به گزارش ایسنا، امروز ۲۵ فروردین چهل و ششمین سالمرگ اسدالله عَلَم در سال ۱۳۵۷ است.
اسدالله کیست؟
حاصل ازدواج محمدابراهیم و همسرش در اول مرداد ۱۲۹۸ در بیرجند متولد شد و نامش را اسدالله گذاشتند. محمدابراهیم به جز اسدالله سه دختر دیگر هم داشت. اسدالله در ۵-۶ سالگی به مکتبخانه خصوصی فرستاده شد و نزد میرزای مکتبخانه، خواندن و نوشتن آموخت.
او در سال ۱۳۱۳ به تهران مهاجرت کرد و در مدرسه عالی کشاورزی کرج درس خواند و دیپلم گرفت و ادامه تحصیلش را در همانجا گذراند و در پنجم مرداد ۱۳۲۱ لیسانس کشاورزی گفت.
اسدالله به پیشنهاد پدرش در سال ۱۳۱۸ با ملکتاج دختری از خاندان قوامالملک شیرازی ازدواج کرد و سالها بعد دخترانش رودابه و ناز در سالهای ۱۳۲۳ و ۱۳۲۶ متولد شدند.
مجموعه هفت جلدی به نام یادداشتهای روزانه اسدالله عَلَم از او به جا مانده است. نوشتن این مجموعه از ماه هشتمِ سال اول دوران ۱۰ ساله وزارت درباریش در دربار محمدرضا پهلوی آغاز شد. این یادداشتها سالها بعد از مرگ عَلَم توسط علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد دولت هویدا و دوست نزدیک اسدالله عَلَم تصحیح و منتشر شد. عالیخانی این یادداشتها را با همکاری انتشارات ایبکس در مریلند آمریکا چاپ کرد.
سیاست عَلَم
نقطه اتصال عَلَم با خاندان پهلوی، ازدواج علیمحمد، برادر ملکتاج برادرزنش با اشرفالملوک پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضا بود. این وصلت موجب شد خاندان امیر عَلَم خان با یک تیر دو نشان بزند. هم رابطه فامیلی با خانواده قوامالملک شیرازی از خاندانهای صاحب نفوذِ و قدرتمند استان فارس پیدا کرد و هم با خانواده قَدَر قدرت، سلطانِ پهلوی پیوند خورد و جایگاه و موقعیت سیاسی خود در ساختار قدرت ایران را بیش از پیش تحکیم بخشید. این ازدواج بعد از اخراج رضا شاه از سوی انگلیس در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ به صورت یک طرفه توسط اشرف پهلوی پایان یافت.
اسدالله و ملک تاج پس از فارغالتحصیلی اسدالله در سال ۱۳۲۱ برای رسیدگی به املاک خانوادگی و مباشرت پدر، راهی بیرجند شدند و تا سال ۱۳۲۸ که اسدالله به وزارت کشاورزی کابینه محمد مساعد رسید، در بیرجند ماند و دخترانش به دنیا آمد.
به دلیل شناخت خوب از وضعیت خانوادگی و نفوذ خاندان امیر عَلَم خان در شرق کشور به خصوص شمال استانهای سیستان و بلوچستان و جنوب استان خراسان، اسدالله جوان در شهریور ۱۳۲۶ با حکم احمد قوامالسلطنه صدراعظم وقت محمدرضا شاه، فرماندار استان سیستان و بلوچستان شد.
او این سمت را تا سال زمستان ۱۳۲۸ حفظ کرد. کاردانی و توانایی اسدالله جوان در اداره امور توجه سلطان و صدراعظم را به خوب جلب کرد به خصوص گزارشهایی که او از اوضاع شرق کشور و استان سیستان و بلوچستان به همراه گزارشهای تکمیلی و کلیتر به صورت مستقیم برای شاه میفرستاد.
با این گزارشها، اعتماد محمدرضا و صدراعظم به اسدالله بیش از گذشته شد. با تقویت اعتمادها، اسدالله در تاریخ ۲۴ دی ۱۳۲۸ در ۳۰ سالگی به عنوان وزیر کشاورزی به کابینه محمد مساعد دعوت شد.
