روایتی خواندنی از معلمی که سکوت ناشنوایان را معنا می‌بخشد

دانش‌آموز ناشنوایی را تصور کنید که شروع به حرف زدن کرده و اولین کلمه را  نه چندان حرفه‌ای بر زبان آورده و شادی بی‌وصفی مهمان قلب پدر و مادر و مربی شده؛ اگر حرف زدن کودکی ناشنوا برای شما هم عجیب است و مثل بسیاری از افراد دیگر تابحال فکر می‌کردید ناشنوایان، قادر به صحبت کردن نیستند، این روایت جالب از مربی گروه سرود ناشنوایان و آموزگار باتجربه‌ای را بخوانید که بازنشستگی هم نتوانسته راه عاشقی را بر او سد کند.

در گوشه‌ای از کلاس و اتاق کار خانم مربی، آرمیتا با ۶۰ درصد ناشنوایی در حال مقایسه کردن کسرها است و بی‌نقص حرف می‌زند و در گوشه‌ای دیگر رزا با پدر و مادری ناشنوا و سمعک به گوش در حال نام بردن اعضای صورتش است و این‌ها همه‌ از ۴۰ سال تجربه و عشقی بی‌پایان خبر می‌دهد.

از باغچه‌بان گرفته تا بسیاری از معلم‌های دیگر، هیچ کدام ابایی از انجام کارهای ابتکاری و ناممکن از منظر دیگران برای آموزش دادن به کودکان ناشنوا و دارای نیازهای ویژه ندارند و شاید روزی که باغچه‌بان از تعلیم و تربیت کودکان کر و لال حرف زد و مورد تمسخر قرار گرفت؛ فکرش را هم نمی‌کرد که بعد از او معلمانی پیدا شوند که با بال‌های کاغذی پرواز کنند و زبان گویا و طنینی بر دنیای خاموش ناشنوایان باشند.

در دنیایی که آدم‌ها با واژه‌های محترم و نامحترم احساسات هم را هدف می‌گیرند، این بچه‌ها با چشمانشان می‌شنوند و با دست‌هایشان حرف می‌زنند؛ دنیای آن‌ها آنقدر متفاوت است که فارغ از هیاهوی مردم این جهان به گفت‌وگو با هم نشسته‌اند و تماشای ارتباط‌گیری بین مربی و این دانش‌آموزان این بیت منتسب به سایه را در ذهن نظاره‌گران طنین‌انداز می‌کند: "گوش کن با لب خاموش سخن می‌گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست".

بچه‌های گروه سرود دانش‌آموزان ناشنوا مثل همیشه با لباس‌های مرتب، چهره‌های شاد، چشمانی پر از شوق و لب‌های خاموش پر از سخن قبل از اجرا روی صندلی نشسته‌اند؛ اما با ورود خانم مربی انگار گمشده‌ای را یافته‌اند که مدت‌ها به دنبالش بودند و همگی بلند شده و با هنر انگشتان و زبان اشاره حرف می‌زنند و خانم مربی مهربان‌تر از هر شخص دیگری با همان زبان مشترک پاسخ تک تک احساسات بچه‌های گروه را می‌دهد؛ این‌ها اعضای همان گروهی هستند که به محض ورود به سالن توجه تمامی مخاطبان را به خود جلب می‌کنند و هر مخاطبی کنجکاو می‌شود تا بداند در پس این ارتباط عمیق بی‌ریا و صمیمانه چه رد و بدل می شود و اعضا چه به هم می‌گویند از استرس اجرا یا از ابراز ارادت به مربی‌.

صدای تشویق‌ها قطع نمی‌شود، بچه‌ها هر چند صدای دست‌هایی را که در تحسین اجرای آن‌ها به هوا بلند شده، نمی‌شنوند، اما از نظاره آن صحنه به وجد آمده و چشمانشان به جای لب‌های خاموش حرف می‌زند. چشم‌ها که دریچه دل هستند، جور دیگری به خانم مربی نگاه می‌کنند، مربی که از قهرمانی مسابقات دو به مربیگری گروه سرود ناشنوایان رسیده است.

