به گزارش ایسنا، نورنیوز نوشت: متیو میلر، سخنگوی دستگاه دیپلماسی آمریکا در تشریح رایزنیهای وزیر خارجه این کشور با همتایان خود از ترکیه، عربستان، چین و کشورهای اروپایی به نقل از آنتونی بلینکن گفته است: « تنش زایی به نفع هیچ کس نیست و کشورها باید از ایران بخواهند تنش زایی نکند.» این موضع وزیر خارجه آمریکا که «تنش زایی به نفع هیچ کس نیست»، سخن حقی است که از آن اراده باطل شده است!
امروز بیش از ۶ ماه بعد از شروع جنایات رژیم صهیونیستی در نوار غزه، برای خود غربیها و حامیان اصلی اسرائیل هم روشن شده که منبع تنش در منطقه، رژیم اسرائیل است. آنچه از آن به عنوان بزرگترین جنایت انسانی در قرن بیست و یکم و نسل کشی رژیم اسرائیل در غزه یاد میشود، به خوبی پروپاگاندای غربیها و برخی دولتهای منطقهای در تطهیر رژیم صهیونیستی را نقش بر آب کرده است. بیسبب نیست که صدای اعتراض افکار عمومی در قلب آمریکا و اروپا علیه جنایات اسرائیل و ابراز همدردی با مردم فلسطین ماه هاست که طنینانداز شده و بر اساس نظرسنجی دانشگاه هاروارد، ۵۱ درصد جوانان آمریکایی خواستار جایگزینی یک دولت فلسطینی با دولت غاصب اسرائیل هستند.
رژیم صهیونیستی به بهانه « دفاع مشروع»، از ۷ اکتبر سال گذشته میلادی تاکنون از هیچ جنایتی در نوار غزه دریغ نکرده است. از ابتدای جنگ، آمریکاییها اذعان داشتند که تهران دخالتی در عملیات طوفان الاقصی نداشته است. مسئولان جمهوری اسلامی ایران هم بارها اعلام کردهاند که خواستار گسترش دامنه جنگ نیستند و همه همت خود را برای برقراری آتش بس به کار بردهاند. بنابر این جمهوری اسلامی ایران نقشی در ایجاد و استمرار تنش ۷ ماهه در غزه نداشته است.
۴ دی ماه سال گذشته و در شرایطی که ایران مداخلهای در جنگ غزه نداشت، ارتش صهیونیستی «سید رضی موسوی» یکی از مستشاران نظامی ایران در دمشق را ترور کرد. تهران اما بنا بر همان سیاست اصلی خود یعنی ممانعت از گستردهتر شدن دامنه جنگ و فروکش کردن بیثباتی در منطقه، پاسخ مستقیمی به اقدام تروریستی اسرائیل نداد. در حقیقت تهران، از خود خویشتنداری نشان داد اما در مقابل، آمریکا و کشورهای اروپایی که امروز هم خواستار خویشتنداری تهران و نگران امنیت منطقه شدهاند، هیچ اقدام موثری در برابر خودسریهای رژیم اسرائیل نداشتند. آنها اگر نگران رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل و گستردهتر شدن دامنه جنگ در کل منطقه غرب آسیا و تبعات آن بودند، انتظار میرفت به دولت جنگ طلب نتانیاهو فشار بیاورند و این نگرانیها را یادآوری کنند.
آنها اما نه در مقابل ترورهای تحریککننده اسرائیل علیه مستشاران جمهوری اسلامی ایران واکنش درخوری در راستای آنچه خود "کاستن از تنش ها" میخوانند انجام دادند، و نه در مقابل خواست جهانی برای برقراری آتش بس در غزه توانستند دولت نتانیاهو را مهار کنند. بماند که هم به لحاظ سیاسی در سازمانهای بینالمللی و هم به لحاظ نظامی، رژیم اسرائیل را در تداوم جنایاتشان همراهی کردند. بنابر این متهم اصلی تنش زایی در منطقه، رژیم اسرائیل است که با همراهی و حمایت آمریکا و برخی دولتهای اروپایی، بحران میسازد.
