اگر در تاریخ علم ایرانزمین بخواهیم از سه پزشک نامدار یاد کنیم، بدون تردید زکریای رازی، ابوعلی سینا و اهوازی، آن سه تن هستند. هر سه در دوران طلایی و درخشش علم پزشکی ما یعنی قرنهای چهارم و پنجم هجری قمری میزیستند و یادگار مکتوبی در قالب دانشنامه پزشکی از خود به جای گذشتهاند. رازی «حاوی» را ابنسینا «قانون» را و اهوازی «طب ملکی» را به دنیای پزشکی تقدیم کرده است. زکریای رازی و ابنسینا برای همگان نامشان آشناست، اما تاریخ با اهوازی به شکل دیگری تا کرده است.
علیبنعباس مجوسی اهوازی یا ارجانی معروف به اهوازی که نامش کمتر از دو پزشک دیگر سر زبانهاست، در سال ۳۸۴ هجری قمری برابر با ۹۹۴ میلادی درگذشت. زمان دقیق تولدش در دست نیست. اما زادگاهش اهواز یا بهبهان بوده و نام ارجانی نیز در اصل به اسم قدیمی بهبهان اشاره دارد. مدفن او نیز در تاریخ نامعلوم است، هر چند حدسهایی زدهاند و گفتهاند شاید در شیراز به خواب ابدی رفته باشد.
اهوازی در روزگار آل بویه زندگی میکرد و گذشتگان او دستکم تا دو نسل همگی زرتشتی بودند. حتی با وجود نام اسلامی«علی» که بر خود دارد، برخی گفتهاند خود وی نیز از پیروان زرتشت بود و به «پسر مجوسی» شهرت داشت. این پزشک ایرانی، رشته طب را از استادی ایرانی بهنام ابوماهر موسیبنسیار آموخت و وقتی در این شاخه از علم و آموزش به کمال رسید، به دربار شاه سرشناس بویهیان، یعنی عضدالدوله ابوشجاع فنا خسرو راه یافت. هم پزشک دودمان آلبویه بود و هم در دربار خلیفههای عباسی جایگاهی پیدا کرد.
«طب ملکی» و گامی نو در پزشکی
«کامل الصِناعة الطبیة» یا «کُناش مَلِکی» که به «طب ملکی» یا «طب عضدی» نیز شناخته میشود، همان دانشنامه شاخصی است که اهوازی در علم پزشکی تألیف کرد. این کتاب در مقایسه با تألیفات رازی و ابنسینا دو برجستگی و برتری دارد: نخست آنکه جامعتر از «حاوی» است و دربرگیرنده موضوعات متنوع تر و مباحث و نظم بیشتر است، دوم اینکه به طب عملی بیشتر از دایرةالمعارف «قانون» نظر دارد. لازمه توجه بیشتر به طب عملی و فاصله گرفتن از بحثهای صرفاً نظری بهرهگیری از تشریح یا کالبدشکافی بود، یعنی مقولهای که در دنیای مسلمانان موانع بسیاری داشت، اما اهوازی توانست در آن بدرخشد.
مهمترین مرجع پزشکی در کشورمان پیش از تألیف «قانون» همین اثر اهوازی بود. در اروپای قرون وسطا نیز که از اهوازی با نام Haly Abbas یاد میکردند، تا پنج قرن یکی از اصلیترین منابع آموزش پزشکی به شمار میرفت. اهوازی در زمان نگارش «کامل الصِناعة الطبیة» به چندین اثر پزشکان غربی دسترسی داشت و با اعتماد به نفس و مستند و علمی از آنان، چون بقراط و جالینوس و اریباسیوس، ایرادهایی گرفت و کوشید در این کتاب خود آنها را اصلاح کند و تعالی ببخشد.
«طب ملکی» که ۲۰ مقاله دارد و به نام پادشاه آلبویه معروف شده است، به اعتقاد شماری از پژوهندگان تاریخ علم نخستین گام مهمی بود که ایرانیان برای رسیدن به تجدد طبی برداشتند. این دانشنامه پزشکی که ابوعلیسینا از ستایشگران آن بوده، در حال حاضر در دو جلد قابل دسترس عموم است. البته هماکنون نسخههای خطی و نفیسی از این اثر در مراکز مهم علمی ایران و جهان، مانند کتابخانه مونیخ، کاخ ال اسکوریال، واتیکان، کتابخانۀ ملی پاریس، دانشکده پزشکی تهران، کتابخانه شخصی دکتر محمود نجمآبادی در معرض دید عموم یا خواص قرار دارد.
