آفرینشگری ادبی در کرانه خلیج فارس

هم‌زمان که بومیان و مردم محلیِ کناره‌های خیلج فارس دست به قلم برده‌اند، مهاجران و مسافران نیز همواره در میانۀ گرمی و شرجی جنوب آثاری در فرهنگ و ادبیات نگاشته‌اند.

این نوشتارهای فارسی که از پیدایی و پویایی فرهنگ مکتوب در دامن خلیج فارس حکایت دارند، بازتاب‌دهندۀ آداب و سنن خرده‌فرهنگ‌های این خطه، گویش‌ها، لهجه‌ها و ادبیات عامیانه، موسیقی کوچه‌بازاری، وضعیت اقتصادی، سیاسی و مقولات دیگری چون زیست‌محیطی بوده‌اند. «چهارده ماه در خارک؛ یادداشت‌های روزانۀ زندانی» یکی از آثار مرتبط با این موضوع است.

دوچرخه‌سواران چهارباغ و کامیون‌ها

ماجرا از این قرار است که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شمسی پاکسازی گسترده‌ای در ایران و از سوی حکومت پهلوی آغاز شد که تر و خشک را راهی زندان کرد. کریم کشاورز از جمله کسانی بود که پس از کودتا و به جرم فعالیت در حزب توده‌ به‌دست حکومت پهلوی بازداشت شد، با وجود اینکه او در همین خاطراتش می‌گوید که من توده‌ای نبودم. به‌هرروی، او و شصت نفر زندانی دیگر در تاریخ ۱۹ تیر ۱۳۳۳ شمسی به خارک، یکی از جزایر پرراز خلیج فارس تبعید می‌شوند.

به‌جز یادداشت‌های روزانه این زندانیِ خاطره‌نویس در خارک که چهارده ماه به درازا می‌کشد، شرح سفر زندانیان نیز خواندنی است. این سفر با کامیون و از تهران به سوی خلیج فارس و مشخصاً خارک صورت می‌گیرد. آنها در این مسیر طولانی که بی‌خبری از آینده، سخت‌ترش می‌کرد، توقفی نیز در اصفهان داشتند. در روایت این خاطره‌نویس از این شهر، فرهنگ دوچرخه‌سواری ما اصفهانیان نیز بازتاب یافته که جالب‌توجه است:

«غروب روز بیستم تیرماه وارد اصفهان شدیم. نُه کامیون ارتشی پر از سرباز مسلح و مسلسل و عده‌ای شخصی انظار مردم باهوش و کنجکاو اصفهان را جلب کرد. هنگام عبور از چهارباغ دوچرخه‌سوارها دنبال کامیون‌ها افتادند ببینند چه خبر است.»

سپس از خوراکشان در دو روز توقف در اصفهان می‌نویسد: «در اصفهان یک بار گرمک و نان و پنیر و یک بار هم هندوانه و نان و پنیر و یک بار آش به ما دادند. پنیر با پول خودمان خریدیم و گرمک و هندوانه را هم سرهنگ با ماشین به خارج شهر رفت و مستقیماً از جالیز خرید که ارزان تمام شود.»

آی بچه‌ها، درخت هم دارد!

تبعیدی‌ها به خارک که در بین خود مردمانش «خارگ» تلفظ می‌شود، تصورات مبهمی دربارۀ این گوشه از خلیج فارس داشتند. برای مثل از هوای جانکاه و بی‌درختی آن بر اساس برخی شنیده‌ها می‌ترسیدند. درحالی‌که پس از ورود، آب و هوای آن را خوش‌تر از منطقه‌ای چون بوشهر می‌دانند و به محض‌دیدن طبیعتش با شگفتی رو به هم می‌گویند: «آی بچه‌ها، درخت هم دارد!».

درخت لیل بر وزین بیل یا انجیر هندی یکی آن درختان است که به‌مرور با آن آشنا می‌شود؛ درختی که در آن خطه همیشه‌آفتابی سایه پهناورش نعمت است. همچنین به یاد می‌آورد که تاورنیه، جهانگردی که دوران صفویه به ایران آمده، همین درخت را در سفرش به جنوب دیده و در سفرنامه‌اش نقاشی کرده است.

وی در خاطراتش به‌جز طبیعت به زیست اقتصادی و فرهنگی مردم نیز تا جایی که سختگیری‌های تبعید اجازه می‌دهد، نظر دارد. برای نمونه، تأکید می‌کند که ساکنان خارک غالباً زنان و کودکان‌اند، زیرا مردان برای کار به آبادان، بحرین و کویت می‌روند. بعد ادامه می‌دهد: «[در خارک] شیعه و سنی با کمال دوستی و مهربانی زندگی می‌کنند.»

اینها فقط گوشه‌های کوچکی از داده‌های «چهارده ماه در خارک» است. و این کتاب فقط یکی از نگاشته‌های فارسی در قلمرو خلیج فارس به شمار می‌آید. همواره در دامان خلیج فارس ادبیاتی شگفت پدید آمده؛ ادبیاتی که بدون مراجعه به آن، پژوهش در تاریخ طبیعی و زیست مردم این کرانۀ آبی نارسا و ناقص خواهد بود.

مرجع: کتاب «چهارده ماه در خارک؛ یادداشت‌های روزانۀ زندانی»

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ / ۰۹:۰۲
  • دسته‌بندی: اصفهان
  • کد خبر: 1403021007115
  • خبرنگار : 50666