این اتفاق برای عَلَم به پلهای برای ارتقاء در نظام اداری عصر پهلوی پسر و نزدیک شدن هر چه بیشتر به دربار و شخص محمدرضا مبدل شد.
اسدالله در دولت منصورالملک که پس از دولت مساعد روی کار آمد نیز وزیر کشاورزی باقی ماند. او در سومین کابینه که دولت سپهبد علی رزمآرا بود به عنوان وزیر کار منصوب شد اما با ترور رزمآرا در اسفند ۱۳۲۹ سال توسط خلیل طهماسبی از اعضای جمعیت فداییان اسلام از دولت کنار رفت.
عَلَم در حوادث سیاسی منجر به ملی شدن نفت کشور در سالهای ۱۳۲۹ و به دنبال آن کودتا انگلیسی – آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت دکتر مصدق، وفاداریش به شاه جوان که هم سن خودش بود را حفظ کرد و به پاس این وفاداری در تیر ۱۳۳۱ به عنوان سرپرست املاک و مستغلات خانواده پهلویِ منصوب شد و از این تاریخ به بعد نفوذش در دربار پهلوی روز به روز بیشتر و بیشتر شد.
سنگبنای اصلاحات ارضی
از جمله مهمترین اقدامی که عَلَم پس از منصوب شدن به عنوان سرپرست املاک و مستغلات پهلوی انجام داد، تقسیم زمینهای سلطنتی استان گرگان بین کشاورزان بود. این اقدام با چراغ سبز محمدرضا انجام شد و مقدمهای برای اصلاحات ارضی تحت عنوان انقلاب سفید شاه و ملت بود.
البته عَلَم در پست سرپرستی املاک پهلوی در فعالیتهای سیاسی و ملاقاتهای پشت پرده شاه هم دخالت داشت. اقدامات پشت پرده شاه که از طریق اسدالله عَلَم انجام میشد در موارد متعددی به منافع ملی و اقدامات دولت در تضاد بود و موجب نابسامانی در اداره امور کشور شد. همین مسئله باعث شد دکتر محمد مصدق در دوره اول نخستوزیریش محترمانه عذر اسدالله را بخواهد و او را به بیرجند بازگرداند.
جهانگیر تفضلی، وزیر مشاور اسدالله عَلَم در یادداشتهایش نوشت: «... دکتر مصدق گفت شایعهای که میگویند دولت میخواهد عَلَم را به بندرعباس تبعید کند، دروغ است. به او بگویید که پدرش حق عظیمی به گردن من داشت. وقتی رضا شاه مرا به بیرجند تبعید کرد، امیر شوکتالملک از من پذیرایی بسیار گرم و محترمانهای کرد تا جایی که رضا شاه از او رنجید و رنجش وی در آن دوران دیکتاتوری برای شوکتالملک خطرناک بود.
رضا شاه به شهربانی بیرجند دستور داد مرا به زندان ببرند و امیر شوکتالملک برای زندان من لولهکشی کرد و اگر محبت او نبود من در آن زندان تلف شده بودم. به او بگویید دست از سیاستبازیهای خود با خارجیها بردارد و لزومی هم ندارد به اروپا برود. از قول من به او بگویید برو سر املاکت و عوض سیاستبازی برو شکار.»
پس از قضایای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت دکتر مصدق، عَلَم به تهران بازگشت و بار دیگر سرپرست املاک و مستغلات پهلوی شد و بیش از گذشته مورد اعتماد شاه قرار گرفت.
او در انتخابات هجدهمین دوره مجلس شورای ملی در بهمن ۱۳۳۲ به همراه رقیب خود جهانگیر تفضلی از شهرستان زابل شرکت کرد و در این رقابت پیروز شد اما از رفتن به مجلس منصرف شد و به جای او تفضلی وارد مجلس شد.
محمدرضا شاه در فروردین سال ۱۳۳۴ تصمیم به برکناری سپهبد فضلالله زاهدی نخستوزیر کودتا گرفت. او عَلَم را مامور ابلاغ درخواست خود و قانع کردن زاهدی به استعفا کرد. اسدالله بعد از موفقیت در انجام این مسؤولیت به عنوان وزیر کشور در کابینه حسین علاء منصوب شد.