مربی گروه سرود ناشنوایان، تلاش‌های زیادی برای پیشرفت اعضا و موفقیت‌ گروه انجام داده است؛ خانم زهرا مطیع شرعی از سال ۶۲ همزمان با ورود به دانشگاه و آموزش و پرورش، کار با کودکان استثنایی با گرایش ناشنوا را شروع کرده؛ او معتقد است کار با این بهشتیان زمینی، علاقه، عشق و حوصله و صبر خاصی را می‌طلبد و اگر کسی به این کار عشق به کار نداشته باشد، نمی‌تواند آن را ادامه دهد و این عشق به کار است که باعث می‌شود مربی گذران زمان را حس نکند.

این مربی، مدرس دانشگاه و آموزگار بازنشسته در سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲ قهرمان دو ۱۰۰ متر کشوری بوده که مربی‌گری کودکان نابینا در رشته دو میدانی سرآغازی برای آشنایی‌ با کودکان استثنایی و انتخاب رشته آموزش و پرورش استثنائی با تنها گرایش موجود در دانشگاه یعنی گرایش ناشنوا شده است‌.

او می‌گوید: دنیای این افراد خاص و بی‌ریا، پر از صداقت است، اینان با چشمان خود می‌شنوند و با دستان خود سخن می‌گویند. به نظر من زیباترین صدا، صدای کودک ناشنوایی است که سخن می‌گوید. شاید ماه‌ها برای گفتن یک حرف یا کلمه سعی و تلاش می‌کنیم؛ اما با گفتن یک کلمه یا یک حرف کل خستگی چند ماهه مربی از بین می‌رود.

تلخ و شیرین کار با کودکان استثنائی زیاد است؛ اما این مربی شیرینی لحظه سخن گفتن یک دانش‌آموز ناشنوا را با هیچ حس لذت‌بخش دیگری عوض نمی‌کند و تصاویر و فیلم‌هایی از آموزش به کودکان ناشنوا و حرف زدنشان ارسال کرده است که بی‌شباهت به معجزه نیستند و در این میان خاطره‌ای توجهم را به خودش جلب می‌کند، خانم مطیع شرعی می‌گوید:

اوایل استخدامم بود که در سه پایه در شهر مرند تدریس می‌کردم؛  زمستان بود و هوا سرد و تازه به مدرسه رسیده بودم که صدای پدر محمود شاگردم در حیاط مدرسه پیچید که داد می‌زد و سراغ معلم محمود را می‌گرفت؛  راستش ترسیده بودم؛ همه‌ی اشاره‌ها به سمت من بود که معلم محمود بودم و پدر به سمت من آمد و به زیر پاهام افتاد و داد می‌زد و گریه می‌کرد و می‌گفت: "دیشب پسرم من را صدا زد، بچه‌ی من لال نیست؛ پسرم دیشب گفت بابا"، من در حال بلند کردن پدر محمود بودم که محمود گریه پدرش را دید و خودش را به ما رساند و با صدای بلند گفت بابا.

این مربی با اشاره به نحوه آموزش حرف زدن و تکلم به کودکان ناشنوا می‌گوید: شما هم الان نسبت به زبانی مانند زبان فرانسه هم لال هستید و هم کر؛ چرا که تا به حال آن را نشنیده‌اید و نمی‌توانید فرانسوی حرف بزنید و باید آموزش‌های خاصی را برای حرف زدن ببینید؛ ناشنوایان هم به دلیل نشنیدن قادر به  حرف زدن نیستند؛ اما صد در صد با آموزش‌های خاصی می‌توانند، حرف بزنند.

