به گزارش ایسنا، امروز ۲۶ فروردین پنجاه و هفتمین سالروز صدور نامه حضرت آیتالله سید روحالله موسوی خمینی خطاب به امیرعباس هویدا نخستوزیر وقت پهلوی در سال ۱۳۴۶ است.
به دنبال افشاگریهای تند علیه رژیم پهلوی و اسدالله عَلَم نخستوزیرش، امام خمینی از بامداد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا شبانگاه ۱۵ فروردین ۱۳۴۳ در بازداشت رژیم پهلوی بود. ایشان در این مدت در سه محل زندانی و در دو محله تهران در حصر بودند.
ایشان بعد از آزادی از بند رژیم در اولین ماه سال ۱۳۴۳، هرگز منزوی و گوشهنشین نشدند، بلکه به دنبال تصویب لایحه کاپیتولاسیون و تحقیر بیش از پیش ایرانیان توسط دولت منصور، بر شدت انتقادات و افشاگریهایشان علیه رژیم پهلوی افزودند.
اعلام عزای عمومی اولین و قاطعترین واکنش امام خمینی به تصویب لایحه مذکور در آخرین ساعات شب ۲۱ مهر ۱۳۴۳ در بیست و یکمین دوره مجلس شورای ملی به حسنعلی منصور نخستوزیر جدید رژیم خوش نیامد و او نیز با اقتدا به اسدالله عَلَم نخستوزیر قبلی، امام خمینی را در نیمههای شب ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دستگیر و با انتقال به فرودگاه مهرآباد، به بورسای ترکیه تبعید کرد.
حسنعلی منصور در اول بهمن ۱۳۴۴ توسط محمد بخارایی عضو جمعیت فداییان اسلام ترور شد، اما این اتفاق تاثیری در تصمیم رژیم برای تجدید نظر در این تصمیم نداشت. حتی نشستن امیرعباس هویدا بر صندلی صدارت در هفتم بهمن ۱۳۴۴ نیز پایههای تبعید امام خمینی را سست نکرد.
دولت وقت ترکیه امام امت را ۱۱ ماه در ساختمانی مسکونی در خیابانی که سازمان اطلاعات و امنیت ترکیه - میت - قرار داشت، تحت تدابیر شدید امنیتی در حصر خانگی نگه داشت اما با شدت گرفتن فشار افکار عمومی داخلی ترکیه و مخالفت روزافزون مراجع و بزرگان حوزههای علوم دینی ایران با این اقدام رژیم پهلوی، دولت وقت ترکیه از سازمان اطلاعات و امنیت ایران - ساواک - خواست تا امام را از این کشور به کشور دیگری انتقال دهند.
نعمتالله نصیری رییس وقت ساواک در کسوت معاون نخستوزیر نیز دستور انتقال امام امت از ترکیه به عراق را صادر کرد و ایشان در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۴۴ به این کشور تبعید شدند.
امام خمینی تقریبا ۱۸ ماه بعد با خطاب قرار دادن امیرعباس هویدا نخستوزیر وقت رژیم پهلوی، نامه مفصلی نوشتند و او را مورد نصیحت و شماتت قرار دادند.
اتمام حجت
مشروح نامه امام خمینی به نخستوزیر وقت پهلوی به این شرح است: «جناب آقای هویدا، لازم است نصایحی به شماها بکنم و بعضی از گفتنیها را تذکر دهم؛ چه مختار در پذیرش آن باشید یا نه.
در این مدت طولانی - ۱۸ ماه - که به جرم مخالفت با مصونیت آمریکاییها که اساس استقلال کشور را در هم شکست، از وطن دور هستم و بر خلاف قانون شرع و قانون اساسی در تبعید بسر میبرم، مراقب مصیبتهایی که به ملت مظلوم بیپناه ایران وارد میشود، بودهام و از آنچه به این ملت اصیل از ظلم دستگاه جبار میگذرد کم و بیش مطلع شده و رنج بردهام.
موجب کمال تأسف است که نغمۀ ناموزون اصلاحات شماها تقریبا از حدود تبلیغات رادیو و روزنامههای غیر آزاد و بعضی نوشتههای مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر روز بر فقر و بیچارگی ملت افزوده میشود و ورشکستگی بازار و بازرگانان محترم روزافزون است.
نتیجه این همه هیاهو و تبلیغات سر تا پا گزاف، بازار سیاه برای اجانب است و ملت را به حال فقر و عقب افتادگی به اسم ملت مترقی نگه داشتن است. حکومت پلیسی غیر قانونی شما و اسلاف شما به خواست آنان که میخواهند ملل شرق به حال عقب افتادگی باقی باشند، حکومت قرون وسطایی، حکومت سرنیزه و زجر و حبس، حکومت اختناق و سلب آزادی، حکومت وحشت و قلدری است.
با اسم مشروطیت، بدترین شکل حکومت استبداد و خودسری و با نام اسلام، بزرگترین ضربه به پیکر قرآن کریم و احکام آسمانی است.
