سالارهای کوچک؛ دغدغه‌های بزرگ

هنگامی که فرزندان نقش «سالار» را در خانواده ایفا می‌کنند، تصمیم‌گیری‌های زندگی بر پایه احساسات می‌چرخد و در آن خانواده نمی‌توان به دنبال عقل و منطق بود. ضمن آنکه این سبک تربیتی آسیب‌هایی همچون کم‌توجهی به حفظ ‌حرمت بزرگ‌ترها، فردیت‌گرایی، بی‌مسئولیتی و اهمال‌کاری را به همراه دارد که این ویژگی‌ها مانع شکل‌گیری شخصیت سالم در فرزندان خواهد شد. 

به گزارش ایسنا، روزنامه قدس در گزارشی با این عنوان از چرایی شکل‌گیری «فرزندسالاری» و چگونگی برخورد با آن از زبان کارشناسان نوشت:

به باور کارشناسان، در جوامع امروزی بنیان خانواده دستخوش تغییرات متعددی شده که یکی از این تغییرات، حکمرانی فرزندان بر قلمرو خانواده و شکل‌گیری «فرزندسالاری» است. به‌گونه‌ای که درحال حاضر نه تنها نوجوانان و جوانان، بلکه کودکان نیز در تصمیم‌گیری‌ها و جهت‌دهی به مسیر زندگی نقش ‌بسزایی دارند. برخی معتقدند این پدیده می‌تواند پیامدهایی همچون کمرنگ شدن نقش والدین در خانواده را به همراه داشته باشد که مشکلات و آسیب‌هایی را برای فرزندان رقم می‌زند.

فرزندسالاری؛ معضل اجتماعی مسری 

مهری رحمانی؛ نویسنده و پژوهشگر حوزه روان‌شناسی در خصوص ریشه‌های فرزندسالاری در ایران به ما می‌گوید: فرزندسالاری در کشور ما ریشه در عوامل مختلفی دارد که مهم‌ترین آن‌ها حمایت نکردن دولت و نظام‌آموزشی از کودکان و انداختن این بار بر دوش خانواده‌هاست. همچنین شکاف طبقاتی عمیق و رشد مدارس غیرانتفاعی را می‌توان از دیگر عواملی دانست که موجب مطالبه‌گری فرزندان از خانواده و شکل‌گیری پدیده فرزندسالاری شده است. 
نویسنده کتاب «سالارهای غمگین» بر اساس تحقیقات خود در اوایل دهه۸۰ در این خصوص می‌گوید: فرزندسالاری بیشتر در خانواده‌های متوسط به بالای جامعه مشاهده می‌شد؛ اما امروز پس از گذشت دو دهه، این موضوع به صورت معضلی اجتماعی به تمامی خانواده‌ها سرایت کرده ‌است و با گسترش مدارس غیرانتفاعی، فرزندان خانواده‌های ضعیف و کم‌درآمد نیز حقوقی برابر با فرزندان قشر متوسط و مرفه جامعه از والدین خود مطالبه می‌کنند. به‌گونه‌ای که حتی فرزندان خانواده‌های طبقات پایین جامعه نیز با مطالبه‌گری از والدین خود، طبقه اقتصادی و درآمد اندک آن‌ها را زیرسؤال می‌برند و با بیان اینکه وقتی پول نداشتید چرا بچه‌دار شدید؛ به نوعی آن‌ها را محاکمه می‌کنند.
این دبیر بازنشسته آموزش‌وپرورش ادامه می‌دهد: در خانواده‌های متوسط و ضعیف، یا والدین با تعیین شروطی مانند پذیرفته شدن در رشته‌های پزشکی، آرمان‌های خود را در زندگی فرزندانشان دنبال می‌کنند و یا شهریه نام‌نویسی آن‌ها را در مدارس غیرانتفاعی با منت فراوان و به سختی تأمین می‌ کنند، ازاین‌رو، فرزندان این والدین با آنکه سالارهای خانه محسوب می‌شوند، از وضعیت موجود رضایت ندارند و غمگین هستند؛ درحالی‌که اگر عدالت آموزشی در کشور برقرار بود و کودکان و نوجوانان از سوی دولت مورد حمایت اقتصادی قرار می‌گرفتند، وضعیت این‌گونه نبود.
وی با بیان اینکه والدین بخش کوچکی از نظام تربیتی جامعه محسوب می‌شوند و مسئولیت رسمی تربیت و آموزش کودکان و نوجوانان برعهده آموزش‌وپرورش و وزارت‌علوم است، می‌افزاید: در ۳۰سال گذشته نظام آموزشی ما سیستم تربیتی کارآمدی برای پرورش کودکان و نوجوانانی با شخصیت بالغ نداشته‌ و بیشترین آسیب را به جامعه زده است. 
به گفته این پژوهشگر؛ آموزش‌وپرورش علاوه بر اینکه نتوانسته‌ نظام آموزشی و تربیتی خود را متناسب با گسترش فضای مجازی، برای کودکان و نوجوانان نسل جدید یا نسل «Z» - که ویژگی بارز آن‌ها فردیت‌گرایی و مطالبه‌گری است – به‌روز کند، با گسترش مدارس غیردولتی و مدیریت غلط و سهل‌گیر این مدارس، بر فردیت‌گرایی این نسل دامن زده است. در نتیجه نه تنها جامعه ما در برزخ کمرنگ‌ شدن نقش والدین به‌ویژه نقش پدرها در خانواده قرار گرفته، بلکه در بسیاری از این مدارس، دانش‌آموزان به‌ویژه دانش‌آموزان قشر مرفه، احترامی برای معلمان قائل نیستند و با درنظر گرفتن فردیت خود در کلاس درس حکمرانی می‌کنند. 

