جواد روشندل در گفت و گو با ایسنا اظهار کرد: مادران در قدیم افسانهها و داستانهایی را برای ساعات خواب برای کودک و فرزندشان و هم باهدف تربیت و تعلیم نکات دینی و اسلامی میخواندند.
وی اظهار کرد: معمولاً داستانها و اشعار قدیمی که حالا به عنوان افسانه روایت میکنند منظوم و یا منثور و حاوی یک ادب تعلیمی نیز بود یعنی به عنوان اینکه یک داستانی بگویند و هیچ هدفی را دنبال نکند نبود.
پژوهشگر بومی جنوب خراسان رضوی اذعان کرد: اکثر افسانههای قدیمی که مادران و پدران روایت میکنند سینه به سینه منتقل شده است و به دنبال این بودهاند که یک نکته تربیتی و ادب تعلیمی به فرزندان بیاموزند، ضمن این که رسالت آرامش و خواب کودک را دنبال میکرد.
وی گفت: شعری که در ادامه مطلب آمده از اشعار منظومی است که هم میشود به عنوان یکی از داستانها و یا افسانههای قدیمی که مادران روایت میکردند یاد کرد و هم میتوان نوع و گونهای از لالاییها برای خواب و آرامش کودک نام برد.
رفتم بهسوی صحرا
دیدم سواری تنها
گفتم سوار، کیستی
گفتا سوار، قیصر
گفتم چه داری در بغل
گفتا کتابی پر غزل
گفتم بخوان تا گوش کنم
گفتا ندارم در بغل
آسمان آراسته مؤمنان برخواسته
میزنم طبل اعلا
میروم پیش خدا
ای خدای خوشنام صد هزارت یک نام
ما همه بنده تو
بنده شرمنده تو
دودست در حلقه تو
دو پا در کعبه تو
گفتم، ای حسن جانی
گفت، از بنده چه میخواهی
گفتم، محمد مصطفی را
علی شیر خدا را
فاطمه زهرا را
حسن را، حسین، شهید دشت کربلا را
گفت محمد مصطفی در نمازِ
نمازش دور و درازه
کلیدش زیر جانمازِ
درختی است در بهشت جاودان
برگش ورق قران
چوبش عصای دست پیمبران
هر کس این دعا را بخواند
نه عذاب گور ببیند نه عذاب این جهان
بخوابم امانت، صبح بلند شم سلامت
بهحق خاتون قیامت
کمرم قفل و کلی * کلید دست حضرت علی
حضرت علی در منبره
تاج نورش بر سره
من غلام قنبرم، قنبر غلام یا علی
میر میکنم، میرسلیمان پیغمبر
دور من نگردد جکوجانور
اگر ونخستام *لا اله الا الله محمد رسولالله
این پهلو بسمالله، اون پهلو بسمالله
بالاسرم بسمالله پایین سرم بسمالله
سر گذارم بر سرین*
توفیق ربالعالمین شکر خداوند کریم
هیچکس نیاید بر سرم غیر از امیرالمؤمنین
بخوابم امانت صبح بلند شم سلامت
بهحق خاتون قیامت
پژوهشگر بومی جنوب خراسان رضوی ادامه داد: اوسنه های قدیمی یک ویژگی دیگری هم داشت که برگرفته از مشاغل و زندگی اجتماعی مردمان روستائیان بود که غالباً در قالب سرگذشت و خاطراتی بود که از پیشینیانشان یاد میکردند و اهل ذوق و شعر و ادب و کسانی که زکاوت و هوش خوبی داشتند اینها را سینهبهسینه روایت میکردند و به تواتر آن در واقع به نسلهای آینده منتقل میشد.
وی گفت: از جمله اوسنههای بزک چنگل پا که ور میچست به هر دو پا، اوسنه بلدوم هیلکی پشت بوم گودلکی، موش موشوره میکرد بچه موش غلضه میکرد. اوسنه کرهاسب یا کرهالاغ بابابزرگ، اوسنه گرگ ناقلا را میتوانیم نام ببریم.
روشندل خاطرنشان کرد: داستان و داستانگویی پدیدهای است که پیشینه آن، به قدمت پیدایش زبان و گویایی آدمیزاد است. آن چنان که تقریباً هیچ قوم و ملت کهنی را نمیتوان یافت که دارای داستانها و حکایتهای مذهبی، حماسی، اجتماعی و امثال آنها نباشد.
وی با بیان اینکه علاقه به داستان، منحصر به طبقه و قشر خاصی از اجتماع نبوده است و از افراد پایینترین قشرهای جامعه تا شاهان و امرا و از باسواد تا بیسواد، به داستان علاقه داشتهاند، گفت: آن گونه که در تاریخ ثبت است، بسیاری از شاهان ندیمانی داشتهاند که برای آنان داستانگویی میکردهاند.
انتهای پیام