تحقیق عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز نشان می‌دهد؛

جندی‌شاپور کهن‌ترین دانشگاه جهان نبود!

دکتر عباس امام در مطلبی با نام «جندی‌شاپور کهن‌ترین دانشگاه جهان نبود!» می‌نویسد: «در اینکه مرکز علمی آموزشی- پژوهشی کهن ایرانی جندی شاپور، یکی از افتخارات بسیار بزرگ خوزستان، ایران و شرق جهان/خاورمیانه بوده است، کمترین تردیدی نیست. همچنین، در اینکه آن دانشگاه یکی از کهن‌ترین مراکز علمی جهان بشریت بوده است، نیز کوچک‌ترین تردیدی وجود ندارد.»

این محقق و عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز در ادامه مطلب که آن را برای انتشار در اختیار ایسنا گذاشته است می‌آورد:

«هم صاحب نظران ایرانی و هم مورخان ایرانی تاریخ علم بر این نکته اتفاق نظر دارند که دانشگاه جندی شاپور عصر ساسانی (احتمالا در مکانی در میانه ۲ شهر دزفول و شوشتر که امروزه شاه‌آباد/اسلام‌آباد خوانده می‌شود) تا چند سده از استحکام علمی-سازمانی بسیار بالایی برخوردار بوده و خدمات علمی، فرهنگی، بهداشتی و درمانی شایان توجه و گسترده و اثرگذاری ارایه کرده نیز تردیدی وجود ندارد (الگود،۱۹۳۸؛ اولیری، ۱۹۴۸؛ سارتون، ۱۹۵۲؛ برنال، ۱۹۵۴؛ دامپییر، ۱۹۸۷؛ Miller,۲۰۰۶؛ قفطی، ۱۳۴۷؛ زرگران، ۱۳۹۵؛ جلیلیان، ۱۴۰۰). اما، در اینکه آن دانشگاه کهن را قاطعانه «کهن‌ترین دانشگاه جهان» بنامیم تردیدهایی جدی وجود دارد.

نخست اینکه مهم‌ترین نهاد ناظر بین‌المللی امور علمی، فرهنگی و آموزشی جهان وابسته به سازمان ملل به نام یونسکو (UNESCO) در ۹ مارس سال ۲۰۲۱ طی یک پیام از زبان مدیرکل آن سازمان به نام خانم آدری آزولی (Audrey Azoulay ) ضمن تایید جایگاه والای آن مرکز علمی در تاریخ بین‌المللی علم، بر تعلق دانشگاه باستانی جندی شاپور به دوره ساسانی تاکید کرد، ولی از آن دانشگاه به عنوان «نخستین دانشگاه جهان» نام نبرد. بدیهی است پیام خانم آزولی، همراستا با دانش تخصصی فعلی ما درباره آن نهاد علمی باستانی است که بر بنیاد داده‌های همه منابع معتبر تاریخی ایرانی، عربی و غربی می‌دانیم در حدود ۱۷۵۰ سال پیش، در زمان شاپور یکم (یا شاید شاپور دوم) ساسانی پایه‌ریزی شد و گسترش یافت و بعدها با زوال آن و انتقال منابع انسانی، مدیریتی و مکتوب آن به بغداد دوران خلفای عباسی، در آنجا نیز جندی شاپوریان موفق شدند کمک بسیار شایان توجهی به پزشکی و دیگر رشته‌های علمی جهان اسلام از خود به یادگار بگذارند. به این ترتیب، چنانچه بنیانگذاری و گسترش آموزشگاه باستانی جندی شاپور را در حدود سده چهارم میلادی بینگاریم، آنگاه باید منطقا بپذیریم که نهاد آموزشی یونانی «آکادمی» افلاطون (که به نوشته صاحب نظران از جمله کاپلستون (۱۹۴۶)، در سال‌های ۳۸۷- ۳۸۸ پیش از میلاد برپا شد)، دست‌کم ۷۰۰ سال بیش از جندی شاپور ما قدمت دارد.

به همین دلیل بوده است که کاپلستون (۱۹۴۶) می‌نویسد «آکادمی را به حق می‌توان نخستین دانشگاه اروپایی نامید» (ص. ۱۵۸). اهمیت پیشگامی تاریخی «آکادمی افلاطون» از این جنبه نیز هست که «۹ قرن در آتن دوام داشت تا آنکه در ۵۲۹ م به دستور امپراتور یوستی نیانوس بسته شد» (دامپی یر، ۱۹۸۷: ۵۰-۵۱). برنال (۱۹۵۴) در اهمیت همین آکادمی چنین اظهار نظر کرده است «اهمیت بزرگ این مکتب در این است که مادر تمام دانشگاه‌ها و مجامع علمی امروز به شمار می‌رود... این موسسه، یقینا به مفهوم امروزی کلمه حالت آموزشگاهی و آکادمیک داشته است... به ویژه، تاکید خاص افلاطون در آکادمی بر یادگیری و آموزش ریاضیات این فایده را داشت که دست‌کم نظم علمی را رایج ساخت چرا که در غیر این صورت در آنجا جز آموزش ادبی محض چیزی باقی نمی‌ماند» (ص. ۱۵۷).

