دختربچه ۱۱ ساله شیرازی مرتکب یا قربانی؟

یک دختر بچه ۱۱ ساله چرا باید دست به چاقو ببرد و مرتکب قتل شود؟ این پرسشی است که بعد از ارتکاب قتل زنی میانسال به دست دختر بچه‌ ۱۱ ساله در شهر شیراز مطرح شده‌ است

به گزارش ایسنا، حسین فصیحی در یادداشتی با این عنوان در روزنامه جوان نوشت: یک دختر بچه ۱۱ ساله چرا باید دست به چاقو ببرد و مرتکب قتل شود؟ این پرسشی است که بعد از ارتکاب قتل زنی میانسال به دست دختر بچه‌ ۱۱ ساله در شهر شیراز مطرح شده‌ است، اما پاسخ به این پرسش نیازمند کاوش‌های بسیاری است که اساساً در جامعه محلی از اعراب ندارد و از همین مجرا، حوادث بعدی با شدت و تأثر بیشتری اتفاق می‌افتد، چراکه ساختار پیشگیری از وقوع جرم اساساً باوری نسبت به اهمیت ریشه‌های بروز اعمال مجرمانه ندارد.

ماجرای قتل هم این‌طور گزارش شده‌است که شامگاه چهارشنبه هفته گذشته دختر ۱۱ ساله همراه مادر ۴۰ ساله‌اش برای خرید لباس به یک مزون خانگی می‌روند. زمانی که دختر نوجوان لباس را پرو می‌کند، فروشنده و دخترش او را مسخره می‌کنند. همین رفتار سبب می‌شود دختر ۱۱ ساله وارد آشپزخانه شود، چاقویی بردارد و فروشنده را که زنی ۵۰ ساله است به قتل برساند. مادر او هم با دختر مقتول درگیر می‌شود و او را مجروح می‌کند. پلیس در مجموع همین چند سطر از روایت را گزارش داده و به جزئیات بیشتری اشاره نکرده‌است. 

پی‌بردن به انگیزه جرم از منظر ساختار قانونی رویه‌ای است که برای کیفر مرتکب صورت می‌گیرد. در چنین ساختاری فرد مرتکب وقتی مقابل ساحت قانون قرار می‌گیرد، بیش از هر چیز به دنبال راهی است که از مجازات قانونی فرار کند، از همین‌رو بسیاری از مرتکبان در جریان دادرسی انگیزه‌های متفاوتی مطرح می‌کنند. در رویه موجود، اصرار قانون به کشف جرم و مجازات مرتکب است، اما در ساختار اجتماعی هیچ تلاشی برای تولید سلامت اجتماعی صورت نمی‌گیرد، به همین دلیل پس از بروز اعمال مجرمانه، اعمال مجرمانه بیشتری تولید می‌شود. 

پرونده آرمان و غزاله از پرونده‌های مهمی بود که ۱۲ اسفندماه سال ۱۳۹۲ با قتل غزاله گشوده و سوم آذرماه ۱۴۰۰ با قصاص آرمان بسته شد. متهم و مقتول هر دو نوجوان بودند و در جریان دوستی پسر و دختر با هم وارد رابطه‌ای عاشقانه شده‌بودند. آرمان وقتی دستگیر شد، نوجوانی ۱۸ ساله بود که هشت سال را در زندان سپری کرد، بارها پرونده‌اش دادرسی شد تا راهی برای نجاتش از طناب دار پیدا شود، اما بهترین سال‌های زندگی‌اش را در زندان سپری کرد، روحش زودتر مرد و جسمش سحرگاه سوم آذرماه سه سال قبل به دار آویخته شد. قبل از سوم آذرماه سال ۱۴۰۰ درخواست‌های زیادی از مراکز دانشگاهی به دادسرای امور جنایی رسید تا به آن‌ها اجازه مصاحبه با آرمان داده شود، اما این درخواست‌ها بدون پاسخ ماند و آرمان قصاص شد. تفاوت مراکز علمی و دانشگاهی با مراکز قضایی در این است که مراکز علمی در صدد محاکمه و مجازات نیست، بلکه به دنبال ریشه‌هایی است که منجر به شکل‌گیری جرم می‌شود. در این مراکز با دنبال کردن انگیزه‌ها و تحقیق روی رفتارهای اجتماعی فرد مرتکب، مسیری که برای ارتکاب جرم همواره شده شناسایی می‌شود و از سازمان‌های خدمات‌رسان اجتماعی می‌خواهد با دنبال کردن شیوه‌نامه‌ها و دستورالعمل‌های تهیه شده زمینه‌های بروز آسیب‌های اجتماعی را به فرصت‌هایی برای رشد اجتماعی تغییر دهند. 

اگر آرمان در ۱۸ سالگی مرتکب قتل شد و در ۲۶ سالگی قصاص شد، دختربچه شیرازی در ۱۱ سالگی مرتکب قتل شده‌است و از آنجا که هنوز به سن قانونی نرسیده و ماهیت ارتکاب جرم را درک نکرده قصاص نمی‌شود، اما به زندگی سابق خود هم نمی‌تواند بازگردد. آرمان، غزاله و دختربچه ۱۱ ساله شیرازی قبل از اینکه مقتول و مرتکب باشند، قربانیان ساختار اجتماعی هستند که قادر نیست از بدنه‌اش مراقبت کند، از همین رو وقتی مردم در معرض آسیب قرار می‌گیرند عمده آن‌ها به خود و دیگران آسیب می‌رسانند.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ / ۱۰:۰۷
  • دسته‌بندی: دیدگاه
  • کد خبر: 1403020100160
  • خبرنگار :