اسدالله در این مسؤولیت که تا فروردین ۱۳۳۶ ادامه داشت، استانداران و فرمانداران سراسر کشور را به نحوی انتخاب کرد تا دستورات محمدرضا شاه به اجرا درآید.
با پایان کار دولت حسین علاء، اسدالله عَلَم تا تابستان ۱۳۴۱ که به عنوان نخستوزیر منصوب شد، در سه کابینه منوچهر اقبال، جعفر شریف امامی و علی امینی هیچ مسؤولیتی نداشت.
عَلَم یک ماه بعد از روی کارآمدن کابینه دکتر منوچهر اقبال در فروردین ۱۳۳۶ «حزب مردم» را تاسیس کرد و دبیرکل آن شد و با پایان دوره نخستوزیری منوچهر اقبال در شهریور ۱۳۳۹ از این سمت استعفا داد.
محصول اسدالله
عَلَم در این دوره، لایحه تاسیس ساواک را به مجلس فرستاد، انتخابات مجلس نوزدهم را برگزار کرد، کنترل مطبوعات و جلوگیری از انتشار مطبوعات مخالف را انجام داد و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را اجرا کرد.
تدوینگر ساواک
۲۸ شهریور ۱۳۳۵ لایحه تأسیس ساواک در دولت حسین علاء تدوین و برای تصویب به نوزدهمین دوره مجلس شورای ملی فرستاده شد و پس از بحث فراوانی در این مجلس، به تصویب رسید سپس در ۱۰ بهمن ماه در دستور کار دومین دوره مجلس سنا قرار گرفت و به دلیل جنجالی بودن لایحه، مورد انتقادها و مخالفتهای فراوان نمایندگان این مجلس قرار گرفت اما در نهایت مورد تصویب این مجلس قرار گرفت و برای اجرا به دولت علاء ابلاغ شد.
اسدالله علم وزیر کشور لایحه مذکور را در تاریخ ۲۱ مهر ۱۳۳۵ در صحن علنی دومین دوره مجلس سنا، تقدیم هیات رییسه کرد.
تا پیش از تأسیس ساواک، شهربانی و بهطور مشخص، اداره اطلاعات شهربانی، مسؤول برقراری امنیت کشور بود و روشی که اداره اطلاعات شهربانی برای برقراری امنیت اعمال می کرد با روش ساواک بسیار تفاوت داشت.
قانون تأسیس ساواک که سه ماده داشت، این سازمان را زیر مجموعه نخستوزیر میدانست که رییس آن توسط شخص شاه انتخاب میشد و رییس سازمان، جایگاه معاونت نخستوزیر را داشت.
طبق مواد این قانون، وظیفه ساواک کسب اطلاعات لازم برای حفظ امنیت ملی، کشف جاسوسی، مقابله با ناقضان قوانین ضد سلطنت و ضد مبارزه مسلحانه، مرتکبان جرائم نظامی و عاملان سوءقصد به جان شاه و ولیعهد بود.
او در دوره وزارت کشورش اقدامات دیگری هم انجام داد از جمله طرح شش مادهای محمدرضا شاه معروف به «انقلاب سفید» مشتمل بر شش طرح دیگر شامل لایحه لغو رژیم ارباب و رعیتی با تصویب لایحه اصلاحات ارضی، لایحه ملی کردن جنگلها، لایحه فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات، لایحه سهیم کردن کارگران در صنایع کارگاههای تولیدی و لایحه ایجاد سپاه دانش را با رفراندومی که برگزار کرد به تایید مردم رساند.
علاوه بر اینها در نشست فوقالعاده در اسفند ۱۳۴۱ با هیات وزیرانش قانون حق رأی زنان را که چند ماه قبلتر به دلیل اعتراضات شدید امام خمینی (ره) و سایر علما و همراهی مردم مجبور به کنار گذاشتن آن شده بود را در کابینه تصویب کرد. البته این اقدام عَلَم این بار با مخالفت شدیدتری از سوی امام و مراجع تقلید قم روبرو شد.
نخستوزیری
به دنبال مخالفت پهلوی پسر با درخواست علی امینی نخستوزیر وقت با کاهش بودجه ارتش، امینی کنار گذاشته شد و یک روز بعد در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۴۱ عَلَم ۴۳ ساله به حکم محمدرضا شاه به عنوان نخستوزیر جدید منصوب شد.