نکته بعدی، اشاره کاپلستون درباره آکادمی افلاطون (که گویی در پاسخ پاره‌ای تشکیکات برخی از ما ایرانی‌هاست) این است که «در آکادمی افلاطون، مطالعات و تحقیقات محدود به فلسفه محض نبود بلکه رشته وسیعی از علوم کمکی مانند ریاضیات و اخترشناسی و علوم طبیعی  را نیز دربرمی‌گرفت و اعضای آن حوزه در پرستش و تقدیش فرشتگان هنر نیز شرکت داشتند... موسیقی، زیست‌شناسی، گیاه‌شناسی، ستاره‌شناسی و طبقه‌بندی منطقی مورد پژوهش و پیگیری قرار می‌گرفت» (کاپلستون، ۱۹۴۶: ۱۵۸-۱۵۹). حتی در زمینه پزشکی و جراحی‌های گوناگون، پیشگامی یونانیان قرن پنجم پیش از میلاد بر ایرانیان قطعی است.

برای پذیرش این مدعا، خوانندگان گرامی را به مطالعه فصل ۱۳ سارتون (۱۹۵۲) دعوت می‌کنم که با عنوان «پزشکی یونان در قرن پنجم [پیش از میلاد]» با توضیحات مفصل و با ذکر نام بسیاری از پزشکان یونانی و عناوین رساله‌های پرشمار پزشکی آنان و نیز نام ۲ مدرسه پزشکی به نام‌های «مدرسه کنیدوس» (Cnidus) و «مدرسه کوس» (Cos) از آسیب‌شناسی بسیاری بیماری‌ها و تشخیص و درمان فهرست بلندبالایی از بیماری‌ها نام می‌برد. افزون بر این، در عظمت نام یونان باستان در تاریخ علم پزشکی، می‌توان به نام ۲ پزشک نامدار یونانی یعنی بقراط و جالینوس نیز اشاره کرد که تا همین امروز در همه جای جهان پزشکان کار حرفه‌ای پزشکی خود را با «سوگند بقراط» آغاز می‌کنند، همچنانکه تا همین امروز نشان اختصاصی و بین‌المللی رشته پزشکی/ داروسازی و همچنین نشان ویژه «سازمان بهداشت جهانی» (WHO) ۲ مار پیچیده بر یک محور قائم (موسوم به کادوسه) است که این نماد از یونانیان بجا مانده است.

و اما یک نکته بسیار مهم در ارتباط با پیشگامی جراحی یونانیان بر ایرانیان روایتی است در همین بخش ۱۳ سارتون ( ۱۹۵۲ : ۳۸۸)، آنجا که می‌نویسد «شهرت جراحان یونانی همه جا را فرا گرفته و پیش از پایان قرن ششم پیش از میلاد، به ایران نیز رسیده بود. گواه بر این مدعا داستان دموکدس کروتونی است که او را به دربار پادشاه ایران داریوش دعوت کردند». همین ماجرا در دورانت (۱۹۳۹) به این گونه روایت شده است «در سال ۵۲۰ پ.م. پزشکی به نام دموکیدس (Democedes) که در کروتونا به دنیا آمده بود، در آگینا(Aegina )، آتن، ساموس و شوش به کار پزشکی پرداخت و داریوش و آتوسا(Atossa)، ملکه ایران، را معالجه کرد و در پایان عمر به زادگاه خود بازگشت» (دورانت، ۱۹۳۹ :۱۴۸).

نکته دیگری که نباید مورد چشم‌پوشی ما ایرانی‌ها قرارگیرد آن است که به گواه تمام منابع ذیربط فارسی، عربی و غربی در دانشگاه باستانی جندی شاپور شمار نخبگان نامدار علمی شاغل در آن آموزشگاه، به هر علتی بیشتر انیرانی (یونانی، رومی، هندی، سریانی، مصری و...) بوده‌اند تا ایرانی، هرچند در زمینه بنیانگذاری مرکز علمی جندی شاپور توسط شاهان ساسانی و پشتیبانی آن‌ها از آن جای  هیچ تردیدی نیست.