سبک خانواده سنتی سالم 
رحمانی با اشاره به گسترش این پدیده نابهنجار در خانواده‌های ایرانی، اضافه می‌کند: با این حال هنوز در جامعه ما والدین تحصیلکرده‌ای هستند که با کسب مهارت‌های علمی فرزندپروری و به‌کارگیری شیوه‌های تربیتی صحیح، فرزندانی با شخصیت سالم پرورش می‌دهند.
 وی ادامه می‌دهد: ساختار خانواده سنتی سالم نیز یکی دیگر از ساختارهای کارآمد و موفق است که بیشتر در قشر متوسط جامعه مشاهده می‌شود و ویژگی بارز این مدل خانوادگی‌، بلوغ شخصیتی والدین است. در خانواده سنتی سالم با آنکه والدین تحصیلات چندانی ندارند، ارتباط بسیار خوبی با فرزندانشان دارند. از این‌رو با مهربانی، فرزندان را از وضعیت اقتصادی خانواده آگاه می‌کنند و همواره می‌کوشند درحد بضاعتشان، بدون منت یا ایجاد محدودیت‌های غیرمنطقی و یا تحمیل خواسته‌های خود به آن‌ها، نیازهای فرزندان را تأمین کنند. به همین دلیل بیشتر فرزندانی که در این خانواده‌ها پرورش می‌یابند، تحصیلکرده، توانمند و مسئولیت‌پذیرند که در خانواده کمک حال والدین و در جامعه سازنده و تأثیرگذار هستند.