ساختار رگها، تکامل جنین و رحم، اختلال صرع
یکی از مقالات تأملبرانگیز «کامل الصِناعة الطبیة» در همان ابتدای کتاب است که نکتههای پر اهمیتی را در خصوص علم پزشکی، پزشکان و روابطشان با بیمار و البته با الهام از وصایای مشهور بقراط مطرح میکند: «پزشک نباید هیچ سرّی از اسرار بیماران، اعم از چگونگی مداوا یا دیگر مسائل آنها را فاش کند، و باید هیچکس را چه نزدیک و چه دور از آن باخبر نسازد. زیرا بسیاری از بیماران به بیماریهایی مبتلا میشوند که آنها را حتی از پدر و مادر و خانوادهی خود پنهان میدارند، اما آنها را با پزشک خود در میان میگذارند.»
یا در جای دیگر به اجتناب پزشکان از پولپرستی و سودجویی مالی نظر دارد که هنوز و در زمانه ما نیز پندی ضروری است: «طبیب باید در مداوای بیماران و حسن مراقبت از آنان با انواع داروها و غذاها، بکوشد و هدفش از مداوای بیماران تحصیل مال نباشد، بلکه کسب اجر و ثواب باشد. و به هیچکس داروی کشنده ندهد و برایش توصیف نکند و بدان راهنمایی ننماید [...].»
اما اهوازی در «کامل الصِناعة الطبیة» یافتههای نابی دارد که در تاریخ طب جز به نام خودش ثبت نشدهاند. شرح عروق شعریه بهدست مجوسی اهوازی تازگی داشت و پیشرفتی مهم در پزشکی به شمار میرفت. در واقع، او بهتر از گذشتگان خود به مسائلی چون انقباض و انبساط رگها در بدن و امتزاج هوا و خون در شاهرگها نظر کرد. از سویی، اهوازی اولین پزشکی بود که توانست شبکه مویرگها و گردش مویرگی خون را بهطور علمی و به دور از ابهام توصیف کند.
جنین و رحم دو مقوله مهم دیگری است که به دنیای آنها پا گذاشت و سربلند بیرون آمد. او توانست با نگاهی نو تکامل جنین را وصف کند و بحث او درباره حرکت رحم در زمان زایمان، جفت، سرطان و زخم دهانه رحم کاملاً نو بود. درکل، در خصوص سرطان و در مرحله بدخیم آن یافتههای جدیدی در عالم پزشکی ثبت کرد. او دریافته بود که سرطان بهطور ژنتیکی انتقال خواهد یافت.
صرع، نشانههای آن و بررسی حرکات فیزیکی و روانی انسان در هنگام وقوع این اختلال نیز جزو کشفیات نو پزشکی او به شمار میآید. همچنین مجوسی اهوازی را بهدلیل توجهی که به تناسب زیست و مطابقتدادن آن با شرایط زندگی داشت، پیشگام داروین و اصل انواع دانستهاند.
بااینهمه ابداع و اکتشاف اهوازی در علم پزشکی، او هنوز برایمان نام و شخصیتی دورافتاده است. هر کودک و بزرگسالی دستکم میداند که زکریای رازی یا ابنسینا پزشکان چیرهدستی بودند. اما اهوازی در همین حد نیز بین مردم شناخته شده نیست.
در این میان، فارغ از اینکه چرا برخی از شخصیتها از سوی نخبگان یا رسانههای گوناگون بیش از سایرین طرح و بحث میشوند، این پرسش به وجود میآید که در پشت و در سایه دهها دانشمند برجستهای که چون رازی یا ابوعلی سینا سر زباناند، چه تعداد نخبگانی چون اهوازی وجود دارند. بیشک، امثال رازیها و ابنسیناها جای خود را دارند و باید بارها از آنان گفت و نوشت، اما اهوازیهای تاریخ علم و دانش را نیز نباید فراموش کرد.
منابع:
ـ جعفری، فرهاد و دیگران (۱۳۹۴)، «تاریخ پزشکی ایران در دوره پس از اسلام»، تهران: دانشگاه شاهد.
ـ زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۶۲)، «کارنامۀ اسلام»، تهران: امیرکبیر، چاپ بیستودوم.
ـ عباسی، علیاکبر (۱۳۹۸)، «تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران»، تهران: هزاره ققنوس، چاپ سیزدهم.
ـ مجوسی اهوازی، علیبنعباس (۱۳۸۸)، «کامل الصناعة الطبیة»، ج۱، ترجمۀ سید محمد خالد غفاری، مقدمۀ مهدی محقق، تهران: مؤسسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه تهران و دانشگاه مکگیل.
انتهای پیام