 در این میان، ۲ تن از پژوهشگران ایرانی طی مقاله‌ای مفصل با عنوان «چرا مرکز علمی جندی شاپور را می‌توان نخستین دانشگاه جهان نامید» (ماحوزی و ابراهیم آبادی، ۱۴۰۰) کوشیده‌اند تا با طرح کاستی‌هایی (فرضی؟) در «ساختار سازمانی» و «کارکردهای» آکادمی‌های آتنی افلاطون و ارسطو، آن ۲ آموزشگاه باستانی را غیرشایسته عنوان «دانشگاه» قلمداد کنند. به عنوان مثال، در آن مقاله ادعا شده که در آکادمی‌های نامبرده «نه تفکیک علوم به طور جدی مد نظر بود و نه تسهیلاتی برای آموزش متعلمان در نظر گرفته شده بود و نه مراتب آموزشی به گونه ای تعریف شده وجود داشت...  بنابراین، نمی‌توان عنوان دانشگاه را برای آن‌ها نیز به کار گرفت» (ص. ۳۰۶). اما، وقتی خواننده مقاله به دنبال اسناد و مدارک مدعیات این ۲ پژوهشگر در اثبات گزاره ‌های مدنظرشان در صفحات بعدی مقاله جستجو می‌کند، مطلب قابل اتکا و قابل اعتنایی دیده نمی‌شود.

این در حالی است که در منابع ذیربط غربی مرتبط با تاریخ علم در یونان باستان- و مشخصا آکادمی‌های آتنی افلاطون و ارسطو- صدها نکته ریز و درشت مستند بازگو شده است؛ نکاتی که شوربختانه ما یک هزارم آن جزییات را درباره ساختار و عملکرد سازمان جندی شاپور ساسانی دردست نداریم! به عنوان نمونه، در مورد آکادمی‌های آتنی، در سارتون (۱۹۵۲) می‌خوانیم که اصولا در آکادمی پنج دوره زمانی مدیریت و رویکرد مدیریتی وجود داشته، آن هم با ذکر دقیق نام و نشان مدیران مورد اشاره و پاره‌ای جزییات ذیربط. همچنانکه نام و مشخصات بسیاری از استادان و دانش‌آموختگان آن نهاد در رشته‌های گوناگون ذکر شده‌اند. درباره پاره‌ای مشخصات فیزیکی آکادمی و نیز واحدهای سازمانی آن برای دانشجویان نیز (هرچند با قید «فرض») چنین می‌خوانیم:

باید چنین فرض کرد که در آن باغ [آکادمیا]، بعضی ساختمان‌ها مانند نمازخانه یا موزئوم [Museum] (معبدی برای موزها [Muses] یا الهه‌های شعر) و چند اتاق برای شاگردان و آموزگاران و تالارهایی برای اجتماع و سخنرانی و شاید غذاخوری در مواقع رسمی وجود داشته است. با ملاحظه آب و هوای آتن، امکان دارد که بیشتر کارهای تدریس در درختستان یا در ایوان‌ها و غلام گردش‌ها صورت گرفته باشند که در آنجا هر کس از گزند خورشید درپناه می‌بود و ضمنا از هوای آزاد هم بهره‌مند می‌شد (ص. ۴۲۶).

در هر حال، حجم گسترده اطلاعات در دسترس ما درباره ابعاد گوناگون ویژگی‌های آکادمیای یونان از لحاظ کثرت و تنوع با کمبود اطلاعات و منابع مرتبط با دانشگاه کهن جندی شاپور قابل قیاس نیست.

نکته با اهمیت بعدی درباره تمامی تحولات علمی و مراکز علمی جهان در طول تاریخ، مساله پیوستگی تجارب دانش‌اندوزی و دانش‌گستری بشری و نیز ضرورت تعامل در ژرفا بخشیدن به این روندهاست. مطالعه منابع پرشمار و معتبر غربی در این زمینه نشان می‌دهد که عموما در عین تاکید بر جایگاه ویژه آکادمی یونان در گسترش و ژرفا بخشیدن به کوشش‌گری‌های دانش‌اندوزانه و دانش‌گسترانه  بشری، به گونه‌ای اروپا-محور یا غرب-محور به تاریخ علم نمی‌نگرند و نقش دیگر تمدن‌ها و فرهنگ‌های بشری پیشایونان، پسایونان و پیشا و پسارنسانس را نادیده نمی‌گیرند. به عنوان مثال، گوتاس (۱۹۹۸) به شکلی بسیار گسترده، عمیق و مستند از نهضت عظیم ترجمه یونانی- عربی در دوران خلفای عباسی سخن گفته که هم باعث رشد و اثرگذاری هر چه بیشتر فرهنگ اسلامی شد و هم در عین  بعدها حال نقشی بی‌بدیل در شکل‌گیری دوران رنسانس در جهان غرب ایفاکرد.