ریشه‌های تاریخی فرزندسالاری در ایران 
اما علیرضا عابدین؛ جامعه‌شناس و دکترای روان‌شناسی بالینی در خصوص ریشه‌های شکل‌گیری پدیده فرزندسالاری به ما می‌گوید: فرزندسالاری و موارد مشابه آن همچون دانشجوسالاری و مشتری‌سالاری پدیده‌ای رو به رشد در جامعه ایران است که با گسترش مطالبه‌گری و توازن قدرت شکل گرفته و تغییراتی را در جامعه به‌وجود آورده است.
این جامعه‌شناس با اشاره به اینکه بزرگ‌ترین دستاورد انقلاب ۵۷ برای مردم ایران استقلال بود، ادامه می‌دهد: چند دهه طول کشید تا توده مردم در اقشار مختلف، آزادی بیشتری را مطالبه کنند و این مطالبه‌گری از قشر کارگر و کشاورز جامعه آغاز شد و به قشر زنان و حتی کودکان نیز گسترش یافت و موجب شد افرادی که پیش از انقلاب۵۷ از قدرت کمتری برخوردار بودند به سازگاری بسنده نکنند و به دنبال بدست آوردن آزادی‌های بیشتری برای افزایش رضایتمندی از زندگی باشند. پدیده فرزندسالاری نیز در طول چندین سال شکل گرفته و ریشه‌های شکل‌گیری آن در تاریخ معاصر ایران، به انقلاب مشروطه برمی‌گردد. بنابراین پدیده‌ حاضر یک رخداد نیست که بگوییم طی یکی دو دهه اخیر در خانواده‌ها و یا موارد مشابه آن در جامعه شکل گرفته و بخواهیم عوامل شکل‌گیری آن را در همین دوره محدود جست‌وجو کنیم، بلکه فرایندی از تحول و رشد است که بر اثر انتقال دستاوردها، آموخته‌ها و تجربه‌های نسل‌های پیشین به نسل‌های بعد شکل گرفته است. 
این روان‌شناس می‌افزاید: با توجه به اینکه فرزندسالاری و نمونه‌های مشابه آن در جامعه ریشه در مطالبه‌گری و مطالبه‌گری ریشه در استقلال دارد، فرایندی از رشد محسوب می‌شود که پدیده و یا رویه بدی نیست؛ اما از آنجا که برخی والدین مدیریت صحیح امور خانواده را بلد نیستند، یعنی همه چیز را صفر یا ۱۰۰ می‌بینند و روابط خانوادگی را بر مبنای ترس‌محوری پایه‌گذاری کرده‌اند، نگران از دست دادن کنترل فرزندان و قدرت خود هستند. درحالی که برای انتقال رشد و تمدن از یک نسل به نسلی دیگر لازم است فضایی مناسب میان والدین و فرزندان ایجاد شود تا در این فضا شخصیت و هویت فرزندان به صورت مناسب شکل گیرد و اگر این رابطه هیجانی و عاطفی بین والدین و فرزندان نباشد و تعامل میان آن‌ها برقرار نشود، کنترل‌گری خودخواهانه والدین منجر به بروز خشونت در خانواده خواهد شد. این نوع فرزندپروری به‌اصطلاح فرزندپروری استبدادی محسوب می‌شود که در آن از قدرت والدین به صورت کارآمد و مناسب استفاده نمی‌شود و به مرور فرزندان خانواده‌هایی با این ساختار معیوب می‌آموزند چگونه با عصیان‌گری برای کاهش قدرت‌طلبی و کنترل‌گری والدین با آن‌ها مخالفت کنند و در نهایت، انرژی والدین و فرزندان صرف نگه‌داشتن و از بین‌بردن قدرت و یا فرار از خانه می‌شود. ازاین‌رو، در این شیوه فرزندپروری فرصت مناسبی برای رشد شخصیت فرزندان فراهم نیست.

