اگرچه «حاجی فیروز» در گستره فلات ایران، نمادی از پیشواز نوروز است، اما در گیلان نه چندان قدیم، چاوشی خوانان، تکم گردانها و نوروزیخوانان در روستاها میگشتند و با آئینهای نمایشی همچون عروس گولی، رابچره، شالاندازی، تکم چی و... بهار و رستاخیر طبیعت را به مردم نوید میدادند.
۱۲ کشوری که تحت نفوذ فرهنگ بین النهرین هستند و میتوان گفت جزئی از ایران بزرگ بودند، نوروز و آغاز سال نوی این کشورها با طبیعت پیوند داشته و با فرهنگ کشاورزی گره خورده است.
در گیلان به دلیل تنوع قومی و پراکندگی اقوامی همچون؛ گیلک، تالشها، گالشها، کرد و ترک و معیشت مبتنی بر کشاورزی و دامداری، شاهد آئینهای متنوعی در آستانه سال نو هستیم.
اگر در کوهستانهای شرق گیلان، چاوشی خوانان در روستاهای کوهستانی، با اشعار بهاریه نوید بهار میدهند، در غرب گیلان، تکم خوانان با عروسکهای آئینی، بهاریه میخواندند. در جلگه گیلان اما، سمبلهای بهاری، زن و مردی هستند که لباسی از ساقههای برنج پوشیدهاند تا نوید دهند زمان آماده کردن شالیزارهای برنج فرا رسیده است.
آخرین ماه سال در تالش « نَوروزَما» خوانده میشود. اقوام تالش، نوروز را مقارن با تحول طبیعت میدانند زیرا که خود شاهد نو شدن طبیعت و سرزندگی در کوهها و دشتهای منطقه هستند. «نوروزنامه خوانی» از جمله آئینهای پیشواز نوروز در روزهای منتهی به سال نو در تالش است.
نوروزنامه خوانان محلی در دستههای دو یا سه نفره با گشت و گذار در روستاهای تالش، با خواندن اشعاری در وصف بهار و جشن نوروز، فرا رسیدن نوروز را به مردم خبر میدهند. نوروزی خوانان اگر در حیاط هر کسی اشعار نوروزی میخواندند، صاحبخانه با شیرینی، پول، برنج و یا تخم مرغ به استقبالش میرفت.
به دلیل نزدیکی استانهای ترک زبان به تالش، شاهد برگزاری بهاریههای همچون «تَکَم یا چلنگیله» در برخی از مناطق همچون؛ لیسار، آستارا، تالش و بعضا رضوانشهر هستیم.
«تکم گردانان»، با عروسکهایی موسوم به تکم در روستاها و محلهها میگردند و با خواندن اشعار بهاریه، نوید سال نو میدهند و از اهالی محله، هدایایی دریافت میکنند.
«تکم»، واژهای ترکی و به معنی «بز نرمن» است. واژه کهن آن «چالنگیه» است. تکم چی، عروسکی چوبی به شکل بز میسازد. عروسک «تکم» روی یک صفحه چهار گوش یا گرد که سوراخی در وسط آن وجود دارد، قرار میگیرد و چوب پایه آن از سوراخ وسط صفحه میگذرد و روی آن را با پارچههایی به رنگ قرمز میپوشانند. و تکمگردان با بدست گرفتن این عروسک و چرخش آن و همراه با خواندن اشعار خاص تکمگردانی به زبان تالشی یا ترکی، در محلهها میگردد و برای صاحبخانه، دعای خیر میکند و آرزو میکند صاحبخانه، سالی پرخیر و برکت در پیش داشته باشد.
«عروس گولی»، مهمترین سنت نمایشی جلگهنشینان گیلان در آستانه نوروز است و ساختار نمایشی کمدی آن با ساز و نقاره و اشعار گیلکی همراه است.
یک نفر در نقش «غول» و یک نفر در نقش «پیرمرد» و دو نوجوان در نقش «کاس خانم» و «ناز خانم»، ترانههای عروس گولی را در حین اجرا میخوانند. این نمایش با موسقی سرنا و نقاره و بعد از غروب خورشید آغاز میشد و گروه نمایشی، در محلات مختلف به راه افتاده و یک عده تماشاچی هم آنها را همراهی میکردند.
«غول» کلاهی حصیری بافته شده با ساقههای برنج به سر دارد و همچون حاجی فیروز، با صورتی سیاه ظاهر میشود تا با رقیب خود که پیرمرد است، بجنگد. کاس خانم و ناز خانم نیز به نوعی سمبل شالیزارهایی بودند که میباید جوان شوند و چون عمده کار شالیزار با بانوان بود، سمبل زنانه در نقش این دو بارز است.
«رابچره»، دیگر نمایشهای آئینی پیش از نوروز و مخصوص گالشها یا همان دامداران کوهنشین شرق گیلان بود. در این نمایش آئینی نیز معمولا یک جوان، پوست بز یا آهو را به سر میکشید و گروه نمایشی با گرداندن آن در محلات مختلف و خواندن شعرهای مخصوص، نوید بهار میداند و هدیه دریافت میکردند.
«بره اندازی»، بهاریههای مختص ییلاقات شهرستان رودبار بود. به این نحو که برهای را با پارچههای رنگین تزئین میکردند و نوجوانان آهسته بره را داخل حیاط خانهها میفرستادند و صاحب خانه با دیدن بره یا همان پیک نوروزی، به نوجوانان بره انداز هدیه میداد.
«شالاندازی» و «آیینه طاق دونی»، پیک نوروزی در روستاهای شهرستان صومعه سرا بود. در این منطقه، نوجوانان، آیینهای را با پارچههای رنگی و یا گیاه کیش (شمشاد)- که همیشه سبز و بوده و نزد اهالی مقدس است- تزئین میکردند و آیینه را با یک شال داخل خانه میانداختند و صاحبخانه هم هدیهای به آیینه میبست و بیرون خانه میگذاشت.
انتهای پیام