به گزارش ایسنا، امروز ۳۰ دی بیست و نهمین سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان در سال ۱۳۷۳ است.
مهندس مهدی بازرگان در سالهای آخر عمرش دچار مشکلات قلبی عروقی شد. او با پا فشاری فرزندانش در اواخر دی ۱۳۷۳ راهی شهر زوریخ در کشور سوییس شد تا در این شهر تحت درمان قرار بگیرد اما نارسایی قلبی عروقیش در هواپیما شدت گرفت و با وجودی که کادر درمان هواپیما اقدامات پزشکی اولیه را روی ایشان انجام داد و به محض نشستن هواپیما روی باند فرودگاه زوریخ او را سوار با آمبولانس کرد و در حال انتقال به یکی از مدرنترین بیمارستانهای زوریخ بود اما اجل مهلتش نداد و مهندس در ۸۷ سالگی درگذشت.
خاطره همسر
صدیقه طباطبایی ملقب به ملک طباطبایی همسر مهندس مهدی بازرگان که ۲۴ سال بعد از درگذشت همسرش در تاریخ ۲۵ آذر ۱۳۹۷ دیده از جهان فرو بست، با وجودی که چندان اهل گفتوگو با رسانهها نبود اما در مصاحبه با تارنمای تاریخ ایرانی در سال ۱۳۹۰ خاطرات جالبی از زاویای کمتر دیده شده زندگی مشترکش با مهندی بازرگان را تشریح کرد.
او در این مصاحبه از پشیمانی و ابراز شرمساری برخی از منتقدان و توهین کنندگان به زنده یاد بازرگان، صحبت کرد.
زندهیاد بازرگان در ایام حیاتش ملِک را «خانمزاده» خطاب میکرد.
خانمزاده در ۱۸ شهریور ۱۳۱۹ در ۳۳ سالگی به عقد ازدواج مهدی درآمد و ۵۴ سال با او زندگی کرد. حاصل پیوند مهدی بازرگان و ملک طباطبایی پنج فرزند به نامهای زهرا، عبدالعلی، فرشته، فتانه و محمدنوید بود.
ملک وقتی با پیکر بیجان مهدی روبرو شد، برای دقایقی خودش را روی پیکر مهندس انداخت و سرش را روی سینه همسرش گذاشت و بهشدت گریست و از زندگی و خاطراتش گفت.
طباطبایی گفت: «همسری را از دست دادم که برایم یک دوست، یک مشوق و یک پدر بود و همه چیزم به حساب میآمد. با رفتنش خلا تحملناپذیری، زندگیام را احاطه کرد.»
او و اعضای خانوادهاش در شوک روحی شدیدی قرار داشتند. شدت شوک از دست دادن پدر برای بعضی اعضای خانواده به حدی بود که برخی از آنان نمیتوانستند گریه کنند و همچون بهتزدهها در غم و اندوه از دست دادن پدر بودند.
مهدی به روایت ملک
ملک طباطبایی مدتها بعد از درگذشت همسرش به بیان خاطراتی از دوران زندگی پنجاه و چهار سالهاش با مهندس بازرگان پرداخت.
مهندس بازرگان در اولین سالگرد ازدواجش با ملک طباطبایی نوشت: «در این موقع ۳۴ سال از عمرم میگذرد و زنم ملکخانم یک سال و یک ماه است به عقدم درآمده است. در خانه ملکی میرزا عبدالعظیمخان قریب که نقشه ساختمانش را دادهام، به اتفاق برادر بزرگم آقای احمد آقا و خانواده گرامیاش، بدری خانم با هفت اولاد، سکنی داریم.»
ملک طباطبایی آغاز زندگی مشترکشان با مهدی بازرگان را این گونه تعریف کرد: «در سال ۱۳۱۹ به عقد مهدی درآمدم. ما هیچگونه آشنایی با هم نداشتیم و قبل از ازدواج همدیگر را ندیده بودیم.
عنان و اختیار زندگی همه ما در دست و تشخیص مادرم بود و زندگی ما را عملا او اداره میکرد. مادرم دقت داشت که مرد متدین و دارای تحصیلاتی را از میان خواستگاران انتخاب کند و خود بدون مشورت با من بسیاری را رد میکرد.