نوع معیوب فرزندسالاری مانع رشد فرزندان می‌شود
عابدین ادامه می‌دهد: در برخی مواقع والدینی که در خانواده‌های سختگیر پرورش یافته‌اند، به دلیل عقده‌های حقارت حل نشده و محرومیت‌هایی که در زندگی فردی خود تجربه کرده‌اند، ناخودآگاه ساختار خانواده را به سمت نوع معیوب فرزندسالاری هدایت می‌کنند و فرصتی برای رشد و بالندگی به فرزندان خود نمی‌دهند. این والدین با توجه بیش از حد به فرزندانشان، سهل‌انگارانه امکانات و آزادی‌هایی فراتر از ظرفیت آن‌ها را در اختیارشان قرار می‌دهند و در واقع انگیزه فرزندپروری این‌گونه والدین به جای تمرکز بر رشد شخصیت سالم فرزندان، بر رفع احساسات نامطلوب ناشی از ناکامی‌های خودشان متمرکز شده است. این سبک فرزندپروری، فرزندان را در معرض آسیب‌های متعدد قرار می‌دهد و می‌تواند به اندازه سبک فرزندپروری استبدادی خطرناک باشد. 
به گفته این پژوهشگر اجتماعی و درمانگر خانواده، تنها در صورت ایجاد فضای مناسب دموکراتیکِ اقتدارگرا برای خانواده در سایه رابطه هیجانی و احساسی مناسب، توأم با احترام میان والدین و فرزندان، زمینه رشد شناختی- جسمانی، عاطفی- عقلانی، اجتماعی، روانی، معنوی، اقتصادی و سیاسی فرزندان فراهم می‌شود که این سبک فرزندپروری، دموکراتیک همراه با اقتدار والدین و مراقبت همراهانه و همدلانه با فرزندان است.
عابدین ادامه می‌دهد: در سبک فرزندپروری دموکراتیک همراه با اقتدار، والدین با استفاده از شیوه تربیتی مراقبت همراهانه و همدلانه با فرزندان، علاوه بر اینکه فرصت اظهار نظر را به فرزندانشان می‌دهند، در مواردی نیز از آن‌ها مشورت می‌گیرند تا اعتماد به نفس فرزندانشان افزایش یابد. به این‌ترتیب، در این سبک فرزندپروری، والدین در زندگی قاطع هستند و کودک می‌داند پدر و مادر تصمیم نهایی را می‌گیرند اما او حق دارد در مسائلی که مربوط به خودش است نظر بدهد. در این ساختار خانوادگی، والدین همواره باب گفت‌وگوی محبت‌آمیز همراه با احترام را با فرزندان خود باز نگه می‌دارند تا خانه، محلی امن و عاری از خشونت برای فرزندان باشد و با تعیین مرزهایی مشخص – مرزهایی که موجب ایجاد محدودیت‌های غیرمنطقی برای فرزندان نشود و همچنین ملزم کردن خود به پیروی از این مرزها - فرصت یادگیری اصول زندگی، نهادینه‌شدن ارزش‌ها و تمرین مسئولیت‌پذیری، خودمختاری، وجدان، تلاش و پیشرفت را به فرزندانشان می‌دهند. 

 فرزندان از والدین خود قواعد زندگی را می‌آموزند
وی همچنین می‌گوید: فرزندان زیر سقف خانه از والدین خود قواعد زندگی را می‌آموزند و یاد می‌گیرند چگونه تعارض‌های فردی و بین‌فردی را حل کنند تا بتوانند به نظرهای متفاوت و متضاد دیگران در محیط‌های مختلف اعم از خانه، مدرسه، دانشگاه و دیگر محیط‌های اجتماعی گوش دهند، پردازش کنند و حتی اگر نظر آنان ‌را قبول ندارند فقط آن‌ها را بپذیرند تا بتوانند حل تعارض کنند. زیرا فرایند رشد، محصول حل موفقیت‌آمیز تعارض‌هاست. بنابراین، باید در خانواده ضمن ایجاد فضاهایی برای طرح تعارض‌ها، به فرزندان آزادی بیان برای پرداختن به تعارض‌ها و حل آن‌ها داده شود. 
عابدین با اشاره به اینکه سبک فرزندپروری دموکراتیک و پایش آگاهانه والدین همراه با مراقبت همراهانه و همدلانه با فرزندان، بهترین سبک فرزندپروری است و نباید والدین به دلیل ترس از فرزندسالاری، مانع کودک‌محوری – رشد استعدادها و استقلال فرزندان - در خانواده شوند، اضافه می‌کند: پذیرش کورکورانه و از روی ترس نظرات والدین توسط فرزندان، نه تنها بر قدرت والدین و احترام فرزندان به آن‌ها نمی‌افزاید، بلکه موجب پرورش فرزندانی با عقده‌های حقارت می‌شود. درحالی‌که در ساختار خانواده دموکراتیک و سبک فرزندپروری پایش آگاهانه همراه با مراقبت همراهانه و همدلانه؛ فرزندان در فضای امن و پرمهر خانواده در سایه «تفاهم سالاری» پرورش می‌یابند و از آنجا که جایگاه و نظر همه اعضای خانواده محترم شمرده می‌شود، سکان مدیریت خانواده دست والدین است. 