کابینه عَلَم کارش را با صدور اعلامیهای به این مضمون که دولت ایران به هیچ کشوری اجازه ایجاد پایگاه موشکی در ایران را نمیدهد شروع کرد و این پیامی روشن و مثبت برای زدودن تیرگی روابط بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی بود.
محمدرضا شاه عَلَم را مامور کرد تا در این پست، هم رفرم بنیادین اجتماعی و همان انقلاب سفید را از طریق برنامه اصلاحات ارضی به سرانجام برساند و هم جلوی اعتراضات روحانیون و مردم را بگیرد.
اولین مخالفتهای مردمی با انقلاب سفید شاه از استان فارس آغاز شد که موجب بروز درگیریهای شدید بین شهربانی و مردم شد که البته اعتراضات بعد از دو ماه سرکوب شد.
گرفتاری دیگر کابینه عَلَم تظاهرات پراکنده گروههای مخالف در شهرهای تهران و قم بود. مخالفان نخستوزیر مرکب از گروههای چپ، جبهه ملی و برخی بازاریان و روحانیون با حمایتهای پیدا و پنهانِ بعضی خانها و ملاکین بزرگ بودند.
واکنش امام خمینی
در بین مخالفان شاه و عَلَم نقش سید روحالله موسوی خمینی بسیار پررنگ و تاثیرگذار بود.
ایشان اعلامیه بسیار تندی علیه شاه و اقدامات اصلاحی او منتشر کرد.
امام(ره) در اردیبهشت سال ۱۳۴۱ در واکنش به اقدامات عَلَم نوشت: «مادامی که این دولت عَلَم مصدر کار است، داخلِ هیچ قِسم مذاکره صلح و مصالحهای نخواهیم شد.»
ایشان در آبان ۱۳۴۱ نیز طی تلگرافی از عملکرد اسدالله عَلَم به محمدرضا پهلوی با اعتراض شدید به استفاده ابزاری شاه و عَلَم از دختران و زنان در پوشش حق رای قائل شدن برای آنان در انتخابات، نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد و در فروردین همان سال در نامه ای به علمای سراسر کشور، خواستار استیضاح نخست وزیر شد.
در اواسط بهار ۱۳۴۲ گزارشهایی مبنی بر تظاهرات احتمالی روحانیون و مردم در خرداد ماه به دربار و دفتر نخست وزیر رسید. پیشبینی عَلَم این بود وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور بغرنجتر از قبل شود از این رو هم شاه و هم دستگهای امنیتی و انتظامی را برای مواجهه با معترضان آماده کرد.
جسارت اسدالله
او به شاه گفت: «... باید بزنیم» و در برابر پرسش شاه که چگونه باید زد؟ پاسخ داد: «... یعنی با گلوله بزنیم. اگر موفق شدیم که چه بهتر وگرنه مرا مسؤول، معرفی کنید.»
به دنبال حمله ماموران گارد به مدرسه فیضیه قم در دوم فروردین ۱۳۴۲، امام خمینی در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ سخنرانی تندی علیه شاه کرد.
در بامداد ۱۵ خرداد اطراف بازار بزرگ تهران تظاهرات مردم و روحانیون آغاز شد. عَلَم که آمادگی کامل برای رویارویی را تظاهرکنندگان را داشت به سپهبد علی نصیری، رییس وقت شهربانی، تلفنی دستور تیراندازی به مردم را داد و در برابر تردید نصیری به تیراندازی به وی متذکر شد که به عنوان نخستوزیر، این دستور را میدهد و بعد از آن خود را به دفتر رییس شهربانی رساند.
بعد از کشتار مردم کمیسیونی بیطرف متشکل از رضا مجد از بازاریان معتمد و خوشنام، ستاره فرمانفرمایان و یک قاضی بلندپایه، شمار جانباختگان را ۸۶ نفر و زخمیها را ۱۹۳ زخمی اعلام کرد.
سِر آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلیس و دوست نزدیک اسدالله عَلَم در کتاب خاطراتش نخستوزیر را مسؤول اصلی سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ معرفی کرد و نوشت: «... عَلَم شخصا دستور تیراندازی را صادر کرده بود و خود او در سال ۱۹۷۵ ضمن صحبت درباره حوادث آن زمان گفت: «من چارهای جز این کار نداشتم. … اعلیحضرت خیلی رقیقالقلب هستند و از خونریزی خوششان نمیآید.»