هر صدایی برای خودش ارتعاش خاصی دارد و تمام استخوان‌های بدن ما ارتعاش را درک و حس می‌کنند؛ چون گوش ما می شنود، ما یاد گرفته‌ایم که صداها را از طریق گوش خودمان بشنویم، ولی افراد کم‌شنوا از طریق کل استخوان‌های بدنشان قادر به در یافت ارتعاش صداها هستند. 

اعضای تکلم این بچه‌ها سالم است و فقط در آموزش باید جایگاه صداها را به نو آموز یاد داد. من نو آموزی دارم که با ۹۹ درصد ناشنوایی کاملا حرف می‌زند.

آموزش سخن گفتن و گفتاردرمانی به کودکان ناشنوا بخشی از فعالیت‌های این مربی بوده و گروه سرود ناشنوایان با مربیگری خانم مطیع شرعی هم توانسته به دلیل استفاده از شیوه‌های ابتکاری و خلاق به جایگاهی برتر در سطح کشور دست یابد و این گروه سرود از دانش‌آموزان و هنرآموزان ناشنوای موفق که بعضی از آن‌ها قهرمان‌های ورزشی هم هستند، تشکیل شده است؛ اما نحوه آموزش اجرای سرود و انتقال جان کلام به ناشنوایان و تشکیل گروهی سرودی موفق را باید از زبان خود مربی شنید:

روزی که کنار تخته سیاه تدریس می‌کردم، احساس کردم بچه‌ها لذتی از خواندن شعر نمی‌برند و خیلی سعی کردم که احساس شعر را به بچه‌ها انتقال دهم؛ ولی نشد تا اینکه ریتم شعر را روی دستانم آوردم و برای آموزش شعر "علی ای همای رحمت" سه ماه کار کردم و نتیجه این شد: وقتی بچه‌ها در تالار معلم اجرا داشتند، کسی باورش نمی‌شد که بتوانند محتوای شعر  را این قدر زیبا و بااحساس با دستانشان بیان کنند.

این مربی گروه سرود ناشنوایان و آموزگار آموزش و پرورش استثنائی هدف از آموزش به این کودکان را وارد کردن آنان به جامعه عادی عنوان کرده و می‌گوید: معلمان آموزش و پرورش استثنائی، افرادی صبور، فداکار و با والدین هم در ارتباط هستند. مسئولیت عمده این معلمان، ارائه آموزش و تمرین‌های درمانی به دانش‌آموز و یکی از هنرهای آن‌ها، دسترسی به دانش‌آموزان در خارج از مدرسه بوده و برخی از آن‌ها در خارج از مدرسه هم با دانش‌آموزان خود در ارتباط هستند.

او در پایان، بدون احساس خستگی از ۴۰ سال تلاش در راه تعلیم و تربیت کودکان ناشنوا می‌گوید: من عاشق کارم هستم و هیج وقت نشده که بعد از ساعت‌ها کار احساس خستگی کنم. برای من کار با این بچه‌ها خود زندگی است که با هر کلمه جدیدی که بچه‌ها یاد می‌گیرند به ویژه کلمه زیبای "معلم"، هر روز ورقی تازه را به رویم باز می‌شود. بهترین صدا برا من، صدای کودک ناشنوایی است که سخن می‌گوید.

زهرا مطیع شرعی، ۴۰ سال سابقه کار در حوزه‌های متنوع از جمله آموزش به کودکان ناشنوا و کم شنوا و دانش‌آموزان تلفیقی، اصلاح تلفظ، اختلات یادگیری، مشاوره کودکان ناشنوا، سرود کودکان استثنایی، آموزش  پایه‌های اولیه کامپیوتر برای اولین بار و استارت آموزش پیانو برا کودکان ناشنوا و تدریس در دانشگاه و تربیت معلم را در کارنامه کاری‌اش دارد.



انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۳ بهمن ۱۴۰۲ / ۰۸:۵۳
  • دسته‌بندی: آذربایجان شرقی
  • کد خبر: 1402110301779
  • خبرنگار : 50004