دستاورد و توفیق ویژه زبانی نهضت ترجمه یونانی- عربی، نه تنها در پدید آوردن آثار علمی در زبان عربی بود... بلکه اهمیت و تاثیر آن برای زبان یونانی نیز چیزی کم از آنچه برای زبان عربی داشته است، نیست. نهضت ترجمه یونانی- عربی، نه فقط به بازیابی متون گمشده یونانی کمک کرد بلکه... به حفظ آن آثار به زبان یونانی نیز کمک کرد (ص. ۳۴۱).

بوترو، هرنشمیت و ورنان ( ۲۰۰۶) نیز در اثری بسیار عالمانه، منصفانه و خواندنی با عنوان «نیای غرب» مستندا بر پیوستگی پیوستار گسترش دانش‌ها از بین‌النهرین، مصر، ایلام، هند و یونان و... تاکید کرده‌اند. پایه بنیادین «نیای غرب»  این گزاره است که سه ستون تمدن بشری (نوشتار،خردورزی و دین) در هزاره چهارم پیش از میلاد از رویارویی سومری‌ها و اکدی‌ها در میانرودان (عراق امروزی) پدید آمدند.

در زیر، ذکر نمونه‌هایی از نوشته‌های مورخان غربی تاریخ علم در این زمینه را بی‌مناسبت نمی‌بینم:

این فکر بسیار کودکانه‌ای است که انسان چنان تصور کند که علم با یونان آغاز شده است؛ بر «معجزه» یونان هزاران سال کار مصر و بین‌النهرین و احتمالا سرزمین‌های دیگر مقدم بوده‌اند و علم یونان بیشتر جنبه تجدید حیات داشته است، تا جنبه اختراع (سارتون، ۱۹۵۲ : یازده/مقدمه).

آکادمی از لحاظ مدرسه بودن، چیز تازه‌ای نبود چراکه چندین قرن پیش از تاسیس آن، نه تنها در یونان بلکه در بابل و مصر و کرت مدارسی وجود داشته است... . (سارتون،۱۹۵۲ : ۴۲۷).

 فرهنگ یونانی نیز با آنکه ادعای اصالت و انحصارا یونانی بودن داشت، کاملا از تاثیر شرقی برکنار نمانده بود و ریشه بسیاری از مسایل یونانی را می‌توان به مصر و بابل رسانید... (اولیری،۱۹۴۸ : ۳۳).

 علم یونانی، در میان مردم یونیایی ساکن آسیای کوچک پیدا شد زیرا پیشه بازرگانی مردم یونیا آن‌ها را به مراوده با مردم مصر، فینیقیه و بابل واداشته بود... (هال ، ۱۹۶۵: ۲۹).

در طول تاریخ، مراکز فعالیت‌های علمی همواره از جایی به جایی دیگر انتقال یافته... بابل، مصر و هند هر یک روزگاری کانون علوم باستانی بوده‌اند. یونان وارث مشترک آنها شد و برای نخستین بار مبنایی عقلایی علم را به مفهوم امروزی آن پی‌ریزی کرد... میراث علم یونانی به شرق که خود از آنجا سرچشمه گرفته بود، بازگشت. در سوریه، ایران، هند و حتی چین که در اقصای خاور قرار داشت نسیم تازه‌ای از علم وزیدن گرفت و آنگاه در پرتو لوای اسلام ترکیبی شکوهمند یافت و از این طریق بود که علم و فن به اروپای قرون وسطی راه یافت... (برنال، ۱۹۵۴: ۷).

به این ترتیب، پیداست که اطلاق عنوان‌هایی مانند «نخستین»، «اولین»، «ترین» و نظایر آن‌ها به هر پدیده فرهنگی یا علمی کار بس دشواری است و بهتر است ما نیز با پیروی از رویکرد عقلی، علمی و منصفانه تاریخنگاران غربی علم، از ادعای «ایران-محوری» و مصادره به مطلوب کردن تحولات مثبت علمی جهان با احتیاط بهره‌گیری کنیم، مگر آن که با شواهد و مدارک متقن و کافی بتوانیم از گزاره‌های خود دفاع کنیم؛ البته، آن هم در راستای تقویت همبستگی علمی دانشمندان جهان بشریت و نه فخرفروشی‌های بی‌پشتوانه و زیانبار. در پایان، در همین راستا سخنی از یکی از نوابغ عالم بشریت، عرب و اسلام یعنی این خلدون را نقل می‌کنم که در جایی با حالتی نوستالژیک و به سبک و سیاق تجاهل‌العارف می‌پرسد "کجاست دانش ایرانیان؟ کجاست دانش کلدانیان، آشوریان و بابلیان؟ کجاست آثارشان و ثمراتی که به دست آوردند؟ (بوترو، هرنشمیت ، و ورنان،۲۰۰۶: ۱۴).»

