«حسین مسرّت» در گفتوگو با ایسنا، با بیان این که پیشینهی مرثیهسرایی در ایران همانند پیشینهی تاریخ ایران از پیدایش آن تاکنون است، میگوید: از همان زمان که داغی یا سوگی بر دل نشست، سوگوارهها نیز سروده شد.
وی ادامه میدهد: فردوسی در شاهنامه، این کهن سرودهی برجای مانده از سده پنجم قمری که بر مبنای تاریخ اساطیری ایران سامان یافته است را بارها از سوگنامهها و سوگوارهها در غم از دست دادن پهلوانان ناموری چون؛ ایرج، سیاوش، سهراب و فرود و دیگران یاد کرده است.
وی در این رابطه به مرثیهای از سوگ سهراب در شاهنامه اشاره و نقل میکند؛ «اگر مرگ دادست، بیداد چیست؟/ز داد این همه بانگ و فریاد چیست؟ // از این راز، جان تو آگاه نیست/بدین پرده اندر، تو را راه نیست.»
به گفته این محقق یزدی، در ایرانِ پس از اسلام نیز مردم تازه مسلمان در سوگ پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)، مراثی و سوگنامههایی سرودهاند که در تاریخ ادبیّات ایران بازتابانده شده به طوری که شعر فارسی برجای مانده پس از اسلام، آکنده از این سوگ سرودههاست که در سوگ پدر، مادر، فرزند، برادر و دیگر عزیزان خود گفتهاند.
وی به غزلی از حافظ در سوگ فرزند اشاره و آن را چنین قرائت میکند؛«بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد / باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد /// طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود/ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد /// قره العین من آن میوۀ دل، یادش باد /که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد...».
مسرت با خواندن مطلع شعری از وحشی بافقی در سوگ برادرش با این مضمون «آه ای فلک ز دست تو و جور اخترت / کردی چو خاک پست مرا، خاک بر سرت»، تصریح میکند: یکی از مهمترین بخش دیوان شاعران پس از اسلام، اشعاری است که درسوگ خاندان اهل بیت (ع) سروده شده است و از زمانی که تاریخ فرهنگ ایران به یاد دارد، آیینهای سوگواری بزرگان دین هماره مورد توجّه شاعران بوده است..
وی ضمن سرودن شعر معروف محتشم کاشانی(باز این چه شورش است که در خلق عالم است/باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است)، میگوید: بنا به گفتهی دکتر «محمّد امین ریاحی»، «کسایی مروزی» نخستین شاعر فارسیزبانی است که گفته میشود در سوگ امام حسین(ع) شعر سروده است؛ که در بیتی از آن میآید؛ «میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را / مقتول کربلا را تازه کنم تولا»
این نویسنده و پژوهشگر فرهنگی اظهار میکند: در تاریخ فرهنگ و ادب یزد که نخستین نشانههای آن از سده هفتم قمری با «مجد همگر» آغاز شده و تاکنون در دست است و در شعر سخنوران یزد، این مراثی به فراوانی دیده میشود که با تورّق در دیوان شاعران و تذکرههای بر جای مانده از آنان میتوان نمونه های ناب آن را گلچین کرد.
وی ادامه میدهد: در دیوان شاعران یزدی عصر صفوی مانند «وحشی بافقی» و پس از آن در عصر قاجار همچون «طراز»، «قضایی» و «جیحون یزدی» و حتّی «فرّخی یزدی» که مابین دو عصر قاجار و پهلوی میزیسته است، اشعاری در سوگ شهدای حماسه خونبار و دردناک کربلا و رخدادهای جانسوز آن بویژه در روزهای تاسوعا، عاشورا، شام غریبان، سوم و اربعین دیده میشود.
مسرت میگوید: اوج زمان مرثیهسرایی در یزد در ماههای محرّم و صفر و حتی یک ماه پیش از آن نمود دارد که شاعران و سخنوران بدین مناسبت اشعار سوزناک و دل نوشتههای خود را سرودهاند و از این رو سرپرستان و ریش سفیدان هیئتهای عزاداری از ماهها پیش از محرّم به محضر سخنوران توانمند و مرثیه سرا شتافته و زانوی ادب بر زمین زده و از آنان درخواست سروده یا نوحه میکنند.
وی با بیان این که یزد در آغاز عصر پهلوی همانند بسیاری از شهرهای ایران دارای ۱۷ محله بوده که اکنون به بیش از ۱۰۰ محه رسیده است، خاطرنشان میکند: همزمان با گسترش شهر یزد و گسترش دستهها و هیئتهای عزاداری، نیاز فراوانی به سخنوران توانمند بیش از پیش احساس شد که در میان شعرای معاصر، «عبّاس شاکر یزدی» از همه سرآمدتر است بویژه با قصیدهای با این مطلع که «گشت چون بیکس و بییار شه جنّ و بشر/تکیه بر نی زد و فرمود چنین با لشکر /// منم آن کس که لبم بوسه زده پیغمبر / پدرم حیدر و ام فاطمه و عم جعفر/// یک نفر هست در این دامن صحرا امروز / که شود یار جگر گوشۀ زهرا امروز؟»
نویسنده کتاب چند جلدی «یزد، یادگار تاریخ» ادامه میدهد: در دوره کنونی شاعران بیشماری همچون؛ «محمّدعلی عالمی»(صمصام)، «کاظم ثابتی اشرف»(مسعود)، «کاظم احرامیان پور»(شاهد)، «کاظم حلبیکار»(ساقی) و »مرتضی محبّی»(صابر یزدی) و در نسل جدید شاعرانی چون؛ دکتر «سید محمود الهام بخش»، «سید شهاب موسوی»، «مهدی قدکی»، «علیرضا احرامیان پور» و «عالیه مهرابی»، مراثی جانسوزی دارند.
به گفته وی، هرچند تاکنون دیوان اشعار استاد «کاظم احرامیان پور»(شاهد) چاپ نشده است امّا در دفتر و دستک بسیاری از دستههای عزاداری یزد که به بیش از ۴۰ هیئت از جمله فهادان، کوشکنو، یعقوبی، چهارمنار و زینبیه میرسد، این اشعار بازتابی درخور دارد و این چیزی نیست جز عشق و ارادت خالصانه و عاشقانه او به خاندان اهل بیت (ع) به ویژه سالار شهیدان امام حسین (ع) که تا تاریخ پابرجاست.
وی میگوید: استاد احرامیان پور که خود زمانی سرپرست انجمن مدّاحان یزد بود، از اهالی محل یوزداران(فهّادان) از کهنترین محلات تاریخی یزد است و از این رو نیز بیشترین مرثیهها و نوحههای او در نزد این هیئت دیده می شود که از سوی نوحهخوانان پرشور آن از جمله روانشاد استاد «حسین سعادتمند» در این ۵۰ سال خوانده شده و هزاران سوگوار عاشورایی به پای آن اشک ریختند و بر سر و سینه زدند: «عبّاس، عبّاس // ای آب آور یتیمان، ای علمدارم // برخیز، برخیز // بی تو من در این بیابان بی کس و یارم» یا « گل پرپر من، اصغر من // ای امید آخر من».
مسرت ضمن قرائت اشعار آیینی از کاظم احرامیانپور، او را شاعری آیینی نیز میداند و ابراز امیدواری میکند به همّت و کوشش بازماندگان این شاعر ارزشمند یزدی، هر چه زودتر دیوان کامل اشعار وی در دسترس دوستداران اشعار مراثی و آیینی فارسی قرار گیرد تا همگان به توانمندی او بیش از پیش اذعان کنند.
انتهای پیام