در ۱۶ سالگیِ ازدواج خواهرم که عروس خانواده آیتالله میرزا احمد آشتیانی بود، خانواده بازرگان با من آشنا شدند و بعدا به خواستگاریم آمدند و طبق رسوم و سنت قدیم، ازدواج کردیم و من دیگر درس نخواندم.
تحصیلات ابتدایی و اولیه را قبل از ازدواج پس سر گذاشتم و پس از ازدواج نیز برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات فرانسه تا مدتی به مدرسه ژاندارک رفتم. بعد از آن هم مشغول خانه و بچهها شدم.
خاطره دختر
فرشته یکی از دختران ملک و مهدی نیز مراسم عقد مادرش را اینگونه توصیف کرد: «ساده و خصوصی. در منزل آیتالله شیخ مرتضی آشتیانی پدربزرگ مادرم انجام شد و سپس جشن ازدواج مفصلتری در منزل مادرم برگزار شد.
پدر و مادرم نیز مانند اغلب زوجهای دیگر، پیشینه تربیتی و فرهنگی متفاوت و بعضا متضادی داشتند. پدر که سالهای جوانی را در فرانسه به تحصیل و مطالعه گذرانده بود، البته صاحب تجربیات، بینش و بصیرت عمیقتری بود. با وجود اختلافات فرهنگی، تحصیلی و سنی که با هم داشتند، در مجموع روابط خوب و صمیمانهای بینشان برقرار بود.
پدرم علاقه و احترام خاصی برای مادرمان قائل بود و همیشه اولین کسی بودند که جلوی پای مادرم بلند میشدند و احترام میگذاشتند. در اختلافها و تفاوت نظرها نیز با صبوری و ملایمت به ایشان توصیه و نصیحت میکردند و هیچگاه اهل زور، اجبار، تلخی و تندی نبودند. در نهایت نیز افراد را آنگونه که بودند، میپذیرفتند.
مادرم سالهای سختی را به دلیل زندان، تبعید و محدودیتهای سیاسی و شغلی پدر تحمل کرد. سالهایی که باید به تنهایی بار مسؤولیت نگهداری و تربیت پنج فرزند را بر عهده میگرفت. مسلما چنانچه علاقه، انس و وابستگی عاطفی نبود، تحمل این مشکلات و مصائب بسیار سختتر میشد.».
فرشته در بخشی از خاطراتش به این مسئله هم اشاره کرد که مادرم در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی پدرم حضور فعالی نداشت اما همیشه راه و روش و عقاید پدر را در مبارزات سیاسی و اجتماعی تأیید میکرد.
زندان مهدی
ملک طباطبایی خود در مصاحبه با تاریخ ایرانی گفت: «آرمانگرایی، افکار و عقاید و نیز استحکام شخصیت مهندس بازرگان به مرور در من که دختری جوان و ناپخته بودم تأثیر مفید و مثبت خود را بخشید. به فکر و عقیده او احترام میگذاشتم. البته نبود او و زندانهای طولانیمدت او مسئله سادهای نبود.
تحمل فراغ پدر خانواده و بزرگکردن فرزندان و کنارآمدن با مشکلات آنان بدون حضور او کار سنگینی بود. اما ایمانی که به خداوند داشتم و امیدی که صحبتهای او در خلال ملاقاتها میبخشید، سرمایه ادامه زندگی میشد.»
همسرِ مهندس بازرگان در سال ۱۳۴۳ پس از قطعی شدن حکم محکومیت مهندس بازرگان به ۱۰ سال زندان، نامهای به این مضمون به همسرش نوشت: «شوهر عزیزم، مسلم بود که اینبار هم محکومیت شما قطعی و تردیدناپذیر است.
باز هم راهی سخت و دراز و روزهایی ملالآور و غمگین در پیش داریم. شاید بعد از این روزها و ماهها بگذرد و ما نتوانیم تو را ببینیم. شاید هر یک از شما به جا و مکانی دور از ما منتقل شوید. شاید خلاصی به این زودیها امکانپذیر نباشد. شاید اوضاع و شرایط روزبهروز سختتر و در نتیجه تحمل من روزبهروز کمتر شود. شاید هزاران گرفتاری و اشکال پیش بیاید.
