گذر از پاییزان و درختان سبز آزاد رشت

محله ماهی روخان، یکی از محلات کم برخوردار حاشیه شهر رشت است که شهرداری آن را بنام کوی پائیزان نامگذاری کرده است. در این محله یک گورستان قدیمی است که در آن هنوز فرهنگ آقادار قابل مشاهده است.

در پیچاپیچ طبیعت گیلان، محله دورافتاده‌ای است با یک قبرستان قدیمی و درختان انبوه و قدیمی در آن که هنوز بر درختان تنومندش، پارچه های سبز بسته‌اند.

میان میدانی که ابتدایش تابلوی غدیر، دیانتی و پاییزان نصب شده، محوطه‌ی باز و چشم‌اندازی است با درختان تنومند آزاد که هنوز می‌توان بازتاب فرهنگ «آقادار» را در آن دید.

مردم گیلان به درختان کهنسال «آقادار» می‌گویند. درخت در باور عامیانه‌ی مردم گیلان دارای روح و جان است و با توجه به اینکه گیلان منطقه‌ای کشاورزی است، اهمیت آب و گیاه و زمین در نزد مردم گیلان مشخص است.

در این محوطه آثار قبرستان قدیمی مشاهده می شود. کمی جلوتر از درختان تنومندی که به دورش پارچه سبز بسته اند، چندین سنگ قبر می بینم. روی یکی از سنگ قبرها، پارچه سبزی پوشیده شده است. پارچه را کنار می‌زنم. روی سنگ قبر کوچکی که بر گور قرار دارد، نام متوفی را می‌خوانم؛ سیده مریم افلاکی که در سال ۱۳۶۴ فوت کرده است.

سال فوت دیگر سنگ قبرها را هم می‌خوانم، درگذشتگانی که از دهه ۱۳۵۰ تا میانه ۱۳۶۰ در اینجا آرمیده‌اند.

نزدیک برخی از درختان تنومند، آثار گودال‌هایی دیده می‌شود که به نظر می‌رسد حفاران غیرمجاز به طمع یافتن گنج و دفینه‌ پای درختان کهنسال را کنده‌اند.

کمی جلوتر و نزدیک به خیابان، آثاری از یک خانه گلی و مخروبه می‌بینم و زنی که بر پله به جامانده از خانه قدیمی نشسته و ماشین‌ها را می‌نگرد. کودکی را می‌بینم که به آلونکی می‌رود که هر چند تازه‌ساز است، ولی چنان محقر می‌نماید که نمی‌توان تصور کرد کودکانی هم در آن زندگی می‌کنند. زن می‌گوید: «نوه‌های من هستند. دخترم سرطان گرفت و فوت کرد. پدرشان هم پی کسب و کار رفته است.»

و با اشاره به بقایای خانه مخروبه می‌گوید: «خانه من همینجا بود، آلونکی گلی که سقفش داشت روی سرم خراب می‌شد. من زن سرپرست خانوار هستم. بچه‌هایم را به سختی بزرگ کردم. فصل بجارکاری می‌رفتم برای شالیزار مردم کار می‌کردم، ولی آرتروز زانو دیگر توانم را بریده، نمی‌توانم بجارکاری کنم؛ مردم گاهی به من کمک می‌کنند.

دکتر جاوید با کمک مردم این خانه جدید را برایم ساخت، زمینش چون قبرستان است، اوقاف نمی‌گذاشت. با پیگیری‌هایی که کرد، خانه را برایم ساخت و قرار شده سالانه به اوقاف مبلغ کمی بابت زمین اجاره بدهم. دکتر جاوید دیگر ایران نیست، امسال مهاجرت کرد.»

 درباره نام محله و چند و چون قبرستان قدیمی وسط شهر می‌پرسم، می‌گوید:«به اینجا می‌گفتند ماهی دوخان یا ماهی روخان. نمی‌دانم شاید قبلا رودخانه داشته است. قبلا گورستان تازه‌آباد نبود. مردم اموات خود را همین‌جا دفن می‌کردند. ۲ تا قبر اینجاست که سید هستند، خواهر و برادرند. قدیمی‌های محله هنوز به آنها اعتقاد دارند و برایشان شمع روشن می‌کنند. بعدا که این منطقه را خیابان‌کشی کردند، بخشی از گورستان هم از بین رفت.»

حالا نیمی از گورستان قدیمی محله ماهی روخان، موقع احداث خیابان‌های غدیر و پاییزان، زیر آسفالت دفن شده است.

درست از کنار این گورستان، سه خیابان فرعی به سمت محلات گلسار، دیانتی و بلوار خرمشهر باز می‌شود و خودروها برای فرار از زمان‌های پیک ترافیک، از محله‌ای می‌گذرند که شهرداری رشت نامش را «کوی پائیزان» گذاشته است.

محله‌ای محروم و کم برخوردار که وقتی امسال سازمان عمران شهرداری رشت، مسیر اصلی‌اش را آسفالت کرد، گویی یک آن به این محله کم برخوردار هم توجه شده است.

و حالا من مقابل یکی از درختان سبز گورستان ماهی روخان ایستاده‌ام؛ درختانی که پارچه‌های سبزشان نشان می‌دهد اعتقاد به آقادار، به سادگی از فرهنگ این مردم حذف شدنی نیست. فرهنگی که موجب حفظ درختان کهنسال می‌شد و قطع درختان کهنسال را کار بسیار ناصوابی می‌دانستند.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ / ۰۹:۵۲
  • دسته‌بندی: گیلان
  • کد خبر: 1402112115019
  • خبرنگار :