به گزارش ایسنا، غلامرضا صادقیان در سرمقاله روزنامه جوان نوشت:
بازی اول ایران در جامملتها امروز با فلسطین است. قرعه ما در جامجهانی بسیار خاص بود و با سه کشور انگلوساکسون همگروه شدیم که انگلیس و امریکا مشخصاً بازی ما را فراتر از فوتبال میبردند. حالا قرعه اول ما در جام ملتها نیز با فلسطین است که باز مسئله سیاسی پیوند ایران با فلسطین و داستان این روزهای نسلکشی امریکا و انگلیس در فلسطین، آن را فراتر از فوتبال برده است.
سالها پیش برخی در زمان مسابقه ایران با فلسطین نوشته بودند که نباید به فلسطینیها زیاد گل بزنیم! شاید به این دلیل که تصور میکردند این نوعی رأفت اسلامی با کشوری مظلوم و ستمدیده و بدون امکانات است. حالا در بازی پیشرو دو کشور محور مقاومت اسلامی مقابل هم قرار میگیرند. باید چه کنیم و تیم ملی ایران چه تفاوتی با جامجهانی و بازی با انگلیس کرده است؟
قبل از هرچیز باید بگویم که عنوان یادداشت، مستعد سوءتفاهم است، چون فوتبال پیشبینیپذیر نیست و ممکن است ایران یک یا چند گل هم از فلسطین دریافت کند! اما در فوتبال اگر تیمی که روی کاغذ قویتر است، به تیم ضعیفتر گلهای بیشتری بزند، یعنی به آن تیم ضعیفتر احترام بیشتری گذاشته است! زیرا بهمعنای آن است که تیم قوی، بازی خود یعنی بازی اصلی و همیشگی خود را انجام داده و ضعیفشمردن تیم مقابل موجب نشده که از یک بازی حرفهای عدول کند و تیم مقابل را شایسته بازی خوب و کامل نداند. تیمهای ضعیف نیز اگرچه از حیث نتیجهگیری دنبال پیروزی هستند ولی اگر تیم قوی در یک بازی کامل ظاهر شود، اهمیت خود را بهتر احساس میکنند و در نهایت رضایت بیشتری دارند. بنابراین بهرغم تأثیر بسیار شدید مسائل سیاسی روی فوتبال که سابقهای به قدمت تاریخ فوتبال دارد، باید مستقل از اینکه «دو قهرمان مقاومت» مقابل هم قرار گرفتهاند، بازی حرفهای انجام شود، حتی اگر ایران با گلهای زیاد فلسطین را شکست دهد؛ و این دقیقاً یعنی دو تیم به یکدیگر و به ملتهای یکدیگر احترام گذاشتهاند.
اما تیم ایران در این بازی آنطور که از برخی حرفهای اخیر بازیکنان و مربیان میتوان فهمید، یک تفاوت اساسی هم با زمان بازی با انگلیس کرده است. اینطور که خود بازیکنان میگویند از مسائل حاشیهای زمان بازی با انگلیس بسیار متأثر بودهاند. در آن زمان رسانههای فارسیزبان لندنی، هم در گزارشهای خود و هم از زبان دیگران برای بازیکنان خطونشان میکشیدند که اگر گل بزنید یا هنگام گل شادی کنید، چنین و چنان میشود. با این تصور که کار حکومت ایران تمام است و باید فکر آینده خود در نظام تازه باشید!
شادینکردن بازیکنان در دو گلی که در بازی انگلیس زدند، اگرچه بهخاطر دریافت گلهای بیشتر قبل از آن، بهطورطبیعی و بر اساس رفتار همیشگی بازیکنان فوتبال در همه بازیها که بعد از خوردن گلهای زیاد برای گلی که میزنند، شادی نمیکنند، میتوانست حتی طبیعی جلوه داده شود، اما مشخصاً تحتتأثیر همان تهدیدها بود. حتی شادی در دو گلی که در بازی بعدی با ولز و بدون گل خورده زده شد، از آنجاکه دردقیقه پایانی بود، میتوان گفت کاملاً هیجان بازی غلبه کرد و همگان ناخودآگاه آن تهدیدها و آن قرارها (!) را فراموش کردند، هرچند گفته میشد که بازیکنان از مسائل بازی انگلیس درس گرفتهاند و دنبال آن حاشیهها نیستند و زمزمه نصفونیمه سرود ملی در بازی با ولز برخلاف بازی با انگلیس را هم گواه این دورشدن از حاشیهها میآوردند، اما معلوم بود که تیم زیر بار فشار روانی دشمنان ملت است که نهتنها میگفتند شادی نکنید، بلکه میگفتند دنبال گلزدن و پیروزی هم نباشید!
اکنون، اما دیده و شنیده نشده است که کسی از فوتبالیستهای تیم ملی ایران بخواهد برای همدردی با نسلکشی فلسطینیان، به تیم فلسطین گل نزنند یا اگر زدند، خوشحالی نکنند. این تفاوتی مهم در رفتارشناسی مردم ایران با دشمنان ملت و بدخواهان مردم است. تیم ملی گویا اکنون پشتوانه خیل مردم را بهجای فشار اقلیت روانپریش خارجنشین یا داخلیهای دنبالهرو آنان برگزیده است، و ندای «میبریم و قهرمان میشویم و شادی میکنیم»، یکسره از تیم ملی شنیده میشود. این است «تیم ملی مردم ایران»!