داریوش همایون، از فعالان سیاسی عصرِ پهلوی نیز نقش قاطع عَلَم در سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را مورد تصدیق قرار داد و گفت: «اگر در آن هنگام ثبات و قاطعیت شخص اسدالله عَلَم نبود چه بسا رژیم پهلوی با خطر سقوط مواجه میشد.»
عَلَم به وزارتخانه های اقتصاد، دادگستری و کشور دستور داد از خانواده قربانیان ۱۵ خرداد دلجویی کنند.
بر پایه گزارش کمیسیون سه نفره برای هزینه زندگی خانوادههایی که در این واقعه سرپرست خود را از دست داده بودند، مقرری تعیین شد و این مقرری تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال ۱۳۵۷ از بودجه نخستوزیری به صورت ماهیانه به این خانوادهها پرداخت شد.
اسدالله پس از مخالفتها، سخنرانیها و اعتراضات متعددی حضرت آیتالله سید روحالله موسوی خمینی به اقدامات و تصمیمات شاه و نخستوزیر ایشان را نیمههای شب ۱۳ آبان ۱۳۴۳ از منزلشان در قم دست بسته به تهران منتقل و از فرودگاه مهرآباد به ترکیه تبعید کرد که این تبعید ۱۴ سال به درازا انجامید.
مأموریت دیگر عَلم در مقام نخستوزیری برگزاری بیست و یکمین دوره انتخابات مجلس در جهت اهداف انقلاب سفید بود، در این انتخابات ترکیب نمایندگان با دورههای پیشین، متفاوت شد. برای نخستین بار چند زن به مجلس راه پیدا کرده بودند و گروهی از کشاورزان و کارگران نیز نماینده شده بودند و دیگر از زمینداران و متنفذان محلی خبری نبود.
بعد از سرکوب مردم در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ حذف اسدالله عَلَم از پست نخستوزیری، کلید خورد. آمریکاییها با همکاری عناصر داخلی خود، حسنعلی منصور را به عنوان لیدر جریان اصلاح طلب و روشنفکر وارد بیست و یکمین دوره مجلس شورای ملی کردند و فراکسیون کانون مترقی با حضور ۴۰ نفر از نمایندگان همفکر منصور اکثریت مجلس را در اختیار گرفتند و بستر نخستوزیری حسنعلی منصور را به وجود آوردند.
به موازات انتخابات مجلس، حزب ایران نوین با دبیرکلی حسنعلی منصور تاسیس شد و اکثر نمایندگان مجلس به عضویت این حزب در آمدند و اسدالله عَلَم در ۱۷ اسفند ۱۳۴۲ از نخستوزیری استعفا داد.
عَلَم بعد از استعفا به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز منصوب شد و تا ۱۹ آبان ۱۳۴۵ که به عنوان وزیر دربار انتخاب شد، در این پست باقی ماند.
وزارت دربار
عَلَم در کسوت وزیر دبار پهلوی پسر بسیار به شاه نزدیک شد. این دو چند بار در هفته با یکدیگر دیدار و گفتوگو داشتند. آنان اغلب با یکدیگر شام و ناهار میخوردند. او به حدی به شاه، همسر و فرزندانش نزدیک بود که برای شهبانو هدیه میفرستاد یا گاهی با فرحناز پهلوی، دختر شاه هم بازی میشد و فرحناز بر شانههای عَلَم مینشست. این رابطه تنگاتنگ باعث شد دامنه روابط شاه و عَلَم از حد مسایل کاری فراتر رود و نزدیکی عاطفی پیدا کنند.
اسدالله طی ۱۰ سال وزارت دربار چند مقام تشریفاتی دیگر از جمله آجودانی مخصوص محمدرضا شاه، نمایندگی ویژه شاه در هیات مدیره بنیاد پهلوی، عضویت در هیات مدیره بنگاه ترجمه و نشر کتاب، مدیریت عامل کمیته پیکار با بیسوادی، عضویت در هیات مدیره سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و دبیرکلی مجدد «حزب مردم» را هم بر عهده داشت.
