هنوز زمان اکران نرسیده که وارد لابی سینما میشوم، حدود ۱۰ مرد میانسال ایستاده خوش و بش میکنند، پوسترهای مربوط به فیلمهای جشنواره فجر روی دیوارهای سینما چسبانده شده، هر لحظه به تعداد افرادی که وارد لابی شدهاند افزوده میشود.
به مسئول سالن میگویم بهتر نیست میهمانان بروند داخل سالن و منتظر بمانند... چند ثانیه به سکوت میگذرد، درب سینما باز میشود، میروم داخل اما باز هم کسی را راه نمیدهند، یکی از افرادی که بیرون ایستاده همراه با لحن شوخی به مسئول سالن میگوید: در را باز کنید بگذارید بیاییم داخل، از بمب و خمپاره نمیترسیم... بعد چند نفری میزنند زیرخنده، من هم لبخند میزنم و درب سالن باز میشود.
به گزارش ایسنا، سینما بهمن قزوین حالا میهمانان ویژهای دارد، کسانی که قرار است این بار عملیات خیبر را از روی پرده نقرهای تماشا کنند، رزمندگان قزوینی عملیات خیبر در انتظار اکران فیلم سینمایی «مجنون» هستند، فیلمی که نقش ویژه قزوینیها در عملیات خیبر را تا حدودی به نمایش درآورده است.
پیش از آغاز فیلم محمدرضا امامقلی، رئیس حوزه هنری استان قزوین که همت وی باعث اکران این فیلم و پنج فیلم دیگر از آثار جشنواره فیلم فجر پیش از اکران عمومی در قزوین شده است، روی سن سینما میرود و چند جمله کوتاه از تعبیرات رهبری درباره حوزه هنری بیان و اظهار میکند: حوزه هنری تمام هموغم خود را برای تربیت هنرمندان انقلابی و معتقد به اسلام اصیل گذاشته است.
بعد از امامقلی نوبت به سردار صباغ میرسد، صباغ که اکنون شهردار قزوین است در زمان دفاع مقدس مسئول آموزش لشگر ۱۷ علیبنابیطالب بوده و دوستی نزدیکی با شهید مهدی زینالدین داشته است، صباغ هم از حوزه هنری جهت فراهم کردن امکان اکران فیلم برای رزمندگان دفاع مقدس تشکر میکند و مختصری درباره ترویج فرهنگ دفاع مقدس در میان نسل جوان سخن میگوید.
نوبت به اکران فیلم میرسد، سینما یکدست مردانه است، تعداد بانوان به زحمت به تعداد انگشتان دو دست میرسد، چراغهای سالن خاموش میشود و مجنون با تصویری از شهید مهدی زینالدین و نام حاج مهدی صباغ آغاز میشود.
از نقطه شروع فیلم آن زمان که مهدی زینالدین به رزمنده به قول معروف داشمشتی دستخط میدهد تا لحظهها و دقیقههای بعد از آن در جریان فیلم بیش از اینکه حواسم پی شخصیتها باشد پی آدمهای واقعی است که آنها هم هر آن در جزیره مجنون در میان صحنهها و سکانسها دنبال خودشان میگردند.
رضا حسنپور که شهید میشود، آن صحنه که مهدی زینالدین دست میاندازد و بند پوتین رضا را باز میکند قهرمانان خیبر انگار داغشان دوباره تازه شده باشد، صدای هقهق از گوشه و کنار سینما بلند میشود، چند نفر اللهاکبر میگویند و من نمیبینم اما میدانم خیلیها بغضشان را فرو میبرند و آه میکشند.
خیلی دوست دارم در تاریکی سینما که اغلب مخاطبان به دنبال سرنوشت کاراکترهای پرده جادویی هستند یک دوربین مجهز به مادون قرمز بگذارم درست پشت به پرده نقرهای، روبهروی بچههای خیبر، روبهروی آنها که روی پرده نقرهای به چهره مهدی زینالدین خیره شدهاند، دوست دارم با دوربین فیلمبرداری حرکت خطوط چهره همهشان را ثبت و ضبط کنم.
دلم میخواهد میتوانستم حال تکتک آنها را ثبت کنم، آن هنگام که همه با هم میخندند و همه باهم بغض میکنند و برای شهادت حاج همت اشک میریزند، اما احوال آنها را فقط خودشان و همرزمانشان درک میکنند و حالا مهدی شامحمدی با پشتیبانی سازمان هنری رسانهای اوج در مجنون تلاش کرده بخشهایی از فداکاریهای این جماعت صبور و قهرمان را به تصویر بکشد.
فیلم تمام میشود، قهرمانان قزوینی خیبر با افتخار، صبور و آرام از سالن سینما خارج میشوند و چند نفر چند نفر باهم درباره فیلم گفتوگو میکنند، به سخنانشان که دقت میکنم از اینکه حوزه هنری امکان دیدار دوستانشان را فراهم کرده خشنودند، کلیات فیلم را پسندیدهاند اما دوست داشتند جزئیات بیشتری به نمایش گذاشته میشد، جزئیاتی که به ملموس شدن اتفاقات خیبر و تواناییهای یکی از جوانترین فرماندهان دفاع مقدس کمک میکرد.
انتهای پیام