به گزارش ایسنا، به نقل از همشهری، بازپرس جنایی، مهمترین فرد در صحنه یک قتل و یک جنایت است؛ کسی که باید مو را از ماست بیرون بکشد و کارآگاهان جنایی زیرنظر او برای حل پرونده تلاش و تحقیق کنند؛ تلاشهایی که شاید گاهی هفتهها، ماهها و حتی سالها طول بکشد تا در نهایت معمای یک قتل فاش شود. در جایی به نام شعب دادسراهای جنایی مثل شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران؛ جایی که محمدجواد شفیعی، ریاست آن را برعهده دارد. او یکی از بازپرسان ویژه قتل دادسرای جنایی تهران است و در مدت ۴سالی که این مسئولیت سنگین را برعهده گرفته، از پروندههای مهمی رازگشایی کرده است؛ از پرونده قتل بابک خرمدین و دکتر ضیایی(پزشک معروفی که همراه همسرش به قتل رسید) تا آتشسوزی زندان اوین و جنایت با سم مار. اما او چطور پرده از اسرار این جنایات هولناک برمیدارد و در روند رسیدگی به یک پرونده قتل چه میگذرد؟ بازپرس شفیعی، قاضی جوان دادسرای جنایی تهران در گفتوگو با همشهری از جزئیات کارش و مهمترین پروندههای کاریاش میگوید.
ابتدا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید که چند سال است بر مسند قضاوت نشستهاید؟
من محمدجواد شفیعی ۳۶ساله هستم و از ۱۰سال قبل وارد سیستم قضایی شدم. اوایل در دادسرای شهیدمطهری مشغول بهکار بودم. سپس در سال ۹۴ به دادسرای جنایی تهران آمدم. حدود ۴سال و نیم دادیار اجرای احکام بودم و بعد از ابلاغ بازپرسیام، از ابتدای سال ۹۹روی صندلی شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران نشستم و مسئولیت کشیک جنایی را نیز برعهده گرفتم. از آن زمان یعنی از ابتدای سال ۹۹تاکنون بهعنوان بازپرس ویژه قتل مشغول بهکار هستم.
یک بازپرس ویژه قتل، تحصیلات خاصی دارد؟
من کارشناسی ارشد فقه و حقوق جزا دارم و در دانشگاه تهران تحصیل کردهام. برای بازپرس قتل بودن، همان تحصیلاتی لازم است که برای قضاوت لازم است.
علاقه شما بهکار قضاوت از کجا شروع شد؟
در نوجوانی و جوانی رمانهای جنایی میخواندم؛ حتی یادم هست کتاب دکتر شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی را که درباره جزئیات پروندههای قتل نوشته بود، چندبار خواندم. از سوی دیگر علاقه زیادی به صفحه حوادث روزنامهها داشتم؛ مخصوصا صفحه حوادث روزنامه شما؛ یعنی همشهری. هنوز هم مطالب این صفحه را مطالعه میکنم. من از مسیری که در قوه قضاییه طی کردهام، بسیار راضی هستم. بهشدت علاقهمند به بررسی صحنه قتل و پروندههای جنایی هستم و گذشت زمان باعث شده علاقهام روزبهروز به این کار بیشتر شود؛ هرچند کار خیلی سخت و دشواری است و شخصا دوست ندارم خانوادهای داغدار شود، اما خب، بخشی از کارم است و باید بهاصطلاح مو را از ماست بیرون بکشم یا گره از معماهای جنایی باز کنم. حل معمای این پروندهها لذتی برایم دارد که غیرقابل وصف است.
به جز شما، چند بازپرس جنایی دیگر در تهران و دادسرای جنایی هستند؟
در دادسرای جنایی، ۷شعبه بازپرسی ویژه قتل و ۴شعبه ویژه آدمربایی تشکیل شده است. به این ترتیب بهصورت میانگین حدود ۵روز در ماه کشیک قتل در دادسرای تهران هستم که کل شهر تهران را پوشش میدهد.
روند کار شما به چه صورت است؟
به این صورت است که یک شماره ثابت که متعلق به دادسراست در اختیار تمام کلانتریهای تهران قرار گرفته و اصطلاحا گوشی مخصوص بازپرس ویژه قتل است؛ یعنی هر بازپرسی که در آن ۲۴ساعت کشیک قتل است، این گوشی در اختیار اوست. زمان کشیک از ساعت ۹صبح تا ۹صبح فردایش است. کشیک قتل باید بهصورت ۲۴ساعته پاسخگوی تلفن مأموران کلانتری تمام سطح شهر تهران باشد.
