز پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت، عزای عمومی اعلام میکنم و خودم در مدرسۀ فیضیه روز پنجشنبه و جمعه به سوگ مینشینم. از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسئلت می نمایم. سلام بر شهدای راه حق و آزادی.»
امام امت سه روز بعد در مراسم گرامیداشت استاد شهید در مدرسه فیضیه قم هم بیان کردند: «این رجل فاجری که خون عزیز ما را به زمین ریخت، تأیید کرد دین خدا را. یعنی خدا دین خودش را به او تأیید کرد. با ریختن خون عزیز ما، تأیید شد انقلاب ما.
این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزیهاست. بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا میکند. بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر میشود. ما از مرگ نمیترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید. دلیل عجز شماست که در سیاهی شب، متفکران ما را میکشید. برای اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشتید که صحبت میکردید؛ مباحثه میکردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است.
منطق اسلام ترور را باطل میداند. اسلام منطق دارد؛ لکن با ترور شخصیتهای بزرگ ما، شخصهای بزرگ ما، اسلام ما تأیید می شود. نهضت ما زنده شد. تمام اقشار ایران، باز زندگی از سر گرفت. اگر یک سستی، ضعفی پیدا کرده بود، زنده شد. اگر نبود شهادت این مرد بزرگ، و اگر مرده بود این مرد بزرگ در بستر خودش، این تأیید نمی شد؛ این موج برنمی خاست. الآن موجی در همۀ دنیا، همۀ دنیا، همۀ دنیایی که به اسلام علاقه دارند، این موج بلند شد. سایر کشورها هم؛ برادرانمن نترسید از موج.»
منابع:
روزنامه کیهان دهم اردیبهشت ۱۳۹۱
کیهان فرهنگی شماره، سال ۲۸، شماره ۲۸۰ و ۲۸۱
صحیفه امام- جلد هفت- صص ۱۷۸ و ۱۷۹ و ۱۸۳ و ۱۸۴
انتشارات صدرا- زندگی نامه استاد شهید دکتر مرتضی مطهری
انتهای پیام