«انتخابات» متمایزکننده یک نظام مردمسالار از سایر انواع حکومتها است. انتخابات از یک سو اساسیترین رکن مردمسالاری است؛ خواه از نوع اسلامی و دینی آن که اختصاص به نظام سیاسی کشورمان دارد و خواه از نوع لیبرال دموکراسی غربی که در بسیاری کشورهای غربی و غیر آن متداول است و از سوی دیگر، از مهمترین عوامل موثر در تعیین قدرت ملی کشورها به شمار میرود.
انتخابات آزاد، سالم، قانونمند و پرشور، مظهر تداوم حیات و نشاط سیاسی یک ملت است و مشارکت گسترده عمومی در آن نشان از عزم و اراده استوار در بهرهبرداری ازحق تعیین سرنوشت سیاسی دارد. علاوه بر این، انتخابات حائز یک اهمیت بینالمللی است و به کشورهای مختلف پیام سلامت و قدرت نظام سیاسی کشور را میدهد و آن را در مقابل دست اندازی و شیطنت سایرین بیمه میکند.
با توجه به اهمیت این موضوع و شرایط سیاسی کشور خبرگزاری ایسنا با حضور اصغر پرتوی و فرشید جعفری دو تن از اساتید دانشگاه این موضوع را به بحث و مناظره گذاشت.
مشارکت سیاسی نشاندهنده پایگاههای اجتماعی حکومتها است
پرتوی: در مورد اهمیت مشارکت سیاسی از نگاه جامعهشناسی سیاسی، نظامهای سیاسی قدرتمند نظامهایی هستند که پایگاه اجتماعی پرقدرتی دارند. البته ممکن است نظام سیاسی، قدرت سیاسی داشته باشد اما در ارزیابی بینالمللی از قدرت سیاسی لازم برخوردار نیست و این نکته نباید از نظر دور داشت. مشارکت سیاسی نشاندهنده پایگاههای اجتماعی حکومتها است و مشخصا انتخابات پایگاه اجتماعی حکومتها را به منصه ظهور میرساند. نمیتوان در شاخصهای ارزیابی تظاهرات و یا اعتراضات خیابانی را چندان مورد اتکا دانست؛ حضور در پای صندوق رای اصلیترین ارزیابی در این بخش است.
تنها نمود پر بودن رابطه بین ملت و دولت مشارکت سیاسی است
جعفری: دولتی که مفهوم دموکراسی یا مردمسالاری را یدک میکشد و این از نوع دینی نیز اگر باشد طبیعتا در این نوع مردمسالاری شکاف میان ملت و دولت باید به حداقل برسد و تنها نمود پر بودن رابطه بین ملت و دولت مشارکت سیاسی است. مشارکت سیاسی نشان میدهد نظام سیاسی به مردم خود سهمی قائل است و به هر میزان مشارکت پررنگتر باشد، مشروعیت و خواستگاه نظام سیاسی محکمتر میشود. ما باید بین قوت و قدرت تفاوت قائل شویم. قوت اصولا با اقتدار ملی ارتباط دارد و قدرت با توانمندی دولت در عرصه سیاست بینالمللی ارتباط پیدا میکند. هر چقدر مشارکت سیاسی ارتقا پیدا کند قوت و قدرت در کنار هم مشروعیت یک نظام را بالا خواهد برد. بنابراین مشارکت سیاسی در اولویت اولی قرار میگیرد.
گاهی عدم مشارکت مردم به دلیل فقر است که جهل میآورد
پرتوی: اگر مشارکت سیاسی بالا باشد نشاندهنده این مطلب است که در آن اجتماع، این حق را به انسانها میدهند و اگر پایین باشد نمود آن است که یا اختیار انتخاب داده نشده و یا افراد خودشان بلد نیستند که از حق خود بهره ببرند که در این بخش نیز باز مقصر، نخبگان جامعه هستند. پس اگر مشارکت پایین باشد باید بدانیم یا نظام سیاسی یا نخبگان در مسیر انتخاب، موانعی ایجاد کردهاند یا اینکه عدم آگاهی مردم نسبت به حقشان است که در این صورت باید برنامهریزی مبناییتری انجام داد تا مردم رشد اجتماعی و سیاسی داشته باشند. گاهی عدم مشارکت مردم به دلیل فقر است و در این رابطه نیز مسئول باز هم نخبگان جامعه هستند. وقتی نیازهای اولیه افراد را تأمین کنیم انسانها یک مرتبه بالاتر آمده و به دنبال سایر حقوق خود میروند باید به این نکته نیز توجه داشت.