ماموران کلانتری در چه موضوعاتی تماس میگیرند؟
فقط درخصوص پروندههای فوتی. اگر فردی فوت شود باید برای دفن در آرامستان جواز دفن داشته باشد که اگر فوت این فرد مشکوک نباشد، توسط پزشک بیمارستان یا افراد دیگری جز بازپرس جنایی جواز دفن صادر میشود و بعد جسد به بهشت زهرا انتقال مییابد. اما درخصوص پرونده مرگهای مشکوک یا قتل، افسران کلانتری با بازپرس ویژه قتل تماس میگیرند تا قاضی دستورات لازم را صادر کند. درصورت مرگ فردی حین درمان و شکایت خانواده آن فرد از پزشک معالج، باید با بازپرس جنایی تماس گرفته شود. همچنین فوتهایی که در زندانها یا بازداشتگاهها رخ میدهند، مرگهایی که در منازل اتفاق میافتند و مشکوک هستند، خودکشیها، حوادث رانندگی منجر به مرگ، حوادث ناشی از کار و همه مرگهایی که شاکی دارند و باید درباره آنها تحقیق شود، حتما به بازپرس ویژه قتل دادسرای جنایی تهران اطلاع داده میشود. پس از آن بازپرس جنایی دستورات قضایی درباره این پروندهها را صادر میکند.
تمام دستورات را تلفنی صادر میکنید؟
خیر. در پروندههایی که به موجب قانون، معاینه اجساد توسط بازپرس الزامی است، حتما در صحنه حاضر میشوم. در پرونده قتل عمدی یا مرگهای مشکوک که احتمال وقوع جنایت در آن وجود دارد، بهصورت الزامی در تمام صحنهها با اکیپ بررسی صحنه جرم حاضر میشویم.
روزانه چند تماس با بازپرس جنایی صورت میگیرد؟
از ۲۰ تا ۶۰ ،۷۰تماس طی ۲۴ساعت.
از این تماسها، چند مورد به قتل عمدی اختصاص دارد؟
میتوان گفت بهصورت میانگین یک یا ۲مورد. گاهی بعضی روزهای کشیک آرام میگذرد و قتلی صورت نمیگیرد، اما گاهی ممکن است یک تا ۳مورد از تماسها مربوط به قتل عمدی باشد.
فرض کنیم در همین لحظه تلفن کشیک در اختیار شماست و قتلی گزارش میشود. از روند کارتان پس از دریافت گزارش قتل عمد بگویید.
پس از آنکه افسر پلیس اعلام میکند که فردی چاقو خورده، خفه شده یا از بلندی سقوط کرده، بازپرس جنایی باید در کمترین زمان ممکن خودش را به محل حادثه برساند. معمولا به محض تماس دستور میدهم صحنه جرم یا کشف جسد کاملا حفظ و از ورود و خروج افراد به صحنه جرم جلوگیری شود، بالاترین مقام در کلانتری که همان رئیسکلانتری است در صحنه جنایت حضور یابد و سپس به همراه پزشکی قانونی، کارآگاهان پلیس آگاهی و گروه بررسی صحنه جرم پلیس آگاهی راهی محل صحنه جرم میشویم. بازپرس بهعنوان فردی که مدیریت بررسی صحنه جرم را بر عهده دارد شروع میکند به عکسبرداری جنایی، فیلمبرداری، اثربرداری، نمونهبرداری، توصیف جسد و محل قرارگیری آن. چنانچه جسد مجهولالهویه باشد، آثاری که در شناسایی جسد مؤثر است، مانند آثار خالکوبی، خال، رنگ لباس، رنگ مو، جنسیت، قد و وزن را مینویسد و صورتجلسه میکند. مرحله بعدی تحقیقات میدانی است؛ فرایندی که طبق آییننامه بررسی صحنه جرم، بازپرس باید انجام دهد؛ مانند بررسی دوربینهای مداربسته، تحقیق از همسایهها و شهود و...که برای همه اینها دستورات لازم را صادر میکنم و به همراه کارآگاهان، تحقیقات را پیش میبریم.
تا حالا پیش آمده در صحنه جرم، قاتل را دستگیر کنید؟
زیاد. معمولا در قتلهای خانوادگی، قاتل در صحنه جرم دستگیر میشود. اغلب این افراد رفتاری دارند که همین آنها را لو میدهد. ما با توجه به تجربههای فراوان کاری و علمی که بهدست آوردهایم متوجه میشویم فردی گریههایش واقعی و رفتارهایش عادی است یا نه، قصد فریب ما را دارد.