پیامدهای منفی توجه افراطی به فرزندان 
مهری رحمانی؛ دکترای روان‌شناسی بالینی نیز در خصوص نقش والدین در شکل‌گیری پدیده فرزندسالاری به ما می‌گوید: کودکان و نوجوانان نسل امروز یا نسل «زد»، ساکنان فضای مجازی هستند که به لحاظ ویژگی‌های شخصیتی تفاوت‌های بارزی با کودکان و نوجوانان نسل‌های قبل یعنی والدین خود دارند. بیشتر والدین این کودکان نیز متولدان دهه‌های ۵۰، ۶۰ و یا ۷۰ هستند که در خانواده‌هایی پدرسالار یا پرجمعیت پرورش یافته‌ و سختی‌ها و محدودیت‌های متعددی را تجربه کرده‌اند، از این‌رو، برخی از این والدین می‌کوشند سخت‌گیری‌های مشابه آنچه تجربه کرده‌اند را از مدل فرزندپروری خود حذف کنند و همواره سعی در برآورده کردن تمام نیازها و خواسته‌های فرزند خود دارند و در واقع شیوه تربیتی سهل‌گیرانه را برای پرورش فرزندشان در پیش می‌گیرند، غافل از اینکه در این مدل تربیتی، با توجه افراطی به فرزندان و قدرت دادن به‌آن‌ها، از میزان اقتدار والدین کاسته می‌شود و فرزندسالاری در خانواده شکل می‌گیرد و زمانی که فرزندان به سن بلوغ می‌رسند والدین از این وضعیت اظهار نارضایتی می‌کنند. 
وی در خصوص پیامدهای منفی و مثبت فرزندسالاری اظهار می‌کند: هنگامی که فرزندان نقش «سالار» را در خانواده ایفا می‌کنند، تصمیم‌گیری‌های زندگی بر پایه احساسات می‌چرخد و در آن خانواده نمی‌توان به دنبال عقل و منطق بود. ضمن آنکه این سبک تربیتی آسیب‌هایی همچون کم‌توجهی به حفظ ‌حرمت بزرگ‌ترها، فردیت‌گرایی، بی‌مسئولیتی و اهمال‌کاری را به همراه دارد که این ویژگی‌ها مانع شکل‌گیری شخصیت سالم در فرزندان خواهد شد. 

سالارهایی که توان مقابله با سختی‌های زندگی را ندارند 
این درمانگر خانواده ادامه می‌دهد: لطف بیش‌از حد والدین به کودکان و نوجوانان، از آن‌ها افرادی خودشیفته، پرتوقع و پرخاشگر می‌سازد که توانی برای مقابله با سختی‌ها و تحمل شنیدن «نه» در زندگی را ندارند و در مواجهه با مشکلات، ناکارآمد و ناتوان خواهند بود و اگر عملی برخلاف میلشان انجام ‌شود، سرخورده خواهند شد. 
به گفته رحمانی، در ساختار خانواده فرزندسالار به دلیل توجه بیشتر به آموزش و تأمین امکانات رفاهی فرزندان اعتمادبه‌نفس آن‌ها نسبت به کودکان و نوجوانان نسل‌های گذشته افزایش یافته است که برخی، این ویژگی را نکته مثبت فرزندسالاری می‌دانند.
این متخصص روان‌شناسی با اشاره به اینکه اگر والدین به موقع متوجه این اشتباه نشوند، درآینده فرزندانی کم‌توان و پرتوقع تحویل جامعه خواهند داد، ادامه می‌دهد: این مسئله باید به شکل اصولی حل شود و با توجه به اینکه تغییرپذیری کودکان با افزایش سن آن‌ها دشوار می‌شود، ضرورت دارد از سن قبل از پیش‌دبستانی از شکل‌گیری این پدیده در خانواده‌ها پیشگیری شود.
رحمانی می‌افزاید: نقش رسانه‌ها به‌ویژه صدا و سیما در آموزش شیوه‌های صحیح فرزندپروری به والدین بسیار حائز اهمیت است. ضمن آنکه ضرورت دارد آموزش‌وپرورش از طریق انجمن اولیاومربیان با برگزاری کارگاه‌های علمی، مهارت‌های والدگری و شیوه‌های صحیح فرزندپروری را به والدین آموزش دهد تا کودکان امروز که آینده‌سازان فردا و سرمایه‌های کشور هستند در خانواده‌هایی محبت‌سالار، کودک‌محور و آینده‌نگر پرورش یابند.



انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ / ۱۱:۲۸
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1403012613751
  • خبرنگار :