نظام جمهوری اسلامی منحصر به فرد است
جعفری: من موافق این نیستم که شما عنوان میکنید مشارکت دلیل بر تأیید نیست. ما در کوچه و بازار مشاهده میکنیم که عدهای نمیخواهند رأی دهند که ارتباط مستقیم با تأیید دارد. اما در ارتباط با مشارکت یک شهروند در چارچوب نظام سیاسی به سه دلیل در امور مشارکت میکند یا نمیکند. یکی موضوع مربوط به مسائل جامعهشناختی و اقتصادی است؛ منظور این است که فرد شرایط را ارزیابی میکند وقتی ایدهآلهای مدنظر تأمین نشد به صندوق رأی پشت میکند و رأی نمیدهد. دومین دلیل موضوع روانی کار است؛ برخی خانوادهها بهصورت سنتی در انتخابات شرکت میکنند و برای آنها سایر موارد چندان مشوقی برای عدم حضور در انتخابات نیست بلکه خود را در این مسیر مسئول میدانند. دلیل سوم نیز مربوط به مسائل سیاسی میشود یعنی مردم کارکرد دولت را مورد ارزیابی قرار میدهند یعنی آیا به شعارهای داده شده عمل شده است و اگر درصدی تحقق پیدا نکند افراد پای صندوق رای نمیروند. اما در جمهوری اسلامی ایران نکته این است که نظام دینمدار شیعی است اما در فضایی ایجاد شده است که دولتها سکولار هستند. در این شرایط یکی از دلایل رای دارن در انتخابات میتواند حفظ این نظام باشد ؛ نظامی که برای تشکیل آن اقدامات زیادی انجام شده است و برای حفظ این وضعیت مردم در انتخابات شرکت میکنند. یکی از معیارهای ما در مشارکت سیاسی نزدیکی به ایدهآل دولت اسلامی است.
نظام جمهوری اسلامی منحصر به فرد است و همه مفاهیم سیاسی وقتی در متن این نظام قرار میگیرد معنی اصلی خود را از دست میدهد یعنی آن معیارهایی که در غرب وجود دارد و خوب هم مطرح میشود وقتی وارد بستر ایران میشود معنای خاص خودش را از دست میدهد این نکته را نباید فراموش کنیم.
هر نوع آمدن به صحنه سیاسی را نمیتوان اسمش را مشارکت سیاسی بدانیم
پرتوی: هر نوع آمدن به صحنه سیاسی را نمیتوان اسمش را مشارکت سیاسی بدانیم. مشارکت به معنای مشارکت برای گزینش از میان چند گزینه است. هر نوع تعبیری که از مشارکت که معنای تایید وضع موجود را بدهد غلط است و سر خودمان کلاه میگذاریم. مشارکت سیاسی زمانی رخ میدهد که رقابت سیاسی وجود داشته باشد که ما نداریم. من معتقدم مشارکت ربطی به عادت ندارد. مشکل اصلی ما در انتخابات این است که رقابت سیاسی به معنای واقعی وجود ندارد که قطعا با تحقق آن مشارکت سیاسی نیز افزایش مییابد. انتخابات یک زیرساخت میخواهد که اصلیترین زیرساحت وجود احزاب است که به معنای واقعی کلمه این مورد در کشور وجود ندارد.انتخابات بدون وجود نظام حزبی بیمعنا است. وجود بیش از ۱۰۰ نفر در یک حوزه انتخابیه، انتخابات را بیمعنا میکند. احزاب باید پای کار بیایند و طبق برنامه از یک کاندیدا حمایت کنند. رأی افراد در این وضعیت به سمت برنامه نمیرود بلکه شخص رأی خواهد آورد. یک کاندیدا باید بار حزب را بر دوش کشد. البته مخالف افرادی نیز هستم که چنین ساختارهایی را منبعث از افکار غرب میدانند چراکه ما در عنوان کشورمان جمهوریت و اسلامیت داریم و به این نکته باید توجه داشت.
باید مبدع برخی مفاهیم باشیم
جعفری: وقتی صحبت از غرب میشود کسی را متهم نمیکنیم. من بحث معرفتشناسی را مطرح میکنم. یکی بحث جهانشمولی و یکی نیز بحث دیگر نسبیت فرهنگی و سیاسی است. از منظر جهانشمولی فرهنگی باید بپذیریم که یک سری اصول و ارکانی است که فرق نمیکند برای همه دولتها و مناطق جاری و ساری است. وقتی از این دیدگاه به موضوع نگاه میکنیم هیچوقت در بستر قرار نمیگیریم. فکر و اندیشه غربی فکر مسلط و هژمونی است. ما در فضایی هستیم که ناخودآگاه شاخصهای غربی در ذهن ما قرار میگیرد و از چشم غرب به بستری نگاه میکنیم که این زمینه بستر لازم این مفاهیم را ندارد. ما باید مبدع برخی مفاهیم باشیم که با بستر ما سازگاری داشته باشد. ما حقوق جهانشمول سازگار با همه مناطق نداریم. ما نظامی را برپا کردهایم که بر حسب زمینههای خودمان بوده است و باید در این چارچوب حرکت کنیم. معتقدم تا ۲۰۰ سال آینده تحزب به مفهوم غرب در ایران پیاده نخواهد شد. ما با نسبت فرهنگی مواجه هستیم؛ وقتی صحبت از دموکراسی میکنیم مهم مردم است. انقلاب رخ داد که جایگاه مردم در این نظام مشخص شود. نگاه به حزب و دولت برای ما متفاوت از غرب است و اگر این مفاهیم غربی کارآمدی داشتند در ۲۰۰ سال گذشته به نتیجه میرسیدیم. غرب از ۸۰۰ سال قبل بهدنبال نهادینه کردن مفاهیم با زمینههای خود است و ما در جمهوری اسلامی ۴۵ سال است که این مسیر را آغاز کردهایم و قطعا با ادامه این روند و تلاش بیشتر به مفاهیم خاص خود و منطبق با زمینههایمان دست خواهیم یافت. در حال حاضر دانشگاهیان ما نمیتوانند با یکدیگر گفتوگو داشته باشند پس در این شرایط چه انتظاری از حزب داریم. اگر ولایتفقیه در ایران نبود و امور در دست احزاب بود نتیجه جز جنگ داخلی نبود. وجود ولایتفقیه باعث حفظ نظام است و این نشان میدهد هر منطقهای در زمینه خود باید تعاریف لازم را داشته باشد.