تا به حال شده که در پروندهای اشتباه کنید؟
بههرحال انسان همیشه در معرض خطا و اشتباه است و ما هم دور از این مقوله نیستیم؛ بهعنوان نمونه در یکی از پروندههای قتل، ما گوشی مقتول را در دست شخصی پیدا و با توجه به شرایط حساس کاری، آن شخص را بازداشت کردیم، اما خیلی زود مشخص شد وی نقشی در قتل نداشته و با توجه به بیاحتیاطی خود گیر افتاده است. من فورا آن شخص را به دادسرا دعوت و برایش شفافسازی کردم و حلالیت طلبیدم.
در این ۲۴ ساعت که تلفن کشیک در اختیار شماست، شبها چطور میگذرد؟
بازپرس قتل، باید آمادگی این را داشته باشد که در هر ساعتی از شبانهروز اگر قتلی رخ دهد، راهی صحنه جرم شود. باید گفت بیش از ۵۰درصد پروندههایی که بررسی کردهام در شب بوده است. سعی میکنم این بیخوابی را یا روز قبلش یا فردای آن روز جبران کنم. پیش آمده از ساعت ۱۲شب تا ۶صبح حدود ۵تا ۱۰تماس داشتهباشم که البته بیشترین آن ۲۰تماس بوده است. گاهی در برخی از کشیکهایم ۷صبح رفته و صحنه جنایت را بررسی کردهام و ۷صبح روز بعد برگشتهام. بهصورت میانگین هر چند ساعت یکبار، حادثه گزارش شده و من در صحنه جرم حضور یافتهام.
کدام پرونده را به تنهایی و با اتکا به هوش و ذکاوتتان حل کردهاید؟
۲پرونده خاص در خاطرم هست که همه تصور میکردند مرگ متوفی عادی بوده است، اما من از همان روز اول تشخیص دادم که قتل است. پرونده اول مربوط به مرگ آقایی در منزلش بود. علت مرگ مصرف متادون اعلام شد و آثار جراحت و درگیری روی جسد وجود نداشت. خانواده هم شکایتی نداشتند و تصورشان این بود که مرگ فرزندشان، طبیعی بوده است، اما من به همسرش مشکوک شدم. استرس و نگرانی شدید در چهره همسر متوفی موج میزد. در ادامه تحقیقاتم متوجه شدم که متوفی به هیچ عنوان اعتیاد نداشته و از سوی همسرش مورد سوء قصد قرار گرفته است.
پرونده دوم مربوط به مرگ مردی ۴۰ساله بود که اعلام شده بود مرگ بهدلیل گرفتگی عروق قلب و سکته است. بررسی کردم و متوجه شدم متوفی زمینه ژنتیک نداشته و قبل از فوت حالت تهوع مکرر داشته است. با بررسی فنی که انجام دادیم متوجه ارتباط همسر متوفی با یکی از اقوامش شدیم. او با همدستی مرد آشنا به این نتیجه رسیده بودند که متوفی را حذف کنند. آنها برای اجرای نقشه خود از روشی استفاده کردند که به هیچ عنوان کشف نشود و مرگ سکته اعلام شود و واقعا هم پزشکیقانونی مرگ را سکته اعلام کرده بود. آنها تحقیق و دارویی تهیه کرده بودند که آثار مخرب بر قلب داشته باشد و باعث گرفتگی عروق قلب شود. زن جوان، در بازه زمانی ۲ تا ۳ماهه این دارو را در دمنوشهای گیاهی ترکیب کرده و به همسرش میداده است که خوشبختانه متهمان نتوانستند قسر دربروند و دستشان رو شد.