منابع:

الگود، سیریل (۱۹۳۸). تاریخ پزشکی ایران و سرزمین‌های خلافت شرقی (مترجم باهر فرقانی) (۱۳۵۶). تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر.

اولیری، دلسی اونز (۱۹۴۸). انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی (مترجم احمد آرام) (۱۳۴۲). تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

بوترو، ژان، هرنشمیت، کلاریس و ورنان، ژان پی‌یر (۲۰۰۶). نیای غرب (مترجمان بهمن رستاخیز، رضادهقان و بهزاد حسین‌زاده) (۱۳۹۷). تهران: ققنوس.

برنال، جان (۱۹۵۴). علم در تاریخ (جلد اول و دوم) (مترجمان ح. اسدپور پیرانفر،کامران فانی) (۱۳۵۴ خ). تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر.

جلیلیان، شهرام (به کوشش) (۱۴۰۰). جستارهایی درباره تاریخ جندی شاپور (در ۲ جلد) (جلد یکم: جندی شاپور در ایران پیش از اسلام). دزفول: انتشارات دانشگاه صنعتی جندی شاپور دزفول.

دامپی یر، دبیلو. سی. (۱۹۸۷). تاریخ علم (مترجم عبدالحسین آذرنگ) (۱۳۷۱ خ). تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت).

دورانت، ویل (۱۹۳۹). تاریخ تمدن (عصر طلایی یونان) (مترجم فتح‌الله مجتبایی) (۱۳۳۹).  تهران: کتابخانه معرفت.

زرگران، آرمان (۱۳۹۵). جندی شاپور: افسانه یا واقعیت؟ مجله علمی پزشکی جندی شاپور (دوماهنامه علمی-پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، ویژه‌نامه کنگره حکمت و خرد جندی شاپور، صص. ۱۱-۱۸. در جلیلیان، شهرام (به کوشش) (۱۴۰۰). جستارهایی درباره تاریخ جندی شاپور (در ۲ جلد) (جلد یکم: جندی شاپور در ایران پیش از اسلام) (صص. ۲۸۹-۲۹۹). دزفول: انتشارات دانشگاه صنعتی جندی شاپور دزفول.

سارتون، جورج (۱۹۵۲). تاریخ علم (مترجم احمد آرام) (۱۳۴۶ خ). موسسه انتشارات امیرکبیر با همکاری انتشارات فرانکلین.

قفطی، جمال‌الدین علی بن‌یوسف (۱۳۴۷) (به کوشش بهین دارایی). تاریخ الحکما. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.

کاپلستون، فردریک چارلز (۱۹۴۶). تاریخ فلسفه (جلد یکم) (مترجم جلال‌الدین مجتبوی) (۱۴۰۲). تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

گوتاس، دیمیتری (۱۹۹۸). اندیشه یونانی، فرهنگ اسلامی: نهضت ترجمه کتاب‌های یونانی به عربی در بغداد و جامعه آغازین عباسی (قرن‌های دوم تا چهارم/هشتم تا دهم) (۱۳۹۰) (مترجم عبدالرضا سالار بهزادی). تهران: نشر فرزان روز.

ماحوزی، رضا، ابراهیم آبادی، حسین (۱۴۰۰). "چرا مرکز علمی جندی شاپور را می‌توان نخستین دانشگاه جهان نامید". در جلیلیان، شهرام (به کوشش) (۱۴۰۰). جستارهایی درباره تاریخ جندی شاپور (در ۲ جلد) (جلد یکم: جندی شاپور در ایران پیش از اسلام) (صص. ۳۰۲-۳۱۸). دزفول: انتشارات دانشگاه صنعتی جندی شاپور دزفول.

هال، ال. دبلیو. اچ (۱۹۶۵). تاریخ و فلسفه علم (مترجم عبدالحسین آذرنگ). تهران: انتشارات سروش.

Miller, A.C.(۲۰۰۶). "Jundi-Shapur,bimaristans,and the rise of academic medical centers" , J.R. Med. ۹۹(۱۲),pp. ۶۱۵-۶۱۷.

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ / ۱۳:۲۹
  • دسته‌بندی: خوزستان
  • کد خبر: 1402122819852
  • خبرنگار :