تاجگذاری محمدرضا شاه و برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در تخت جمشید نیز در این دوره کلید خورد.
نفوذ عَلَم بر ساختار قدرت در ایران در این دوره افزایش یافت. او در بسیاری از تصمیمگیریهای کشور دخالت داشت. این رفتار عَلَم به شدت بر عملکرد امیرعباس هویدا، نخست وزیر وقت تاثیر منفی گذاشت و از نفوذ هویدار بر شاه کاست. عَلَم در این سمت محرک شاه در برکناری سرلشکر پاکروان رئیس ساواک و انتصاب سپهبد نصیری به ریاست این سازمان بود. با این انتصاب، سازمان اطلاعات و امنیت کشور به مراتب بیشتر از گذشته تحت کنترل و نظارت مستقیم دربار شاه درآمد. در مراحل بعد به تدریج وزارتخانههای خارجه، دفاع، کشور و نفت نیز تحت نفوذ و کنترل مستقیم دربار درآمدند.
با انتصاب او به وزارت دربار، امیرعباس هویدا که نفوذ زیادی در دربار داشت تا حد زیادی از تصمیمگیریهای مهم و سیاستگذاریهای کلان کشور کنار گذاشته شد و نقش او محدود به نخستوزیری شد. اما رقابت بین این دو در دربار همواره شاهد فراز و فرودهای زیادی بود. در سال ۱۳۵۶ نیز که عَلَم برای معالجه بیماری سرطان خون بارها و بارها مجبور به ترک کشور و بستری شدن در بیمارستانهای اروپا شد، به عنوان وزیر دربار، مسائل سیاسی - اجتماعی کشور را پیگیری میکرد.
مرگ
بیماری اسدالله عَلَم در سال ۱۳۴۷ از سوی پزشکان ایرانی و سوییسی شناسایی شد. او به نوعی سرطان خون مبتلا بود که طبق پیشبینی پزشکان بیشتر از ۱۵ سال زنده نمیماند. او بزرگترین علامت بیماریش را کاهش تدریجی وزن بدنش عنوان کرد به طوری که وزنش در آخرین روزهای عمرش به ۴۷ کیلوت کاهش یافت.
با رو به وخامت گذاشتن حال اسدالله، محمدرضا شاه از او خواست استعفا دهد و عَلَم هم این کار را کرد و امیرعباس هویدار در روز استعفای عَلَم جانشین وی در پست وزارت دربار منصوب شد.
به توصیه پروفسور عباس صفویان در سال ۱۳۵۰ پروفسور میلیز استاد بیماریهای داخلی دانشگاه پاریس به عنوان پزشک معالج عَلَم منصوب شد. بعد از مدتی پروفسور ژان بِرنار، کارشناس سرطان خونشناسی فرانسوی به همکاری فراخوانده شد.
اسدالله عَلَم در حالی که دوران نقاهتش را در شهرستان بیرجند میگذراند در تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۵۶ دچار خونریزی داخلی شد و برای ادامه معالجه به تهران منتقل شد و روز بعد به پاریس اعزام شد و بعد از چند روز به ایران بازگشت.
او بار دیگر در اواخر دی ۱۳۵۶ در بیمارستانی در پاریس بستری شد و با وجود انجام چندین عمل جراحی، حالش رو به وخامت گذاشت.
سدالله اواخر سال ۱۳۵۶ برای انجام معالجات بیشتر به آمریکا اعزام شد و در بیمارستانی در شهر نیویورک بستری شد و سرانجام در ساعت ۱۱ روز جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ در همین بیمارستان مرد.
جسدش روز بعد به تهران انتقال داده شد و در روز یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۵۷ در آرامگاه خانوادگی خاندان عَلَم در حرم امام رضا (ع) دفن شد.
انتهای پیام
منابع:
صحیفه امام، جلد یک، ص ۱۷۷ – ۱۷۹
مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۵، ص ۱۴۰ – ۱۴۵
یادداشتهای عَلَم، جلد اول، انتشارات مازیار ۱۳۸۷، ص ۴۹
ع. باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، قم: نشر تفکر، ۱۳۷۳، ص۳۳۵
انتهای پیام