اکنون که رایزنیهای فشردهای با محوریت آمریکا برای آنچه خویشتنداری تهران از پاسخ به حمله اسرائیل به ساختمان بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق خوانده میشود، به راه افتاده است، خوب است دیپلماتهای غربی متوجه این نکته باشند که پیش فرضهای قدیمی آنها در باره منطقه و جمهوری اسلامی ایران، پیش برنده هیچ طرح موفقیت آمیزی نخواهد بود. اگر قرار است شرارت رژیم اسراییل همچنان ادامه داشته باشد و در عوض جمهوری اسلامی ایران، منبع تنش در منطقه به شمار آید و به باصطلاح خویشتنداری در برابر اقدامات تروریستی اسرائیل دعوت شود، بعید به نظر میرسد که این رایزنیها مثمر ثمر باشد. چشم بستن بر واقعیتهای عینی و میدانی، یعنی جایزه دادن به بیپروایی و بیتوجهی رژیم صهیونیستی به قوانین بینالمللی و تداوم جنایات این رژیم. در چنین شرایطی فشار بر تهران برای خویشتنداری، نه تنها آوردهای برای منطقه و مردم فلسطین نخواهد داشت و زخم چندین دههای خاورمیانه را درمان نخواهد کرد بلکه دولت بحران ساز نتانیاهو را در تشدید تنش و خشونت عملا تشویق خواهد کرد. خویشتنداری ایران آنگونه که وزیر خارجه آمریکا طلب میکند، در حقیقت تزریق اعتماد به نفس و اطمینان خاطر به رژیم جنگ طلب اسرائیل است برای تداوم جنایات خود و البته سرایت بیثباتی بیشتربه جای جای منطقه غرب آسیا.
تصمیمگیری برای پاسخ ایران به اقدام تروریستی اسرائیل در سوریه، قاعدتا بر اساس منافع و مصالح جمهوری اسلامی و از مسیرهای تخصصی اتخاذ خواهد شد و آنگونه که رهبری انقلاب فرمودهاند، پاسخ پشیمانکننده حتمی خواهد بود. اما در چارچوب مواضع اصولی و اعلام شده مسئولان جمهوری اسلامی ایران، این پاسخ بر خلاف ادعای آمریکاییها نه برای تشدید تنشها در منطقه بلکه در راستای بازدارندگی و دفاع مشروع خواهد بود. خواست ایران، تنبیه اسرائیل و تقویت قدرت بازدارندگی خود در برابر تکرار موارد مشابه است و نه ورود به جنگ مستقیم علیه اسرائیل.
دیپلماتهای غربی بعید است از خواست تهران بیاطلاع بوده باشند. اما آنها در برابر این خواست مشروع، اقدام تروریستی آشکار رژیم صهیونیستی در سوریه را در جلسه شورای امنیت سازمان ملل حتی محکوم هم نکردند؛ چنانکه در برابر خویشتنداری تهران در جریان ترور شهید سید رضی موسوی هم هیچ اقدام مثبت و مؤثری که آوردهای برای تهران و منطقه داشته باشد به عمل نیاوردند. بنابراین، تقاضای خویشتنداری از تهران و همزمان سکوت یا حتی حمایت از اسرائیل، در چارچوب همان پیش فرضهای قدیمی دیپلماتهای غربی است که نتیجهای در پی نخواهد داشت.
مساله مهم این است که اگر آمریکا و اروپاییها نگران پاسخ ایران و تبعات آن در تشدید تنش هستند، باید بدانند که درخواست خویشتنداری از تهران، آنگاه وجاهت و مقبولیت دارد که طرف غربی، در مقام عمل، دولت جنایت کار نتانیاهو را به قول نماینده سازمان ملل در امور فلسطین، تحت تحریمهای تسلیحاتی و سیاسی قرار دهند. چنین گامهایی میتواند نشانههایی مقدماتی باشد برای دعوت تهران به اتخاذ سیاست خویشتنداری. جمهوری اسلامی ایران، بنا به تجربیات پیشین خود در دادوستد دیپلماتیک با دولتهای غربی آموخته است که باید در گام نخست، طرف مقابل را به انجام تعهداتش وادار کند و پس از آن، سیاست و راهبرد خود را آشکار و اعلام نماید. مذاکرات سیاسی دهههای اخیر ثابت کرده که آمریکا و اروپا هیچ ضمانت قابل اتکایی در عمل به تعهدات خود ندادهاند و فقط از طرف مقابل، تعهد و ضمانت میطلبند. در ماجرای جدید نیز تقریبا مسلّم است که طرف غربی در ازای درخواست خویشتنداری تهران نسبت به انتقام، هیچ تحرک و تعهد عملی نخواهد داشت و چه بسا درخواست خویشتنداری، چیزی غیر از خرید زمان برای ایمنسازی رژیم صهیونیستی و تداوم جنایت هایش نیست. واشنگتن و برخی پایتختهای اروپایی که درخواست خویشتنداری تهران از انتقام را از مجاری مختلف دنبال میکنند باید بدانند که این راهبرد قدیمی و مستعمل، دیگر نمیتواند بر تصمیمهای تهران مؤثر باشد.
انتهای پیام