با اسم تعالیم عالیۀ اسلام، یک یک احکام اسلام را زیر پا گذاشته و اگر ـ خدای نخواسته ـ فرصت یابید، خواهید گذاشت و با گزافۀ دعوی ترقی و تعالی، کشور را به حال عقب افتادگی نگه داشتهاید. اینها حقایق تلخی است که باید دنیا را مطلع کنم و انگشت روی بعضی بگذارم تا آنها که غافل هستند یا تغافل میکنند، احساس وظیفه کنند و از ریاکاریها و سالوس بازیهای شماها گول نخورند.
جشنهای غیر ملی که به نفع شخصی در هر سال چندین مرتبه تشکیل میشود و در هر مرتبه مصیبتهای جانگداز برای اسلام و مسلمین و ملت فقیر پا برهنه ایران به بار میآورد، یکی از آنهاست.
با سرنیزه پلیس از مردم بیچارۀ بیپناه، خرجهای گزاف آنها گرفته میشود. در یکی از جشنها که من نمیتوانم اسم روی آن بگذارم جز هوس و شهوت و بازی با احساسات ملت، گفته میشود ۴۰۰۰ میلیون ریال خرج شده است که نصف آن از خزانۀ ملت و نصف دیگر بیواسطه از بازار و غیره با زور و ارعاب اخاذی شده. خون دل فقرا خرج نامجویی و خودکامگی است و تا این ملت در این حال است و به وظیفۀ خود و حقوق خود آشنا نشده، هر روز برای شماها عید و شادی و برای ملت، بدبختی و نکبت است. توأم با این جشنهای نامیمون آن قدر هتک نوامیس مسلمین و اسلام بوده است که قلم را عار است از ذکر آن.
شماها در کاخهای مجللی که در هر چند سال تغییر مکان داده و با میلیونها تومان خرجهای گزاف که تصورش برای ملت ممکن نیست، نشستهاید و مخارج آن را از کیسۀ این ملت بدبخت اخاذی نمودهاید و ناظر فقر و گرسنگی ملت، ورشکستگی بازار، بیکاری جوانان فارغ التحصیل هستید؛ ناظر اختلال وضع فلاحت و زراعت، اختلال وضع بازار، تسلط اسرائیل بر شئون اقتصادی کشور بلکه به طوری که گزارش دادهاند دخالت اسرائیل در فرهنگ میباشید؛ ناظر فقدان ضروریات اولیۀ زندگی در غالب دهات نزدیک به مرکز، چه رسد به دهکدههای دور افتاده، از قبیل آب آشامیدنی سالم، حمام، وسایل بهداشت هستید؛ ناظر ترویج فساد اخلاق، سلب امانت و دیانت در اعماق دهکدههایی هستید؛ ناظر تشکیل صندوق به اسم تعاون و اخاذی و غارتگری مأمورین از دهقان گول خورده و پشیمان هستید؛ بالاخره ناظر حبسها و ارعاب تبعیدهای غیر قانونی هستید و در خوشی و عیاشی و بازیهای خجلتآور غوطه خورده به قبرستانی که نامش ایران است، فاتحه میخوانید.
چطور وجدان خودتان را راضی میکنید برای حکومت زودگذر اینقدر چاپلوسی از اجانب کرده، ذخایر ملت را به رایگان و یا مقداری ناچیز تسلیم آنها نموده و ظلم و ستم به زیردستان یعنی ملت بدبخت میکنید؟ چرا راضی میشوید حکومت خود و مملکت اسلام را عقب افتاده به دنیا معرفی نمایید؟
نقض قانون اساسی سند عقب افتادگی است. رفراندم غیر قانونی و در عین حال قلابی سند عقب ماندگی است. آزاد نگذاشتن ملت را برای انتخاب وکیل، و نصب اشخاص معلوم الحال را به دستور دیگران ـ بی دخالت ملت ـ دلیل ضعف و عقب افتادگی است.
شماها می دانید اگر ملت سرنوشت خود را در دست بگیرد، وضع شماها این نحو نیست و باید تا آخر کنار بروید. و اگر ۱۰ روز آزادی به گویندگان و نویسندگان بدهید، جرایم شما برملا خواهد شد؛ قدرت آزادی دادن ندارید «و الخائن خائف».
سلب آزادی مطبوعات و دیکته کردن سازمان به اصطلاح امنیت، سند عقب افتادگی است. هر چندی جشن گرفتن برای اموری که در کشورهای دیگر اسمی از آن نیست با تحمیل خرجهای کمرشکن به ملت، سند دیگری است.
تسلیم به خواستههای دولت پوشالی اسرائیل و به خطر انداختن اقتصاد مملکت، سند ضعف و نوکری است و سند خیانت به اسلام و مسلمین است. اعطای مصونیت به اجانب، سند بزرگ عقب افتادگی و بی حیثیتی و تسلیم بی قید و شرط است. شما میدانید با تصویب این طرح چه خیانتی به این مملکت و به اسلام کردهاید و چه ضربهای به استقلال این مملکت زدهاید؟ البته مخالف این طرح، خائن و مستحق تبعید است!