اما میل دارم بدانی که با تمام این احوال و با واقعشدن تمام این شایدها که به قول حتی نزدیکان خودت مسئول آنی من نهتنها از این عمل تو به هیچوجه گلهمند نیستم بلکه سربلند و مفتخرم و با تمام وجودم تو را تحسین میکنم. قدر و منزلت تو پیش همه و احترامم نسبت به تو هزاران بار پیش از سابق شده است.
آرزو میکنم کاش ذرهای از این همه گذشت و مردانگی، پاکی و صفای تو در من بود تا من هم مثل تو میتوانستم کار مفیدی انجام دهم. یقین دارم که این تنها راه به جا و درستی است که تو انتخاب کردی و از خدا میخواهم که تو را در این امر خطیر یاری و راهنمایی کند. حالا من هم مثل تو معتقدم که نگران و مأیوسشدن با اعتقادی که ما به لطف و مرحمت خداوند داریم گناه بزرگی است و خوشحالم که تو هرگز نگران ما نخواهی بود.»
«خانمزاده» در شرح خاطرهای از دوره نخستوزیری همسرش گفت: «دوران نخستوزیری هم دوران بسیار سخت و طاقتفرسایی بود، هرچند او غم و نگرانی خود را معمولا در خانه عنوان نمیکرد و کوله بارش را بیرون در میگذاشت. اما این دوران ۹ ماهه هر روز با بحرانهای عجیب روبهرو بود، در این دوره حتی تهدیدهایی جانی نیز وجود داشت».
فرشته بازرگان که دو سال قبل از مادرش در بهمن ۱۳۹۵ درگذشت، از جمله فرزندان مهندس بازرگان بود که به دلیل تسلط بر زبان انگلیسی در روز ورود امام خمینی به فرودگاه مهرآباد در بهمن ۱۳۵۷، پیام قرائت شده امام را برای خبرنگاران رسانهها و خبرگزاریهای خارجی، ترجمه کرد.
فرشته بازرگان در کتاب خاطراتش به شرح گوشهای از زندگی خانوادگیشان پرداخت و نوشت: «زندگی در خانواده ما همواره پرحادثه و پرتلاطم بوده است و از وقتی که به یاد دارم کمتر دورهای بوده که ما مثل یک خانواده معمولی و فارغ از دغدغهای سیاسی و اجتماعی زمان اوقاتمان را سپری کرده باشیم.
خیلی کوچک بودم که در آبادان شاهد جریان ملیشدن صنعت نفت و مسئولیتهای پدر بهعنوان مدیرعامل شرکت نفت و هیجانات و تحولات و بازتابهای آن در اطراف و در خانواده بودم. صحنههایی از کودتای ٢٨ مرداد را به خاطر مادرم و نگرانیها و نومیدیهای پس از آن و گرفتاریهای متعدد و پیدرپی که خانواده ما هرگز از آن بینصیب نماند بههرحال علیرغم همه فراز و نشیبها و ناملایماتی که تجربه میکردیم، حضور پدری متوکل و مصمم و مهربان که سکاندار این زندگی پرتلاطم بوده است، همواره ما را یاری و راهنمایی و امیدوار نموده و ساحل نجات و رهایی را نشانمان میداده است.
پدرم در سال ١٣٣٣ به دلیل امضای نامهای در اعتراض به قرارداد کنسرسیوم که در دولت زاهدی منعقد شده بود، منتظر خدمت و از دانشگاه تهران اخراج شدند، اما پس از شش ماه مجددا به دانشگاه باز گشتند.
در سال ١٣٤٢ که به ١٠ سال زندان محکوم میشوند، کلیه حقوق و مزایای سالهای استادی ایشان نیز قطع شد. پس از پیروزی انقلاب و انتخاب ایشان به سمت نخستوزیری، چون پدر در این پست هیچگونه حقوق و مزایایی دریافت نمیکردند، پرداخت حقوق بازنشستگی پدر به جریان افتاد.
ایشان و مادرم تا قبل از فوت پدر با همان حقوق مختصر بازنشستگی زندگی میکردند. پس از فوت ایشان نیز زندگی مادرم از طریق همان مقرری دانشگاه میگذرد و هیچگونه حقوق و مزایا و امتیاز ویژهای به مناسبت مشاغل پس از انقلاب پدر مثل نخستوزیری یا نمایندگی مجلس به ایشان تعلق نگرفته است». مهدی بازرگان او را «خانمزاده» صدا میزد.
