چرا اروپاییان وحشت‌زده‌اند؟

بدون شک هیچ یک از شهروندان اروپایی در ابتدای قرن بیستم، تصور نمی‌کردند فاجعه‌ای به وسعت ۲ جنگ اول و دوم جهانی در اروپای به اصطلاح مدرن و صنعتی رخ دهد اما این اتفاق به بدترین نحو ممکن افتاد! امروز نیز در اروپای پست‌مدرن تمایل عجیبی نسبت به «بازگشت به گذشته» پیدا شده که می‌تواند دوباره قاره سبز را غرق خون و آشوب کند!

به گزارش ایسنا، حنیف غفاری در یادداشتی در وطن امروز نوشت:  نهادگرایی تزئینی اتحادیه اروپا و همگرایی صوری اعضای منطقه یورو و حتی پیمان نارکارآمد شنگن جملگی جایگاه خود را در بین افکار عمومی اروپا از دست داده‌اند. ملی‌گرایی افراطی که در سال‌های ابتدایی قرن بیست‌ویکم حکم یک «ضد ارزش مطلق» را در قاموس اجتماعی - سیاسی اروپا داشت، اکنون تبدیل به یک برند و پرستیژ روشنفکرانه شده و سوسیال ـ دموکراسی و محافظه‌کاری سنتی (جریان راست میانه در اروپا) هر دو،  روز به روز بیشتر در بین شهروندان منفور می‌شوند. 

این بار نیز تحولات اروپای جدید از سرزمین بیسمارک و هیتلر آغاز شده است! تظاهرات علیه ایده‌های حزب «آلترناتیو برای آلمان» و سایر گروه‌های راست افراطی این کشور که به مدت یک هفته ضرباهنگ روزانه  به خود گرفته،  در سرتاسر آلمان ادامه دارد. از ایالت نورت راین وستفالیا گرفته تا زاکسن و هامبورگ، شهروندان آلمانی از ترس بازگشت نازیسم به خیابان‌ها ریخته‌اند و به گونه‌ای خواستار اخراج نئونازی‌ها می‌شوند که گویا «هیلتر» و «گوبلز» در مقر قدرت در برلین نشسته و مشغول رهبری کشورشان هستند. آنچه منجر به وحشت ژرمن‌ها از بازگشت به قرن بیستم شده، افشاگری سایت «کورکتیو» از برگزاری یک جلسه جنجالی در «پتسدام» بوده است. در این جلسه (که نوامبر ۲۰۲۳ برگزار شده است)، اعضای اصلی حزب جایگزینی برای آلمان (AFD) به همراه برخی سران نئونازی و حتی برخی نزدیکان سران دموکرات ـ مسیحی (حزب اپوزیسیون دولت کنونی آلمان) حضور داشته‌اند. آنها در این جلسه، بر اخراج گسترده مهاجران و حتی سلب تابعیت برخی افراد به دلیل عدم انطباق آنها با آنچه ارزش‌های آلمانی(!) خوانده می‌شود تاکید کرده‌اند. در این مذاکرات، مارتین سلنر، رهبر جنبش هویت‌گرای اتریش نیز حضور داشته است. او معتقد است مهاجران غیرسفیدپوست در حال تسخیر اروپا هستند و باید با هر تاکتیک و  ابزاری برای انهدام جوامع چند فرهنگی در اروپا اقدام کرد. به‌راستی چه اتفاقی در سرزمین ژرمن‌ها رخ داده است؟ بازگشت آشکار نسل جدید نازی‌ها به برلین را چگونه و بر اساس کدام واقعیات باید مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟

ماجرا این است که بازگشت اروپا به قرن گذشته، محصول حضور سیاستمداران بی‌ریشه و غیرمستقل در راس معادلات اجرایی برلین، پاریس و دیگر پایتخت‌های اروپایی است. نئونازیسم  آلمانی و حتی نسخه جدید فاشیسم ایتالیایی در چنین فرامتنی ظهور و بروز پیدا کرده است. پس از انعقاد پیمان ماستریخت در اواخر قرن گذشته و تشکیل اتحادیه اروپایی، شهروندان کشورهای گوناگون قاره سبز تصور کردند زیر سایه مجموعه‌ای همگرا، موفق و مستقل در نظام بین‌الملل قرار گرفته‌اند که در آن، مزیت‌های ژئواستراتژیک هر کشور به کمک موفقیت جمعی اروپای واحد خواهد آمد. اما وقوع بحران اقتصادی در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ میلادی، شیوع کرونا، جنگ اوکراین، بحران‌های امنیتی نوین، جنگ غزه و... جملگی به نقاط آشکارساز ناتوانی اروپاییان در هضم حداقلی واقعیات جاری در حوزه روابط بین‌الملل تبدیل شدند. عقلانیت ادعایی سران اروپا جای خود را به لمپنیسم داد. حتی نهادگرایی ادعایی اتحادیه اروپایی در خدمت یکجانبه‌گرایی واشنگتن و جنایات تل‌آویو قرار گرفت. 

امروز اروپاییان وحشت‌زده هستند. آنها قویا درصدد «گذار از وضعیت موجود» هستند؛ همان وضعیتی که طرفداران لیبرال ـ دموکراسی و نهادگرایی غربی برای آنها رقم زده‌اند. بخشی از این گذار، به جای «آینده» به «گذشته» معطوف شده و منجر به بازتعریف و بازتولید نازیسم و فاشیسم در جای جای اروپا شده. در همین شرایط افرادی مانند اولاف شولتس صدراعظم آلمان و فون درلاین رئیس کمیسیون اروپا بدون توجه به بلایی که بر سر کشورهای‌شان و مجموعه متبوع‌شان (اتحادیه اروپایی) آورده‌اند، مشغول تسهیل‌گری مسیر کشتار و نسل‌کشی صهیونیست‌ها در نوار غزه و توجیه وقیح نسل‌کشی نتانیاهو و گالانت هستند! با وجود چنین سیاستمداران آماتور و کژفهمی، بار کج اتحادیه اروپایی قطعا به منزل نخواهد رسید. روزهای تاریک‌تری برای قاره سبز در پیش خواهد بود.

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۳ بهمن ۱۴۰۲ / ۰۹:۲۵
  • دسته‌بندی: دیدگاه
  • کد خبر: 1402110301819
  • خبرنگار :