انتخابات بدون تحزب یعنی بیعت
پرتوی: ما نباید هر آنچه در دنیا و بهعنوان مطلوب بشر فراگیر شده دستاورد غرب معرفی و با آن مخالفت کنیم. این مفاهیم دستاورد تمدن بشر است. مطمئن باشید این مفاهیم خلقالساعه نیستند. این مفاهیم مطمئنا عصاره همه تمدنها است ما چگونه این موارد را منکر شده و به دنبال تعاریف جدید منطبق با زمینههای هر منطقه هستیم. مستبدان همین حرفهای دکتر جعفری را میزنند و عنوان میکنند که فعلا زود است. پس به حرف اول خود بر میگردم؛ انتخابات بدون تحزب یعنی بیعت و نمیتوان عنوان مشارکت سیاسی را برای آن اطلاق کرد. باید ساختارها درست شود و هیچکدام از این نگرشهایی که عنوان کردم مخالفتی با مبانی اسلامی ندارد.
جعفری: بحث من معرفتشناختی است. اتفاقا همه انسانها در جای خود انسان هستند اما وقتی انسان در متن قرار میگیرد انسانهای مناطق مختلف متفاوت میشود. وقتی متفاوت شد حقوقش هم متفاوت میشود. انسان را وقتی از متن جدا میکنیم، متن میسازد. متن تعیینکننده همه چیز است تحمیل، تحمیل گفتمانی است.
پرتوی: حقوق بشر چنین فکری نمیکند.
مشارکت سیاسی باید منطبق با زمینههای فرهنگی باشد
جعفری: مشارکت سیاسی چون در متن فرهنگی قرار میگیرد باید منطبق با زمینههای فرهنگی باشد. ما در این زمینه کار نکردیم اما این دلیل بر آن نیست که با عینک غرب به همه موارد نگاه کنیم. مشارکت سیاسی در یک نظام دینمدار با مفهوم مرسوم حزب و دموکراسی کاملا متفاوت است؛ هرچند در رابطه با این مفاهیم غرب به قدری کار کرده است که ما را نیز در برگرفته است؛ در حالیکه هیچکدام از این مفاهیم نمیتواند با زمینه دینمداری سازگار باشد. باید نوع دیگری به مشارکت، تحزب و نظام سیاسی نگاه کنیم و اگر توانستیم این کار را انجام دهیم موفق هستیم هر چند متأسفانه ما کار فکری انجام ندادهایم و با ورود به این موضوعات میتوانیم مفاهیم درستی منطبق با زمینههای موجود ارائه دهیم.
دموکراسی حق تعیین سرنوشت را به خود افراد داده است
پرتوی: من موافق نیستم دموکراسی چیزی که عنوان میکنید نیست. در دموکراسی حق تعیین سرنوشت به خود افراد داده میشود و اسلام نیز این اختیار را داده است. ما حق تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی را باید به رسمیت بشناسیم و این حق را به افراد دهیم و باید در عمل آن را ثابت کرد. باید بپذیریم بدون حزب نمیتوان کاری کرد در مجلس موفق حزب باید فعال باشد نه فرد و همه اینها با جمهوریت عجین است.
جعفری: نظر من این است که ما در نظام اسلامی زندگی میکنیم و نمیتوانیم با تحزب کار کنیم. ما در ایران و با زمینه مورد نیاز این منطقه زندگی میکنیم و باید روی اندیشههای جدید کار شود.
پرتوی: نگوییم چون در ایران هستیم، نمیشود؛ باید روی مفاهیمی همچون تحزب کار کنیم ولی متاسفانه برخی موافق این کار نیستند. غرب نمیخواهد ما دموکراسی داشته باشیم دلیل آن هم این است که نمیخواهند ایران قوی باشد.
جعفری: من معتقدم ما باید راه سنتی مبتنی بر ارزشهای خودمان را ادامه دهیم. غرب فرآیند طبیعی خود را طی کرده است و ما نیز فرآیند خودمان را باید طی کنیم.
انتهای پیام