وفات
با درگذشت مهندس مهدی بازرگان در بیمارستانی در زوریخ سویس پیکر ایشان چند روز بعد به تهران انتقال داده شد و از مقابل حسینیه ارشاد تهران به سمت شهر قم تشییع شد.
طبق وصیتنامه مهندس بازرگان، پیکر ایشان در مقبره بیات در حوالی حرم فاطمه معصومه و در مقبرهای که پدر و مادر و برخی از اقوامش دفن بودند، به خاک سپرده شد.
بعد از درگذشت مهندس بازرگان، بنیاد فرهنگی مهدی بازرگان متولی آثار و افکار او شد.
از ایشان ۱۰۵ کتاب منتشر شده است.
وصیتنامه
وضعیت سلامتی و نارساییهای قلبی مهدی بازرگان به حدی دچار تنش شده بود که او در هفتم دی در تهران وصیتنامهاش را نوشت.
ایشان وصیتنامهاش را با آیه «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فَانٍ. وَیَبْقی وَجْهُ رَبِکَ ذُوالْجَلالِ وَ الاِکْرامِ» آغاز کرد.
او نوشت: «وصیتنامه بنده گنهکار بیمقدار، محتاج عفو و رحمت پروردگار و درخواست کننده دعای بندگان مؤمن و مهربان، مهدی بازرگان، به همسر عزیز خود، فرزندان دلبند با همسران گرامی آنها، نوادگان نازنین و به همه خویشاوندان با مهر و صفا، به دوستان ارجمند و به آشنایان و اهل لطف.
با اقرار به وحدانیت و ربوبیت خالق و با درود بر همه پیامبران علیالخصوص خاتم آنها محمد مصطفی صلیالله علیه و آله و سلم و بر اهل بیت طهارت و امامت.»
او اولین و مهمترین آرزو و توصیهاش به خانواده، خویشان و دوستانش را عبرت از «رفتن ایشان از دنیا، اندیشیدن درباره زندگی جاودانِ پس از مرگ و آماده کردن و تدارک سفر مرگ خودشان» عنوان کرد.
زنده یاد بازرگان در ادامه این وصیتنامه، آورد: زندگی بیمرگ و انتها، که خبرش را فرستادگان خدا داده اند، ما را برحذر از آتش، عذاب و امیدوار به رستگاری و رضوانش کردهاند. به فرض که کسی یقین به وقوع آن نداشته باشد، دلیل قطعی هم به دروغ بودن و عدم آن نیست.
حال که بنا به خبرها و هشدارهای شخصی چون محمد مصطفی(ص) و کتابی چون قرآن، شدت و مدت عذاب چنان وحشتناک و غیرقابل تحمل است که احتمال وقوعش را هر قدر کم و کوچک بگیریم، مصلحت و منفعت ما ایجاب مینماید که با توجه به عظمت واقعه و بینهایت بودن مصیبت، آن را به حساب بیاوریم و راه احتیاط در پیش بگیریم.
وصیت من این است که نه آخرت و قیامت را نفی و فراموش کنید و نه روزیرسان و آفریننده خودتان را که برای جهان غیر او صاحب و گردانندهای قابل تصور نبوده، اگر خودمان و جهان، دروغ و خیال نباشیم، او هم دروغ و خیال نمیتواند باشد.
اینک که دنیا و زندگی در مجموعه و متوسط، ناخشنودی و ناراحتی و زیانکاری است و جریان تاریخ بشریت در جهت افزایش گرفتاریها و سختیها یا توسعه ظلم و فشارهاست، باید سعی کنیم در عوض، آخرتمان در اثر تحمل و تلاش و با صبر و مرحمت، آباد و خشنود کننده باشد.
هر بدی و نقصان و زیان که به کسی و به کسانی رسانده باشم و به هر گونه و اندازه و ارتباط که باشد، چه فردی و شخصی و چه اجتماعی و عمومی و سیاسی، تقاضایم این است که حلالم نمایید.»
منابع:
رویدادهای تاریخی ایران، انوشیروان کیهانیزاده
زندگینامه و وصیت بازرگان، پایگاه اطلاعرسانی بنیاد فرهنگی مهندس بازرگان
انتهای پیام