آقای هویدا،
نطقهای اسفانگیزی که معالاسف طبع شده است، متضمن بعضی اعترافات است که به اساس استقلال کشور لطمه میزند که اینجانب از تذکرش عار دارم. چرا جلوگیری از طبع و نشر این کتابها نمیکنید؟ عمدا با حیثیت این کشور بازی میکنید یا نمیتوانید با این مغزهای معیوب ادراک کنید؟ آیا علمای اسلام که حافظ استقلال و تمامیت کشورهای اسلامی هستند، گناهی جز نصیحت دارند؟ آیا حوزههای علمی، غیر از خدمت به اسلام و مسلمین و کشورهای اسلامی گناهی دارند؟
اجانب اینها را سد راه نفوذ خود میدانند و به انهدام و اضمحلال آنها کمر بسته و شماها مجری احکام دیگران و محکوم دلار هستید. کوبیدن حوزههای علمیه و حملۀ مسلحانه به مدرسۀ فیضیه و صحن مطهر قم، کشتار دسته جمعی ۱۵ خرداد جز خدمت کورکورانه به صاحبان دلار چه اسمی دارد؟ فشار به مراجع اسلام و علمای اعلام و محصلین حوزههای علمیه و تاخت و تاز به دانشگاه جز خدمت به اجانب چه نتیجه داشت؟
آنها نمیخواهند قرآن کریم و احکام آن حاکم بر ملل اسلامیباشد تا ذخایر آنها را به یغما ببرند و کسی حرفی نزند و در عوض آنها را مصونیت دهد؛ آنها نمیخواهند ما در بین ملت آزاد باشیم و گویندگان ما آزاد باشند و شماها معالاسف مأمور اجرا هستید؛ مأمور چشم و گوش بسته؛ مأمور بیچون و چرا.
حوزههای علمیه، سپاه دانش و اخلاق و درستی بوده و هست به معنای واقعی؛ نه گزافه و صرف تبلیغ. شماها اگر دانش دوست هستید، چرا حملۀ وحشیانه به مراکز دانش میکنید؟ چرا مدرسۀ فیضیه و دانشگاه را به خاک و خون میکشید؟ چرا محصلین علوم دینیه را یک روز راحت نمیگذارید؟ چرا با دانشجویان در خارج و داخل این نحو معامله میکنید؟
آقای هویدا،
من وظیفه دارم شماها را نصیحت کنم. شماها از این ملت و در این آب و خاک پرورش پیدا کرده و صاحب عناوین شدهاید. اینقدر با حیثیت این ملت بازی نکنید به جای این همه گزافه و جنجال، خدمتی به این سر و پا برهنهها کنید یا لااقل اینقدر با بهانههای مختلف آنها را رنج ندهید.
از این کسبه بیبضاعت اینقدر اخاذی نکنید؛ اینقدر برای رضای شهوات دیگران به علمای ملت و محصلین و دانشجویان فشار نیاورید؛ با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین، آواره کنندۀ بیش از یک میلیون مسلم بیپناه، پیمان برادری نبندید؛ عواطف مسلمین را جریحهدار نکنید؛ دست اسرائیل و عمال خائن آن را به بازار مسلمین بیش از این باز نکنید؛ اقتصاد کشور را به خاطر اسرائیل و عمال آن به خطر نیندازید؛ فرهنگ را فدای هوس آنها ننمایید؛ از خدای بزرگ بترسید؛ دخترهای جوان گول خورده را به سربازخانهها نبرید؛ به نوامیس مسلمین خیانت نکنید.
آیا این حقیقت تلخ را که قبلا انکار کردید و گویندۀ آن را مستحق تعقیب دانستید، حالا هم که عمل کردید انکار میکنید؟ آیا فجایع جشن بیست و پنجمین سال را و بیفرهنگیها که در آن کردید منکر هستید؟
از قهر خدا بترسید؛ از قهر ملت بهراسید؛ با احکام خدای تعالی به نام دین مترقی بازی نکنید؛ با اسم قرآن به احکام مسلمۀ آن لطمه نزنید؛ با حوزههای دینیه به اسم سرباز وظیفۀ پوچ و بیفایده و با خدمتگزاران به فرهنگ و ملت، این نحو سلوک وحشیانه نکنید و بالاخره علمای امت را وادار نکنید که با شماها به طور دیگر سلوک کنند.
اینها شمهای از فجایع شماهاست نسبت به دین و دنیای ملت و گفتنی زیاد است؛ میگویم، شاید شماها متنبه شوید و به خود آیید؛ شاید مراجع اسلام و علمای اعلام و خطبای محترم احساس وظیفه کنند؛ شاید طبقه جوان و روشنفکر و اصناف مختلفۀ ملت، بیدار شده احساس وظیفه کنند؛ شاید جوامع بشری و مدعیان بشر دوستی احساس وظیفه کنند؛ شاید سازمان ملل و غیر آن، بیش از این به نفع کشورهای بزرگ راضی نشوند ملل ضعیف پایمال شوند؛ شاید هیأت حاکمه و دستگاه جبار تا دیر نشده به خود آیند.»
منبع:
صحیفه امام، جلد ۲، صص ۱۲۳ تا ۱۲۷
انتهای پیام