به چند مورد از پروندههای مهمی که رسیدگی کردهاید، اشاره کنید؟
پرونده قتل خرمدین، آتشسوزی اوین، قتل دکتر ضیایی و همسرش، جنایت میدان آرژانتین و قتل با سم مار از مهمترین پروندههایی است که رسیدگی کردهام. یکی از مهمترین و البته جالبترین پروندههایی که من رسیدگی کردهام پرونده قتلهای اکبر خرمدین بود. موضوع از این قرار بود که اواخر اردیبهشت سال ۱۴۰۰ساعت ۳:۳۰بامداد، مانند همیشه که کشیک بودم، تلفنم زنگ خورد. افسری از کلانتری آزادی بود که خبر از کشف قطعاتی از اعضای جسدی مثله شده در داخل سطل زباله داد. دستور دادم صحنه حفظ شود و راهی آنجا شدم. ۲تا دست از مچ به پایین، پاها مچ به پایین، یک قسمتی از بالاتنه و کتفها را کشف کردیم. به سرعت با انگشتنگاری هویت جسد که بابک خرمدین بود، شناسایی شد. در مرحله بعد راهی محل سکونت بابک در اکباتان شدیم و دوربینهای محل سکونت را بررسی کردیم و دیدیم ساعت یک همان شب، پدر و مادر بابک با یک چمدان و کیسههای زباله در حال خروج از منزل هستند. همان لحظه دستور بازداشت پدر و مادر را دادم و ساعت ۶:۳۰ اکبر خرمدین به جنایت اعتراف کرد. در ادامه هم قتل دیگری که وی مرتکب شده بود (قتل دختر و دامادش)، فاش شد.
یکی از نکاتی که در پرونده خرمدین خیلی مهم بود سرعت عمل در کشف عاملان جنایت بود. درواقع نقطه عطف در این پرونده سرعت رسیدگی بود.
یکی دیگر از پروندههای مهمی که رسیدگی کردم جنایت با سم مار بود؛ پروندهای که در نوع خودش عجیب و در تاریخ جنایی تکرار نشدنی بود. هم پزشکیقانونی و هم اداره دهم پلیس آگاهی تأیید کردند که تا الان چنین موردی رخ نداده است. در این حادثه، قاتل که علاقه خاصی بهگونههای مختلف مار داشت، با استخراج سم مار و ریختن آن در سرنگ، جوانی را با تزریق سم به قتل رساند. او از سوی یکی از بستگان مقتول که با وی اختلاف داشتند، اجیر شده بود که خوشبختانه همه افرادی که در این پرونده دخیل بودند، دستگیر شدند.
پرونده دیگر قتل دکتر ضیایی، پزشک متخصص گوش، حلق و بینی بیمارستان عرفان نیایش و همسرش بود. عامل جنایت که مستأجر وی بود با اجیر کردن آدمکش، قصد داشت خانههای دکتر و همسرش را تصاحب کند، اما لو رفت و همه آنها دستگیر شدند.
با توجه به شرایط کاریتان آیا تحت نظر روانپزشک قرار میگیرید؟
بهصورت تخصصی خیر، اما بهصورت سازمانی از طرف دادسرا و با هماهنگی سرپرست دادسرا روانشناسی در محل کارمان حاضر میشود، اما من سعی میکنم از نظر روحی خودم را آماده نگه دارم. در زندگی شخصی ورزش میکنم و تفریحات دیگری نیز دارم تا بهخاطر شغلی که دارم در معرض آسیب قرار نگیرم.
تأثیر پروندههای قتل روی بازپرس جنایی
بهعنوان بازپرس به هیچ عنوان نباید تحتتأثیر قرار بگیرم و باید در آن زمان تمرکز کافی داشته باشم تا بتوانم آنالیز اطلاعات و سرنخهای بهدست آمده را انجام دهم. با توجه به شرایط کاری که دارم خیلی کم شده از صحنههای جنایی متاثر شوم، اما خوب یادم هست که در یک پرونده جنایی که در یکی از محلههای پایتخت رخ داده بود، خانمی تازه زایمان کرده و دچار افسردگی شدید شده بود. وی پس از زایمان، فرزند شیرخواره خود را به مادر و پدرش سپرده و همراه پسر ۶سالهاش به خانه برگشته بود. وی در اقدامی دردناک خانه را به آتش کشیده بود که در این حادثه مادر و پسر جانشان را از دست دادند. من وقتی راهی صحنه جرم شدم با دیدن جسد پسربچه متوجه شدم که او به سمت آشپزخانه فرار کرده، اما شعلههای حریق اجازه نداده بود بچه ۶ساله به فرارش ادامه بدهد و دود ناشی از حریق باعث خفگی و فوت بچه شده بود. زمانی که صحنه را بررسی میکردم بسیار متاثر شدم و بهرغم گذشت بیش از ۳سال از آن حادثه، هنوز آن صحنه جلوی چشمانم است. همیشه فکر میکنم چقدر خوب میشد اگر افرادی که به هر علت از اختلالات روحی و روانی رنج میبرند تحت درمان قرار بگیرند و اطرافیانشان هم به این افراد توجه کافی نشان بدهند.
انتهای پیام